جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

نگار من به یکی لحظه صد بهانه کند


نگار من به یکی لحظه صد بهانه کند    وگر به جان طلبم بوسه‌ای رهانه کند
به سنگ خویش بریزد ز طره عنبر و مشک    هر آنگهی که سر زلف را به شانه کند
ز چشم من پس ازین گر چنین رود سیلاب    درین دیار کسی را مهل که خانه کند
به وقت مرگ وصیت کنم رفیقی را    که گور من هم از آن خاک آستانه کند
به زلف او دلم از بهر خال شد بسته    که مرغ میل به دام از برای دانه کند
زمانه مایه‌ی بیداد بود و طره‌ی او    بدان رسید که بیداد بر زمانه کند
به شیوه گوشه‌ی چشمش چو ناوک اندازد    ز گوشه‌ی جگر اوحدی نشانه کند


همچنین مشاهده کنید