|
|
دیدیم عملیات ذهنی که با تصویرهای ذهنی انجام میشود شبیه عملیاتی است که با اشیاء بصری واقعی انجام شود. از آزمایشهای فراوان، شواهدی عینی دربارهٔ این تأثیرات ذهنی بهدست آمده است.
|
|
|
|
|
نمونههائی از حروفی که در بررسی چرخش ذهنی به آزمودنیها نشان داده شده است. آزمودنی در هر کوشش آزمایشی میبایستی بگوید حرف در وضعیت عادی است یا وارونه. ارقام، میزان انحراف از وضعیت عمودی را برحسب درجه نشان میدهند (اقتباس از کوپر و شپرد، ۱۹۷۳).
|
|
یکی از این عملیات ذهنی که عمیقاً بررسی شده، چرخش ذهنی (mental rotation) است. در آزمایش مشهوری در این زمینه، در هر کوشش ابتدا حرف بزرگ R به آزمودنیها ارائه میشد. این حرف یا در وضعیت عادی (R) یا وارونه (Я)، و در هر دو صورت در حالت عمودی یا چرخشیافته به درجات مختلف، به آزمودنیها ارائه میگردید (شکل بررسی چرخش ذهنی). آزمودنیها میبایستی بگویند که شکل در وضعیت عادی است یا وارونه. نتایج نشان داد که هر اندازه شکل حرف درنتیجهٔ چرخش از صورت عمودی عدول میکرد، بههمان نسبت بر طول زمان تصمیمگیری آزمودنیها افزوده میشد (شکل مدت زمان تصمیمگیری در بررسی چرخش ذهنی). این یافته حاکی از آن است که آزمودنیها در جریان تصمیمگیری، نخست تصویر شکل ارائه شده را در ذهن میچرخاندند تا به وضع عمومی درآید، و بعد آن را وارسی میکردند تا ببینند در وضعیت عادی است یا وارونه.
|
|
|
|
|
مدت زمان تصمیمگیری برای تشخیص عادیبودن یا وارونه بودن شکل حرف در مواردی بیشتر است که شکل ۱۸۰ درجه چرخیده و سروته شده باشد (اقتباس از کوپر و شپرد، ۱۹۷۳).
|
|
یکی دیگر از عملیات ذهنی که در ادراک و تجسم یکسان است در وارسی (scanning) شیء یا ردیف اشیاء دیده میشود. طی آزمایشی در زمینهٔ وارسی تصویر ذهنی از آزمودنیها خواسته شد نخست نقشهٔ یک جزیرهٔ خیالی را که هفت نقطهٔ اصلی در آن مشخص شده بود مطالعه کنند. بعد نقشه را کنار گذاشتند و از آزمودنیها خواستند تصویری از آن نقشه را در ذهن مجسم کنند و بهنقطهٔ معینی (مثلاً درختی در بخش جنوبی جزیره - تصویر وارسی تصویرهای ذهنی) چشم بدوزند. در این حال آزمایشگر نقطهٔ دیگری را در نقشه نام میبرد (مثلاً درختی در شمالیترین نقطهٔ جزیره)، و از آزمودنیها میخواست از همان نقطهٔ چشمدوزی به وارسی تصویر ذهنی خود بپردازند تا به نقطهای که آزمایشگر نام برده برسند و بلافاصله دکمهای را بهعلامت 'ورود' فشار دهند. نتایج نشان داد که هر اندازه فاصلهٔ نقطهٔ چشمدوزی از نقطهای که آزمایشگر نام برده بیشتر بود بههمان نسبت مدت زمان پاسخدهی آزمودنی افزایش مییافت. بهنظر میرسد که آزمودنیها تصویرهای ذهنی خود را همانند اشیاء واقعی وارسی میکنند.
|
|
|
|
|
آزمودنی تصویر ذهنی جزیره را از جنوب به شمال وارسی میکند تا محل موردنظر را پیدا کند. گوئی تصویر ذهنی آزمودنی مثل یک نقشه واقعی است و با افزایش فاصلهٔ مورد وارسی، زمان وارسی تصویر ذهنی نیز طولانیتر میشود. (اقتباس از کاسلین، بال - Ball و رایزر - Reiser در ۱۹۷۸).
|
|
یکی دیگر از وجوه اشتراک پردازش ادراکی با پردازش تجسمی این است که دقت هر دو تابع درجهٔ ریز - درشتی (grain size) است. برای مثال، در تلویزیون درجهٔ ریز - درشتی لامپ تصویر (picture tube) تعیین میکند که تا چه اندازه میتوان جزئیات تصویر را در مقیاس کوچکتری نشان داد بیآنکه ادراک آن دشوار شود. هرچند ذهن ما فاقد چنین صفحهای است، اما میتوان چنین تصور کرد که تصاویر ذهنی بهکمک ابزاری ذهنی (mental medium) بهوجود میآیند که درجهٔ ریز - درشتی آن تشخیص جزئیات تصاویر ذهنی را معین میکند. اگر اندازه این ریز درشتی ثابت باشد، تشخیص تصاویر ذهنی کوچکتر، دشوارتر خواهد بود. شواهد فراوانی در تأیید این ادعا در دست است.
|
|
در یکی از آزمایشها، آزمودنیها نخست تصویر حیوانی آشنا، مثلاً گربه را در ذهن مجسم کردند و بعد از آنها خواسته شد بگویند این تصویر ذهنی ویژگیهای خاصی دارد یا نه. نتایج نشان داد آزمودنیها در مورد ویژگیهای درشتتر از قبیل سر حیوان سریعتر تصمیم میگرفتند تا در مورد ویژگیهای کوچکتری مانند پنجهٔ گربه. در آزمایش دیگری از آزمودنیها خواستند حیوانی را در اندازههای مختلف - کوچک، متوسط، و بزرگ - در ذهن مجسم کنند. سپس بگویند تصویر ذهنی آنها ویژگیهای خاصی دارد یا نه. نتایج نشان داد که آزمودنیها در مورد تصویرهای ذهنی بزرگتر، در مقایسه با تصویرهای ذهنی کوچکتر، سریعتر تصمیم میگرفتند. بنابراین همانند ادراکها، در مورد تصویرهای ذهنی نیز هر اندازه تصویر شیء بزرگتر باشد، آسانتر میتوان جزئیات آن را تشخیص داد (کاسلین، ۱۹۸۰).
|
|
|
داستانهای زیادی شنیدهایم در اینباره که دانشمندان و هنرمندان، خلاقترین آثار خود را از راه تفکر دیداری آفریدهاند. (شپرد و کوپر، ۱۹۸۲). گرچه این داستانها شواهد محکمی محسوب نمیشوند، اما در هرحال از گویاترین قراین در تأیید نیروی تفکر دیداری بهشمار میآیند. شگفت آنکه تفکر دیداری در رشتههای انتزاعی از قبیل ریاضیات و فیزیک نیز کاملاً کارآمد بوده است. برای مثال، آلبرت اینشتاین گفته است بهندرت در قالب کلمات میاندیشد، بلکه افکارش را 'کم و بیش در قالب صورتهای ذهنی روشنی که بهدلخواه قابل بازآفرینی و ترکیب هستند' شکل میدهد. مثلاً اینشتاین نخستین بینش خود را در زمینهٔ نظریهٔ نسبیت، حاصل تفکر دربارهٔ 'تماشای' این صحنه خیالی میدانست که 'بهدنبال ستونی از نور میدود و سعی دارد از آن پیشی گیرد' .
|
|
در این مورد شاید مشهورترین نمونه را از رشتهٔ شیمی داشته باشیم. فریدریش که کولهفون اشترادونیتس (Friedrich Kekule von Stradonitz) در پی یافتن ساختمان مولکولی بنزن بود (که بعدها معلوم شد شکل حلقوی دارد). شبی که کوله بهخواب دید پیکر مارگونهای ناگهان بهخود پیچید و بهصورت حلقهٔ بستهای درآمد و دم خود را گاز گرفت. معلوم شد که ساختمان بنزن چیزی شبیه ساختمان مار است. صورت ذهنی برخاسته از رؤیا، راهحل مسئلهٔ علمی مهمی را بهدست داده بود. در کار نویسندگی نیز صورتهای ذهنی دیداری میتوانند منبع سرشاری برای آفرینندگی باشند. برای مثال سراسر قطعه شعر کوبلاخان (Kubla Khan) (قوبیلای قاآن) در قالب صورت ذهنی دیداری بر ساموئل کالریج (Samual Coleridge) پدیدار شد.
|