|
|
|
- تذکر به پسران و دختران در مراقبت از برهنگى بدن و پرهيز از قرار گرفتن بدن برهنه در معرض ديد و تماشاى ديگران.
|
|
- در مورد دختران، در اين سن حجاب کامل ضرورت ندارد مگر از زمان بلوغ به بعد.
|
|
- دختر در خانه و بيرون بايد پاهايش با جوراب يا شلوار پوشيده باشد.
|
|
- بايد او را به استفاده از روسرى عادت داد و براى حضور در جلسات، به پوشيده داشتن کامل بدن وادار نمود.
|
|
- در حين بازى با پسران قبل از بلوغ، مقنعهاى بر سرنهاده و دامن خود را جمع کند.
|
|
- هنگام نشست و برخاست در حضور پدر و برادران و خواهران، ادب لباس پوشيدن را رعايت نمايد.
|
|
- به تدريج که بر سنش اضافه مىشود، پوشش او کاملتر و مراقبت او در حجاب زيادتر گردد.
|
|
- بايد عادت کند که از همان دوران، حجم بدن او معين نباشد.
|
|
- از حدود سنين هشت و بعد از آن که او قد و قوارهاى پيدا مىکند، متذکر گرديم که دست و بازوى خود را پوشيده دارد. مثلاً پيراهن آستين بلند بپوشد.
|
|
- اين مراقبتها به تناسب، دربارهى پسران هم بايد رعايت گردد. او نيز حق ندارد با شلوار کوتاه و يا چسبان در خانه ظاهر گردد؛ حق ندارد با زير پيراهن بدون آستين در حضور مادر و خواهر ظاهر گردد يا حجم بدن خود ( عورتين ) را عيان سازد و ...
|
|
|
در نظام زندگى اسلامي، براساس اسناد معتبرى که در دست است، تفکيک بستر فرزندان در سنين هشت تا ده سالگى است. اين تفکيک در رابطهى والدين و فرزندان نيز صادق است. پدر و مادر حق ندارند با فرزندشان از سنين تميز در زير يک لحاف و روى يک بستر بخوابند مگر با ايجاد فاصله.
|
|
| مراقبت در روابط و معاشرتها
|
|
- روابط افراد بالغ و نابالغ، در ارتباط پسر و پسر، دختر و دختر، پسر و دختر زير نظر باشد.
|
|
- دامنهى مراقبت در زمينهى فوق حتى خويشان و بستگان و فرزندان خانواده را نيز بايد شامل گردد.
|
|
- بهتر است فرزندان بالغ و نابالغ را در خانواده تنها نگذاريم، حتى براى رفتن به يک مهماني.
|
|
- بازىها و روابط معاشرتى فرزندان را در خانه و در مهمانىها زير نظر بگيريد.
|
|
- اين خطاست که مدارس ابتدايي، راهنمايى و متوسط در يک محيط و در يک ساختمان و يک حياط باشد.
|
|
- اين به صواب نيست که فردى دبستانى با يک دبيرستانى همبازى باشد مگر آنگاه که بازيشان در ديدرس والدين باشد.
|
|
- اگر پسران و دختران فاميل در سنين دبستان بناى بازى دارند، مراقبت کنيم که دخترها حتى در سنين قبل از بلوغ با مقنعهاى آمادهى بازى باشند، اگر چه آن مقنعه، کاملاً موى او را نپوشاند.
|
|
|
بايد دانست بين حيا و کمرويى فرق است . حيا ناشى از عقل و فهم است و خجلت ناشى از احساس حقارت و زبوني. توضيح اينکه برخى از پدران و مادران اگر عيبى از فرزندان خود ببينند او را در حضور جمع مورد سرزنش قرار داده و به اصطلاح آبروى او را مىبرند و يا در مواردى عمل او را ناچيز شمرده و به تحقيرش مىپردازند. چنين افرادى اگر مکرراً مورد سرکوب و تحقير قرار گيرند و يا احساس کنند آبرويشان در ميان جمع از ميان رفته، دچار احساس خجلت شده و حاضر نيستند در ميان جمع اظهار وجود کرده و يا خود را نشان دهند.
