|
تحول جامعه از حالتى ساده و ابتدائى به وضعى پيچيده و بغرنج، مشکلاتى را براى انسان به وجود آورده است که پيشگيرى و حل آنها لزوم بهرهگيرى از راهنمايى و مشاوره را ضرورت مىبخشد. در جوامع اوليه بر اثر سادهبودن زندگي، روابط افراد با يکديگر نزديک و صميمى بود و مشکلات آنان اغلب بهطور کدخدامنشى توسط نزديکان و وابستگان حل مىشد. با گسترش جامعه، روابط افراد پيچيدهتر گرديد و لزوم راهنمايى جدىتر مطرح شد، هر قدر جامعه گستردهتر و روابط افراد پيچيدهتر باشد، نياز به ارائه خدمات راهنمائى بيشتر احساس مىگردد.
|
|
پيدايش مشاغل متنوع و متعدد و نياز به تخصص در انجام کارها، راهنمايى شغلى را ضرورى ساخت. با وقوع انقال صنعتى و تبديل تدريجى کارهاى دستى به فعاليتهاى پيچيدهٔ ماشيني، کشاورزى سنتى و انجام کارها با دست نمىتوانست پاسخگوى نيازهاى روزافزون افراد باشد. از اينرو، مشاغل ساده و ابتدائي، به کار در کارخانجات و مؤسسات صنعتى تبديل گرديد و تخصص و تقسيم کار مطرح شد. با تنوع و تعدد رشتههاى تحصيلى و شغلي، امکان انتخاب صحيح و مناسب براى دانشآموزان به سادگى ميسّر نيست و در اين زمينه به متخصصان راهنمايى تحصيلى و شغلى نياز شديدى احساس مىشود.
|
|
راهنمايى و آموزش و پرورش نيز دو امر تفکيکناپذير هستند. راهنمايى را مىتوان بخشى از آموزش و پرورش تلقى کرد که ارضاى نيازهاى جسمي، ذهني، اجتماعي، اخلاقي، و عاطفى دانشآموزان را تسهيل مىکند. راهنمايى براى حصول سريع و درست اهداف آموزش و پرورش ضرورت دارد. مفاهيم 'آموزش و پرورش' بدرستى از يکديگر قابل تفکيک نيستند و معمولاً هر آموزش با پرورش و هر پرورش با آموزش همراه است. بهطور کلى مىتوان گفت آموزش و پرورش عبارت از فراهم آوردن زمينهها و عوامل براى به فعليت رساندن و شکوفا کردن تمام استعدادهاى انسان و سوق دادن او به سوى اهداف مطلوب از طريق برنامهاى سنجيده و حساب شده است (نقل از جزوهٔ شمارهٔ ۱ دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، گروه علومتربيتي. ۱۳۶۲)
|
|
|
دانشآموز يکى از قطبهاى جريان آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش زمانى مؤثر و مفيد خواهد بود و بدرستى انجام خواهد پذيرفت که دانشآموز از آمادگى کافى در ابعاد جسمي، ذهني، رواني، اجتماعى و اخلاقى برخوردار باشد. چنانچه دانشآموز از نظر جسمى ناراحت و بيمار باشد، آموزش و پرورش او بدرستى عملى نخواهد بود و مطالب ارائه شده به خوبى ياد گرفته نخواهد شد. در اين مورد، از طريق راهنمائى و مشاوره مىتوان دانشآموز و خانوادهٔ او را با نکات ضرورى در زمينهٔ بهداشت و پيشگيرى از بيمارىها آشنا ساخت و با ارجاع به موقع نزد متخصص- که در برنامه راهنمايى پيشبينى مىشود - به رفع مشکلات و نارسائىها اقدام کرد. مجموعهٔ اين فعاليتها نهايتاً دانشآموز را از نظر جسمى براى آموزش و پرورش و وقوع يادگيرى مؤثر، آماده مىسازند.
|
|
دانشآموز همچنين بايد آمادگى ذهنى و استعداد و رغبت براى يادگيرى موضوع داشته باشد. در غير اينصورت عليرغم تلاش بسيار، در ادامهٔ تحصيل شکست خواهد خورد و با مسائل و مشکلات روانى متعددى مواجه خواهد شد. رغبت براى آغاز و تداوم موفقيتآميز کار لازم است و چنانچه دانشآموز به يادگيرى موضوع راغب نباشد، نتيجهٔ مطلوبى از تلاشهايش عايد نخواهد شد. از طريق راهنمايى به دانشآموز کمک مىشود تا علاوه بر شناخت استعدادها و توانائىها، علايق خود را نيز بشناسد. از آن جائى که هر گونه يادگيرى مستلزم ايجاد انگيزهٔ مناسب و رغبت در يادگيرنده است (کمز و ساپر - Combs & Soper - و راجز، ۱۹۵۱)، مطالب آموختنى بايد از نظر موضوع و محتوا جالب باشد تا دانشآموز به يادگيرى آن راغب گردد. از طريق برنامهٔ راهنمايى به دانشآموز کمک مىشود تا استعدادها و رغبتهاى خود را بشناسد و با توجه به تفاوتهاى فردى به يادگيرى مطالب بپردازد. از اين رو، راهنمايى و مشاوره براى تحقق اهداف آموزش و پرورش ضرورت مىيابد.
