جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
آگاهی طبقاتی
مبانى ديگر تحقيق براى اندازهگيرى قشربندى اجتماعى در 'چهرهبندى و شکلگيرى تصوراتي' بهکار مىپردازد که اشخاص معين يا گروههاى معين - تقريباً به شکل 'خودارزى يا خودسنجي' و 'بيگانه ارزى يا ديگرسنجي' (Selbsteinschätzung u. Fremdeinschätzung) - از طريق طبقه اجتماعى دارند (رجوع کنيد به: سانترز - Centers - در ۱۹۵۵ و ماير (Mayer) - در ۱۹۷۵). |
مسئلهيابى و مسئلهشناسى شعور يا آگاهى طبقاتى از مارکس تا گايگر و از اوسوسکى تا ماير بسيار مورد بحث قرار گرفته است. اغلب مفهوم طبقهبندى با شکل خاص آگاهى در ارتباط است: تقريباً با آگاهى متنوع جايگاه اجتماعي، با آگاهى پيوستگى و تعلق طبقاتى و با آگاهى وضع منافع خودي. حتى مارکس مىگويد که طبقه در معناى کامل کلمه تنها وقتى بهوجود مىآيد که اعضاء يک گروه را به شعور و آگاهى طبقاتى پيوند دهد و آگاهى منافع مشترک و نيز پيوند روانى را که از مخاصمت طبقاتى (Klassenantagonismus) بهوجود مىآيد محقق سازد؛ سپس در حجم و اندازه آگاهى طبقاتى از 'طبقه در نزد خود' 'طبقه براى خود' رشد کند و احياء شود. |
آگاهى طبقاتى - يعنى شعورى که انسانها از طبقات اجتماعى دارند و نيز تصورى که کجا بايد خود را جا دهند - وابستگى بهوجود مقدار مقدمات لازمى دارد که براى تبلور و تجسم طبقاتى مهم هستند. اگر اين شرايط به نفع تبلور (و تجسم) ناچيزى سخن گويند، در اينصورت شکلگيرى آگاهى طبقاتى همنوا و هماهنگى غيرمحتمل است (فىالمثل در اين مورد منطبق است با اين ملاحظه که اغلب افراد مورد پرسش قرار گرفته در شکل نسبتاً پراکنده و مبهمى جزء طبقات متوسط بهحساب مىآيند). با وجود اين لازم است که آگاهى طبقاتى به عوامل ديگرى نيز وابسته باشد، يعني: |
- به درونى کردن هنجارها و ارزشهاى متفاوت و خاص طبقاتى. |
- به موجوديت وضع مسائل مشترک. |
- به وضوح اينکه بيانگر و معرف منافع خاص خود است. |
- به انتظار اينکه منافع و هدفهاى خود را (بهوسيله کاربرد قدرت) بتواند پيش ببرد. |
- به کثرت (يا قلّت) تعامل با اشخاص خاص همان طبقه. |
- به شناسائى گروهبندىهاى مخالف. |
- به خصلت 'هنجاري' وضع طبقاتى خاص ( 'طبقه متوسط' بهمنزله 'محبوبترين و مطلوبترين' وضع). |
اين مسئله که آيا و تا چه حد براساس آگاهى بسيار پيشرفته طبقاتي، رفتارهاى متفاوت و متمايز نيز رخ مىدهد - که تقريباً رفتار ويژه طبقات باشد - خود وابسته به شرايط و شيوههاى متفاوت زندگى است. اين شرايط مىتواند در عين حال - (و بهنوبه خود) براساس تصورات سنتى وارث گرفته از گذشتگان - وقتى وجود داشته باشد که آگاهى طبقاتى ناچيز يا مسدود شده باشد و اما اينکه آيا يک گروه جمعيتى - بهمنزله 'طبقه' يا 'صنف' يا جامعه کوچک داراى شيوه زندگى خاص يا گروه حاشيهاى يا اقليت با همين نوع مسائل و نيز بهمنزله 'برگزيدگان' از 'هويت جمعيتشناختي' (demographische Identität) (به گفته گولدتورپه) (Goldthorpe) برخوردار مىباشد يا نمىباشد بههيچوجه تنها مسئله توزيع منابع خاص نيست، بلکه در مرحله آخر به اين مسئله وابسته است که آيا و تا چه حد محافل برهمکنشى بهنوعى ايجاد شده باشند تا هويت اجتماعى (در معنا و مفهوم نظريه تاجفل) وجود پيدا کند. |
قسمتى از چهره و سيماى شعور طبقاتى 'مطالعات گوناگون شعور طبقه کارگر' را آشکار مىکنند (بهعنوان شعور و آگاهى کارگران صنعتي). بهنظر مىرسد خلاصه و نتيجه نهائى اين نوع بررسىها نشان دهند که در اينجا بههيچوجه ديگر نمىتوان از طبقات در حد اعلاء همسانى و همنوائى و نيز از ديدگاه معرفتى اعضاء و افراد آن طبقه سخن گفت. تفاوتگذارىها و تمايزهاى واقعى کارگران در قلمرو ساختارى منطبق است با - و اگر هم بيان مجاز بههيچوجه در کار نباشد - حداکثر شعور متفاوت آنها که مىتواند تنها شرايط ويژه در همين سطح ذهنيت افراد مذکور را همتراز کند. اگر مفاهيم شعور طبقاتى بهعلت ناپايدارى نابرابرىهاى ساختاري، کهنه و منسوخ شده باشد، لازم است که تحليلهاى جامعهشناختى بيشتر بر 'شعور نابرابري' متمرکز شود. با اين امر منظور ما جاىگيرى افراد در مکانى اجتماعى و جاىدهى آنان در طبقه اجتماعى معين نيست، بلکه منظور آن است که آگاهى از لحاظ هدفهاى معين (فىالمثل بخت اينکه يک مسکن بهدست آورند؛ اميد و دورنماى مبتنى بر اينکه محل اشتغال خود را حفظ کنند؛ امکان اينکه با مردى ثروتمند ازدواج کنند) نابرابر باشد و با آنان بهطور نابرابر رفتار کنند. |
البته در اين زمينه اين امر هم نقش تعيينکنندهاى بازى مىکند که آيا نابرابرى بهمنزله امرى مشروع يا نامشروع در نظر گرفته مىشود. بهعنوان نابرابرى مشروع، فىالمثل درآمد يکى نسبت به ديگرى که سختکوشتر است، آن تفاوتها پذيرفتنى و قابل قبول تلقى مىشود. در حالىکه نابرابرى نامشروع آن نوع نابرابرى است که از طرف افراد ياد شده بهمنزله نابرابرى ناشى از توزيع، تفسير و تعبير مىشود. اگر ما بهدرستى ببينيم که امروز نمونه ساختارى نابرابرى اجتماعى ظريفتر و متفاوتتر است بهنظر مىرسد که منطبق با آن مسئله آگاهى در جهت نابرابرکردن افراد (که تاحدى هم نامشروع احساس مىشود) نيز بيشتر شده است. نمونه براى اين مورد پيوسته آن چيزى است که تحت عنوان راهحل نجاتبخش 'تساوى حقوق' بين زن و مرد آن هم در قلمروهاى مختلف زندگى تبليغ مىشود. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست