پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

کنون که خنجر بیداد یار خونریز است


کنون که خنجر بیداد یار خونریز است    کجاست مرد که بازار امتحان تیز است
دلم ز وعده‌ی شیرین لبی است در پرواز    که یاد کوه‌کنش به ز وصل پرویز است
ز من چه سرزده‌ای سرو نوش لب که دگر    سرت گران و حدیثت کنایه آمیز است
منه فزونم ازین بار جور بر خاطر    که پیک آه گران خاطر سبک خیز است
کشاکش رگ جانم شب دراز فراق    ز سر گرانی آن طره دلاویز است
به این گمان که شوم قابل ترحم تو    خوشم که تیغ جهانی به خون من تیز است
چو محتشم سخن زا قامتت کند بشنو    که گاه گاه سخنهای او بانگین است


همچنین مشاهده کنید