|
|
مشکلات و نگرانىهاى روانى و خانوادگى و اجتماعى دانشآموز، مانع بزرگى در يادگيرى و تحقق اهداف آموزش و پرورش محسوب مىشوند. نگارنده در يکى از کلاسهاى درس بهداشت روانى از دانشجويان خواست بدون ذکر نام و مشخصات، مشکلات و مسائل خود را بنويسند. نتايج بهشرح زير مشخص گرديد: احساس ناامني، نارضايتى شغلي، دعواهاى مکرر والدين، اعتياد يکى از اعضاى خانواده، اختلافات زناشوئي، ناتوانى در برقرارى رابطه با ديگران، ناتوانى در کنترل عواطف، اشکال در تصميمگيري، زودرنجى و حساس بودن، وجود افکار رؤيايى و غيرواقعي، نارضايتى از رشتهٔ تحصيلي، بدبينى نسبت به اطرافيان، افکار و اعمال وسواسي، نگرانى و ترس دربارهٔ ازدواج، ترسهاى مرضي، و سرگردانى و بىهدفي. چنين مواردى در بين دانشآموزان مدارس در سطوح مختلف تحصيلى نيز کم و بيش وجود دارد. اين مشکلات و مسائل ديگر، قدرت انديشه و تمرکز حواس را از دانشآموز سلب مىسازند و او را از نيل به اهداف آموزش و پرورش باز مىدارند. از طريق راهنمايى و مشاوره مىتوان به پيشگيرى و رفع بسيارى از موارد فوق مبادرت ورزيد و دانشآموز را براى آموزش و پرورش آماده ساخت.
|
|
|
براى نيل به اهداف آموزش و پرورش، مهيا بودن دانشآموز به تنهائى کفايت نمىکند و معلم - که رکن مهمى در آموزش و پرورش محسوب مىشود - نيز بايد از آمادگى کافى برخوردار باشد. معلم همچون هر انسان ديگرى نيازها و مسائل مخصوص به خود دارد و بايد در حد امکان به ارضاء احتياجات و حل مشکلات او اقدام شود. مسؤولان آموزش و پرورش با ايجاد و اجراء برنامههاى مناسب بايد درصدد ارضاء نيازهاى جسمى و تأمين يک زندگى نسبتاً مرفه براى معلم برآيند. همچنين براى حل مسائل و مشکلات شخصى و خانوادگى معلمان بايد چارهانديشى شود تا با افزايش کارآئى معلم، حصول اهداف آموزش و پرورش ممکن گردد.
|
|
براى نيل به اهداف آموزش و پرورش، معلم همچنين بايد روشهاى کار کردن صحيح با دانشآموزان را بداند و در موضوع درس تخصص داشته باشد. معلمى که بر درسش مسلط نيست، در کلاس احساس امنيت نمىکند و قدرت ارادهٔ کلاس را ندارد. آشنائى معلم با فنون راهنمايي، تدريس وى را پربارتر و مؤثرتر مىسازد. اگر معلم علاوه بر مهارت در روشهاى تدريس، از فنون راهنمايى نيز مطلع باشد اولاً مىتواند محيطى فراهم آورد که در آن دانشآموزان بدون آنکه از تنبيه و نمرهٔ کم بترسند درس را ياد بگيرند و به تقلب و دروغ هم متوسل نشوند؛ ثانياً نکات قوت دانشآموز را مىشناسد و در صدد اصلاح موارد ضعف او بر مىآيد؛ ثالثاً بهمحض مشاهده علائم ناسازگارى و آشکار در يادگيرى دانشآموز، به رفع آن مبادرت مىورزد تا از پيدايش رفتارهاى نامطلوب پيشگيرى شود؛ و رابعاً با اطلاع و آگاهى از تفاوتهاى فردى و اعمال روشهاى مناسب؛ يادگيرى و رشد جنبههاى گوناگون شخصيت دانشآموز را تسريع و تقويت مىکند.