|
|
از نظر ما وجود احساس خجلت و کمرويى يک آفت است. زيرا سبب مىشود فرزندان مسائل خاصى را که برايشان پديد مىآيد، مطرح نکنند و پدران و مادران وقتى از مشکل فرزندان خبر مىيابند که کار از کار گذشته و بلايى بر سرشان آمده است. توضيح مسئله اين است که افراد آلوده اغلب به سراغ کسانى مىروند که دچار کمرويى هستند و آنها را مورد سوءاستفادههاى جنسى خود قرار مىدهند.
|
|
فرزندانمان بايد جرأت کنند که مسائل خود را با پدر و مادر در ميان بگذارند، مثلاً به آنها بگويند: فلانى به پاى من دست زد؛ فلان کس به من چنين و چنان گفت؛ آگاهى از اين جريانات است که مىتوانند درست و به هنگام به پيشگيرى پرداخته و دست منحرفان را از تجاوز به فرزندان کوتاه نمايند. به همينخاطر، در چنين وضع و شرايطى که فرزند مسئلهى خود را با پدر و مادر در ميان نهاده بايد از او تشکر کرد و هم به او تفهيم نمود که آن فرد در معرض خطاست و هم اينکه پدر و مادر خيلى زود رفع زحمت و دفع شر خواهند کرد.
|
|
|
به فرزندان بايد عزت نفس داد، آنچنان که احساس کنند فردى عزيز و گرانقدرند و بايد به آنها روحيه داد، احترامشان نمود و به آنها تلقين کرد که فردى مهم و در خور احترام هستند تا خود را پست، کوچک و بىبها نشمارند و تسليم رذايل و آلودگىها نشوند.
|
|
|
کودک از طريق محبت پدر و مادر و آثار آن محبت، به دوستى خدا سوق داده مىشود و از حدود هفت سالگى مىتوان مفهوم دوستى خدا را به او القا کرد و به آنان فهماند که خداوند فلان کار را دوست دارد و فلان عمل را دوست ندارد و به تدريج مىتوان به او فهماند که اگر خداوند عمل آدمى را دوست بدارد چه فوايد و آثارى دارد و اگر دوست نداشته باشد چه خواهد شد.
|
|
به علت صفاى کودک و فاصلهى نزديکش با پاکى فطرت، بايد گفت قدرت مذهب در او بسيار نافذ و مؤثر است و همين امر، کنترلى خوب براى وى و عاملى مناسب براى نگهدارى کودک از آسيبهاست. بويژه اگر به او بفهمانيم که خداوند ما را مىبيند و براى عمل نيک ما پاداش و براى عمل نارواى ما کيفر دارد.
|
|
|
کودکان، بويژه در اواخر دورهى دبستان نياز به اهميت و آرامش روانى دارند. به هنگامى که مىخوابند بايد اين آرامش و اطمينان در آنها باشد که خطرى متوجه آنان نيست و اين نياز در نوجوانى مشهودتر است. بررسىهاى علمى نشان دادهاند که از عواملى که زمينهساز انحراف ( بويژه خودارضايى و تشديد آن ) است، اضطراب و احساس ناامنى است.
|
|
|
از همان دوران خردسالى و بعدها در دوران کودکى و دبستان بايد او را نسبت به شرافت خود حساس و بدان پاسدار ساخت. والدين و مربيان از مرحلهى تميز بايد به کودک خود صريحاً و گاهى تلويحاً يا در قالب داستانها تفهيم کنند که:
|
|
هرگونه بازى براى او مجاز نيست؛ به هر رابطه و ارتباطى نبايد تن در دهد؛ انسها و معاشرتها مرزى دارند؛ به تدريج که بر سن او افزوده مىشود بصورت مستقيم و غير مستقيم مصاديق انحراف و خطا را به او گوشزد کنيم و حتى به او تفهيم کنيم که چه خطراتى در سر راه او وجود دارد؛ با هرکسى بازى نکند؛ سوار هر وسيلهى نقليهاى نشود. در همه حال بايد او را به اين نکته واقف سازند که پاسدارى از شرف و ناموس وظيفهاى بس سنگين و مهم است و مىارزد که آدمى تا پاى جان براى حفظ آن مقاومت نمايد.
|