|
|
تفاوتهاى عينى مهم بين زنان و مردان به ويژگىهاى جسمى آنها مربوط مىشود. مثلاً، مردان، در مقايسه با زنان، مىتوانند يک شيء را دورتر بيندازند و اين کار را با چابکى بيشترى انجام دهند. از نظر مهارتهاى شناختي، معلوم شده است که مردها، در علوم رياضي، تا اندازهاي، از زنها برتر هستند و در استعداد تجسم فضائى برترى چشمگير دارند. در مورد رفتار اجتماعى نيز، تفاوت اصلى در پرخاش است. بدين صورت که زنها کمتر از مردها پرخاش مىکنند. البته، وقتى از تفاوتها حرف مىزنيم، فراموش نمىکنيم که از هر دو جنس افرادى وجود دارند که خيلى به يکديگر شبيه هستند و افراد ديگر واقعاً متفاوت هستند. درست است که تصورات قالبي، تفاوتهاى نسبى واقعى در ويژگىهاى موردنظر را بهصورت کلى منعکس مىکنند، در مورد گستردگى تفاوتهاى زنان و مردان، معمولاً ريشهاى هستند. به سخن سادهتر، تصورات قالبى دربارهٔ تفاوتهاى زنان و مردان، خيلى غيرمنصفانه و سوگيرانه است. اين سوگيرى اولين دريچهٔ جنسيتگرائى است، دومين دريچهٔ جنسيتگرائي، تبعيض است.
|
|
تبعيض در مورد زنان به شيوههاى مختلف تجلى مىکند. يکى از آنها متفاوت ارزيابى کردن زنان و مردان است. گلدبرگ (Goldberg) در سال ۱۹۶۸ متنى در اختيار زنان و مردان مىگذارد و از آنها مىخواهد که محتوا و سبک آن را ارزيابى کنند. وقتى متن به يک مرد نسبت داده مىشود، نسبت به زمانىکه به يک زن نسبت داده مىشود، نمرهٔ بالاترى کسب مىکند. بنابراين، پژوهشگر اين سؤال را مطرح مىکند که آيا زنان دربارهٔ خودشان پيشداورى دارند؟
|
|
پژوهشگران ديگر نيز نشان دادهاند که نسبت دادن يک ويژگي، به دنبال موفقيت يا شکست در يک کار، بر حسب اينکه فرد موردنظر مرد باشد يا زن، فرق مىکند. مثلاً، در مسابقهاي، از افراد مىخواهند که شيئى را شناسائى کنند (مثل مسابقهٔ ۲۰ سؤالي). وقتى مردان مىتوانند شىء متعلق به زنان را شناسائى کنند، عملکرد آنها را به مهارت آنها نسبت مىدهند. در مقابل، وقتى زنان مىتوانند شيء متعلق به مردان را شناسائى کنند، آن را به حساب خوششانسى آنها مىگذارند.
|
|
وقتى زنان، براساس تصورات قالبى حاکم بر جامعه در نظر گرفته مىشوند، جاى تعجب ندارد که براى تصدى پستهاى سطوح بالا، ناتوانتر از مردان به حساب آيند (هيلمن (Heilman)، ... در سال ۱۹۸۸)، و زنانى هم که چنين پستهائى تصاحب مىکنند، از نظر کارفرمايان و همکاران، ويژگىهائى نشان مىدهند که مخصوص مردها است. بهعنوان نمونه، وقتى خانم مارگارت تاچر نخستوزير انگلستان بود، مردم مىگفتند: 'در دنيا فقط يک مرد وجود دارد و آن هم خانم مارگارت تاچر است!' . زمانى هم که خانم گلدا ماير نخستوزير اسرائيل بود، باز هم اين طنز را مىشنيديم. همانطور که قبلاً نيز يادآورى کردهايم، براى برخى اشخاص، جنسيت واقعاً معيار بسيار مهمى است. وقتى لازم مىشود که در مورد استخدام يک داوطلب تصميم گرفته شود، جنسيت داوطلب اولين معيار انتخاب به حساب مىآيد (فرابل (Frable)، در سال ۱۹۸۹). نياز به گفتن ندارد که اين معيار در برخى کشورها بيش از اندازه سرنوشتساز است.
|
|
ما در عصرى زندگى مىکنيم که بيان افکار جنسيتگرائى ناپسند است. دفاع از حقوق زنان ممکن است سوءتعبيرهاى متعدد به همراه داشته باشد. احتمال دارد اکثر ما ادعا کنيم که نسبت به زنان تصورات قالبى منفى داريم، اما يک مشاهدهگر آگاه مىتواند، خيلى راحت، درستى يا نادرستى اين ادعا را بررسى کند. بدين صورت که برخى رفتارهاى غيرکلامى را، که مىتوانند بيانگر نگرش واقعى ما باشند، در نظر بگيرد. باتلر (Buttler) و همکاران او (۱۹۹۰) سالها پيش اين کار را انجام دادهاند. آنها کسانى را که با حرارت تمام ادعا مىکردند در برابر زنان آزادمنش هستند، مورد مطالعه قرار دادهاند. واکنشهاى چهرهاى اين افراد، سوگيرى منفى آنها در مقابل مسؤولان زن را منعکس کرده است. برعکس، واکنشهاى چهرهاى همين افراد نشان داده است که در مقابل مسؤولان مرد، سوگيرى مثبت دارند.
