|
| ۱۸۸۷ م. ماشين حروفچينى، حرف ريز
|
|
در تاريخ صنايع و اختراعات مشکل بتوان گفت که اين اختراع امروزه، آخرين اختراع اين صنعت است زيرا هر اختراعى داراى فرآيندى است که کمتر اتفاق مىافتد که آخرين آن باشد. لذا پس از ماشين حروفچينى سطر ريز اختراع ديگرى بهنام مونو تايپ توسط تولبرت لنستون مهندس انگليسى در ايالات متحده آمريکا در سال ۱۸۸۷ ساخته شد. اين دستگاه نه تنها حروف را يکيک قالبريزى مىکند، بلکه عمليات حروفريزى و حروفچينى را نيز کاملاً جدا از يکديگر انجام مىدهد. وقتى اوپراتور شستىها را که شبيه به ماشين تحرير است فشار مى دهد سوراخ هايى(PUNCH)بر روى نوار کاغذى را که از دور قرقرهاى باز مىشود ايجاد مىگردد که در واقع، حرف و يا علامت موردنظر است.
|
|
يک ماشين حساب خودکار عرض حروفى را که تايپ مىشود با هم جمع مىزند و اپراتور با استفاده از خطکشى که در مقابل او قرار داد مىفهمد که چه وقت به پايان سطر نزديک مىشود. وقتى سطر تکميل شد کسرى طول آن را با فشار انگشت روى يکى از دوشستى که مخصوص ايجاد فاصله است از بين مىبرد و با فشار دادن شستى ديگر محل فاصلهاى را که بايد ايجاد شود، مشخص مىکند. قالبهاى حروف يا ماتريسها به شکل مربعهاى کوچک برنجى به مساحت ۵ ميلىمتر مربع درون چارچوبهاى فولادى به ابعاد ۳ سانتىمتر مربع قرار دارند. در داخل هر چارچوب ۵ رديف حروف کامل به اضافه علائم نقطهگذارى نقطه، ويرگول علامت تعجب، علامت سؤال و غيره وجود دارد. هر يک از چارچوبها مىتواند به چپ و راست، بالا و پائين حرکت کند، بهطورى که قالب موردنظر جلوى دريچهاى که از آن سرب گداخته خارج مىشود قرار مىگيرد. پس از آنکه سوراخ کردن نوار به پايان رسيد. آن را از ماشين تايپ جدا کرده و در داخل ماشين حروفريزى قرار مىدهند.
|
|
نوار به هنگام بازشدن از جلوى رديفى از لولهها که درون آنها هواى فشرده جريان دارد، عبور مىکند. وجود نوار باعث مىشود که هوا فقط داخل لولههائى بشود که سوارخها برروى آنها قرار گيرند. در نتيجه در هر لحظه هواى فشرده به يک يا دو لوله وارد و به ساير لولهها وارد نمىشود. هواى فشرده داخل لوله موجب حرکت سوزنى مىگردد که به حرکت چارچوب منتهى مىشود. بدين ترتيب، قالب حرف موردنظر را در مقابل دريچه سرب گداخته قرار مىدهد. چون نوار کاغذى در خلاف جهتى که عمل تايپ دومى آن صورت گرفته باز مىشود بنابراين ابتدا سطر آخر قالبريزى مىشود و بعد سطر ماقبل آخر و به همين ترتيب تا سطر نخست ادامه مىيابند. نحوه ريختن سرب مذاب به درون قالبها شبيه ماشين لاينوتايپ است، با اين تفاوت که حروف تکتک ريخته مىشوند و بعد کنار هم قرار مىگيرند. وقتى که يک سطر کامل شد، به داخل رانکا (سيني) منتقل مىشود. جنس حروفى که در صنعت چاپ بهکار مىرود آلياژى است از سه فلز سرب، آنتيموان و قلع که خيلى سريع ذوب مىشود و پس از سرد شدن داراى استحکام سختى براى حروف مىباشد. اين ماشين حروف ريز بيشتر براى کارهاى چاپى دقيق نظير صفحات حاوى اعداد و ارقام مثل انواع جدولهاى مختلف و فرهنگهاى لغات و نظاير آن بهکار مىرود. |
|
بهطور کلى ماشين مونوتايپ براى چاپ کارهاى سريع از قبيل روزنامه و مجله چندان مناسب نيست زيرا حروف از هم جدا هستند و کار کردن با آنها به دقت زياد نياز دارد. يکى از مزاياى مهم اين ماشين غلطگيرى حروف است که کارگر مربوطه حرف غلط را بهراحتى از ميان حروف جدا مىکرد و حرف صحيح را جايگزين آن مىنمود. اين ماشين مىتوانست از ۱۰،۰۰۰ تا ۱۲،۰۰۰ حرف را در يک ساعت تهيه نمايد.
|
|
| ۱۸۸۷ م. آغاز آموزش کتابدارى در ايالاتمتحده آمريکا
|
|
در ايالاتمتحده نخستين دوره رسمى آمورش کتابدارى در سال ۱۸۸۷ در کتابخانه دانشگاه کلمبيا، واقع در نيويورک توسط کتابدار آن (ملويل ديوئي) تشکيل شد. در آن زمان سه نوع دوره آموزش کتابدارى وجود داشت. مدارس کتابدارى (وابسته به يک دانشگاه يا يک مؤسسه آموزشى و يا يک کتابخانه؛ کلاسهاى تابستانى (دورههاى کوتاهمدت)؛ کلاسهاى کارآموزى (دورههاى برنامهريزى شده کارورزى محلى و تخصصي) دوره دوساله مدرسه ايالتى نيويورک فقط براى فارغالتحصيلان مدارس عالى بود و درجه ليسانس کتابدارى اعطاء نمىکرد. برنامه هر دوره دوساله از چهار قسمت تشکيل مىشد: مديريت، کتابشناسي، کارهاى عملي، خدمات فنى ... .
|
|
ملويل ديوئى مشهورترين نام در کتابدارى آمريکا است. يکى از کارهاى عمده او نظام ردهبندى دهدهى اعشارى است که به Dewey Decimal Classification-DDC مشهور است.
|
|
| ۱۸۸۷ م. روزنامه اينترناسيونال هرالد تريبون
|
|
(International Herald Tribune) روزنامه انگليسى زبان، در سال ۱۸۸۷ منتشر شد. اين روزنامه در ابتدا بهنام پاريس هرالد توسط جيمز گُردن بِنِت (Jemes Gordon Bennett) بنيان نهاده شد. اين روزنامه در دهه ۱۹۲۰ به روزنامه نيويورک تريبون فروخته شد و بهنام پاريس هرالد تريبون ناميده شد و اين تغيير نام زمانى بود که نيويورک تايمز و واشگنتن پُست متحد شدند.
|
|
| ۱۸۸۸ م. کشف موجهاى الکتريکى - ارتباط بىسيم
|
|
هانريش هرتز (Heinrich Hertz) استاد کالج فنى شهر کارلسروهه و يکى از شاگردان هلمهولتز بزرگ محسوب مىشد. در نتيجهٔ الهامات استاد خود بر آن شد تا موضوعى را که در آن اوقات موجب سرگردانى فيزيکدانان بود، روشن سازد. هرتز دستگاهى ساخت که از دو جسم هادى الکتريسيته تشکيل مىشد و اين دو عبارت بودند از دو گلوله کوچک که به فاصله چند ميلىمتر از يکديگر قرار مىگرفتند و به اين گلولهها بارهاى الکتريکى متفاوت مىداد و بديهى است که جرقهاى مابين اين دو بهوجود مىآيد. اين جرقه نشانه آن بود که الکتريسيته يکى از اين دو گلوله به سوى ديگرى جريان يافته است. چيزى که وجود خود را بهوسيله ايجاد جرقه الکتريک ثابت مىکرد همان نوسانات يا امواج الکتريکى بود. حقيقت آن است که اين امواج الکتريکى در سال ۱۹۶۱ بهوسيله فيزيکدان آلمانى برندويلهلم فدرسن (Brend Willhelm Feddersen) کشف شده بود اما او امواج را بهوسيله بطرى ليد (Leyde) بهدست آورد و بهقدر کافى قدرت نداشتند که در محيط مجاور انتشار يابند. هرتز مولدهاى جرقه خود را بهوسيله قرقره رومکورف بزرگى تغذيه مىکرد و کوشش کرد تا روشن کند که آيا امواجى بهوسيله جرقه حادث مىشود و در محيط اطراف انتشار مىيابند يا نه؟
|
|
هرتز در سال ۱۸۸۸ به اين منظور نائل آمد و اين موفقيت به کمک حلقه برنجى سادهاى بود که آن را در طولى معادل چند دهم ميلىمتر قطع کرده بود. آنگاه اين دستگاه گيرنده ابتدائى را در فاصلهاى از گلولههاى مولد جرقهها قرار داد و متوجه شد که هر بار که جرقهاى مابين دو گلوله نوسانکننده ايجاد مىشود بلافاصله بر بريدگى حلقه برنجى نيز جرقههاى بسيار کوچکى هويدا مىگردد.
|
|
اين موضوع ثابت کرد که حلقه برنجى پيام الکتريکى گلولهها را دريافت کرده است يعنى امواجى به آن رسيده است و در نتيجه معلوم شد که در واقع امواج حادث از دستگاه فرستنده مزبور در محيط مجاور پخش شدهاند. اين تجربه نه فقط وجود امواج الکتريکى را ثابت مىکرد، بلکه نشان مىداد که اين امواج منعکس مىشوند و عيناً مانند امواج نورانى تداخل مىيابند. لازم به ذکر است موجهاى الکترومانتيک که از همان قوانين نور پيروى مىکنند، سرعت آنها همان سرعت نور است، ولى طول موج آنها متفاوت است. مرگ زود هنگام هرتز در سن ۳۷ سالگى ضايعه بزرگى براى دانش فيزيک بود! و آنقدر زنده نماند که نتيجه کارهاى خود را ببيند، ولى در سال ۱۸۹۵ آليورلاج در انگلستان پوپوف در روسيه، و مارکوفى در ايتاليا، موجهاى الکترومانتيک را بهصورت سيگنالها، مورد استفاده قرار داده بودند.
|
|
| ۱۸۸۸ م. فرهنگ لغات آکسفورد - امپراتور فرهنگنما
|
|
بزرگترين و عظيمترين فرهنگ تاريخى در زبان انگليسى فرهنگ انگليسى آکسفودر است که به OED (Oxford English Dictionary) شهرت يافته است. اين فرهنگ نخستين بار در سال ۱۸۸۸ به همت جيمز مورى (J. Morray) در ده جلد منتشر شد. در سال ۱۹۳۳ ويرايش جديد در ۱۳ مجلد و بين سالهاى ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۶ انتشارات آکسفورد در نيويورک زير نظر بورچ فيلد چهار مجلد پيوست اين فرهنگ را منتشر نمود. اين فرهنگ داراى پنجاه هزار واژه است و در سال ۱۹۸۹ در بيست مجلد و فشرده آن در يک جلد منتشر گرديده است که توسط ذرهبينى که همراه آن بود قابل خواندن بود.
|