|
|
معلمى که از فنون راهنمايى آگاه است، از تشويق و تنبيه بهطريق درستى استفاده مىکند. چنين معلمى مىداند که استفاده از يک نوع تشويق و تنبيه براى پيشرفت و يا تغيير رفتارهاى نامناسب همهٔ دانشآموزان مؤثر واقع نمىشود و در کاربرد روشها بايد تفاوتهاى فردى را مدّ نظر قرار داد. معلم آگاه همچنين مىداند که چه موقع و چگونه با والدين تماس برقرار سازد و با چه شيوهاى والدين را در جهت يارى رساندن به دانشآموزان برانگيزاند. از اين رو، اگر معلم با فنون راهنمايى و مشاوره آشنا باشد و در کارش از آن بهره گيرد، نيل به اهداف آموزش و پرورش تسهيل و تسريع خواهد شد.
|
|
معلم آگاه به فنون راهنمايى و مشاوره همچنين با علائم و نيز شيوههاى رفع انواع اختلالات رفتارى آشنا است (براى کسب اطلاع دربارهٔ اختلالات رفتارى به فصل هشتم کتاب فنون تربيت کودک مراجعه شود.) و بهمحض مواجهه با علائم و نابهنجارىها در دانشآموزان، چنانچه خودش قادر به حل مشکل نباشد، براى رفع آن از منابع و مراجع ذىصلاح کمک مىگيرد و از تشديد ناراحتى پيشگيرى مىکند. از اينرو، به منظور آشنائى معلمان با فنون راهنمايى و مشاوره، در مراکز تربيت معلم و نيز در دورههاى آموزش ضمن خدمت، ارائه دروسى در زمينهٔ راهنمايى و مشاوره ضرورى است.
|
|
|
توجه به موضوع براى حصول اهداف آموزش و پرورش ضرورت دارد. چنانچه در تهيه و تدوين و تنظيم موضوع - که دانشآموز در صدد يادگيرى آن است - به تفاوتهاى فردى از جمله توانائىها و رغبتهاى دانشآموز توجه نشود، تلاش معلم و دانشآموز به نتيجهٔ مطلوبى نخواهد رسيد و بخشى از اهداف آموزش و پرورش تحقق نخواهد يافت. راهنمايى مترصد آن است که برنامههاى آموزشى و موضوعهاى درسى با توجه به امکانات، نيازها و توانائىهاى يادگيرنده، تهيه و تدوين شوند و بين خصوصيات دانشآموزان و برنامههاى آموزشى هماهنگى مطلوبى حاصل گردد. از اينرو، برنامهريز بايد بداند که چه موضوعى را با چه شيوهاى و براى چه سنى تهيه و تنظيم کند بهطورى که با توانائىها و رغبتهاى دانشآموز هماهنگ و منطبق باشد تا يادگيرى آن امکانپذير شود.
|
|
چنانچه موضوع با توان (استعداد) و خواسته (رغبت) دانشآموز هماهنگ نباشد، در هر دو مورد با پيدايش دور باطل، دانشآموز موضوع را ياد نخواهد گرفت.
|
|
|
|
|
تکرار و تداوم دور باطل، باعث ناراحتى و اضطراب و خود - کمبينى دانشآموز مىشود و عواقب وخيمى ببار مىآورد. در اين دور باطل، مردود شدن معلول است و نه علت، و از ديدگاه تربيتى مذمت معلول کار عبث و بيهودهاى است و مشکلى را حل نمىکند. علت اصلى مردودى در موارد بالا، نخواستن و نتوانستن است. براى رفع اين اشکال، از ديدگاه راهنمايى توصيه مىشود که تهيه و تدوين کتب درسى توسط گروهى از متخصصان هر رشته و نظرخواهى مداوم از مدرسان آن دروس انجام گيرد. زيرا مدرسان دربارهٔ محتواى درس و نگرش دانشآموزان نسبت به آن مىتوانند قضاوت و اظهار نظر کنند. از اينرو، برنامهريزان درسى بايد همه ساله دربارهٔ محتوا و شيوهٔ ارائه دروس از مدرسان نظرخواهى کنند و پيشنهادات اصلاحى آنان را پس از بررسىهاى لازم، در تدوين کتب درسى مورد توجه و عمل قرار دهند. اين شيوهٔ کار علاوه بر آنکه به بهبود محتواى کتب درسى مىانجامد، موجب مىشود معلم احساس کند که در تعيين سرنوشت شغلى خود سهيم است. اين بدانمعنى نيست که نظر و گفته هر معلم بىدرنگ و بدون بررسىهاى لازم در تدوين کتابها مورد عمل قرار گيرد. بلکه براى اجراى اين کار، بايد در مناطق آموزش و پرورش، برنامهريزىهائى انجام شود و جلساتى تشکيل گردد تا هر معلم بتواند به صحت و سقم پيشنهادات او آگاهى يابد. نظرات درست در جلسهاى با حضور نمايندگان مدرسان آن درس مطرح مىشود و پس از ارائه پيشنهادهاى اصلاحي، جهت تصميمگيرى نهائى براى مسؤولان و برنامهريزان ارسال مىگردد.
|