|
|
تا اينجا، کاربرد رايج و کلامى جنسيتگرائى را در کل مورد بحث قرار داديم. کلونوف و لاندرين (Klonoff And Landrine) در سال ۱۹۹۵ معتقد هستند که بايد بين بدگوئى جنسيتگرا، جنسيتگرائى در روابط اشخاص عادي، جنسيتگرائى در روابط با خويشاوندان و جنسيتگرائى در محيط کار تفاوت قائل شد. همچنين، آنها يادآور مىشوند که، براى درک آثار زيانبار جنسيتگرائي، بايد آن را در دورهاى طولانى از زندگى زنان مطالعه کرد، تجمع رفتارهاى جنسيتگرا در جريان زندگى آنها را به حساب آورد. اين رفتارها شکلهاى مختلف به خود مىگيرند، مثلاً، بدگوئى جنسيتگرا يعنى استفاده ار عبارات جنسيتگرا براى اشاره به زن، پحش جوکهاى جنسى يا ادعاى امتيازهاى جنسى نامناسب. تبعيض جنسيتگرا در روابط اشخاص عادى نيز، اشخاصى که از يکديگر فاصله دارند، بسيار رواج دارد:
|
|
نگهبانان، پزشکان، مدرسان، همسايگان، بيگانگان و ...، در مجموع، با زنان ناعادلانه رفتار مىکنند. مسلماً، جنسيتگرائي، در روابط بسيار نزديک از جمله رابطه با خويشاوندان، همسر و دوستان نيز وجود دارد. بالاخره، نبايد جنسيتگرائى در محيط کار را فراموش کرد: دشوارى در افزايش حقوق، ارتقاء، شغل دائمى و ...
|
|
اخيراً، برخى پژوهشگران، بين نژادپرستى جديد و جنسيتگرائى جديد رابطه بهدست آوردهاند (اسويم (Swim) و همکاران، ۱۹۹۵). آنها، باورهائى را مطالعه کردهاند که جنسيتگرائى جديد، در مخالفت با جنسيتگرائى سنتي، بر آنها استوار است. جنسيتگرائى سنتى را در اين نوع عبارتها مشاهده مىکنيم:
|
|
'زن پارسا در جهان نادر است' ، 'زن تا نزايد بيگانه است' ، 'زن ناقصالعقل است' . جنسيتگرائى جديد، با نفى تبعيض عليه زنان در اجتماع تجلى مىکند. بدين صورت که برخى مىگويند: ( 'خيلى کم اتفاق مىافتد که در تلويزيون از ديد جنسيتگرائى به زنان نگاه کنند '، 'اجتماع ما به آن درجه از رشد رسيده است که زنان و مردان، براى پيشرفت، شانسهاى مساوى داشته باشند '). چهرهٔ ديگر جنسيتگرائى جديد، عبارت است از کينه نسبت به 'اعتبار' ى که زنان بهدست آوردهاند: 'در سالهاى اخير، دولتها و رسانههاى ارتباط جمعى کشورهاى اروپائى و آمريکائي، از امتيازات زيادى که به زنها قائل شدهاند، نگرانىهائى بهوجود آوردهاند.' تعدادى از روانشناسان اجتماعى معتقد هستند که اين نگرانىها از جانب کسانى ابراز مىشود که مىخواهند بين زنان و مردان مجدداً مرز بکشند (توگاس (Tougas) و همکاران ۱۹۹۵).
|
|
نژادپرستى يا جنسيتگرائي، پديدهاى است که مىتواند تحول اجتماع در زمينهٔ تبعيض را کُند کند. در واقع، وقتى از افراد گروهى که قربانى تبعيض است سؤال مىشود، قبول دارند که شخصاً تبعيض را آنقدر احساس نمىکنند که گروه آنها احساس مىکند. برداشت آنها اين است که آنچه احساس مىکنند با تصورات قالبى تبعيض در مورد گروه آنها مطابقت ندارد. در واقع، نزديک به ۴۱ درصد آنها اظهار مىدارند که شخصاً هيچ تبعيضى احساس نمىکنند و بقيه به موقعيتهاى زيادى از تبعيض اشاره مىکنند که هم گروه و هم خود آنها را دربر مىگيرد. بهعلاوه، آنها خود را مخصوصاً قربانيان بدرفتارى جنسى به حساب مىآورند، در حالى که تبعيض در کار و خشونت را مسائل اصلى گروه خود در نظر مىگيرند.
|
|
|
|