جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

زان چشم پر از خمار سرمست


زان چشم پر از خمار سرمست    پر خون دارم دو دیده پیوست
اندر عجبم که چشم آن ماه    ناخورده شراب چون شود مست
یا بر دل خسته چون زند تیر    بی دست و کمان و قبضه و شست
بس کس که ز عشق غمزه‌ی او    زنار چهار کرد بر بست
برد او دل عاشقان آفاق    پیچند بر آن دو زلف چون شست
چون دانست او که فتنه بر خاست    متواری شد به خانه بنشست
یک شهر ازو غریو دارند    زان نیست شگفت جای آن هست
دارند به پای دل ازو بند    دارند به فرق سر ازو دست
تا عزم جفا درست کرد او    دست همه عاشقانش بشکست


همچنین مشاهده کنید