به هر عامل اخلالکنندهاى که مانع برقرارى ارتباط مطلوب شود عامل مزاحم يا مانع ارتباط گفته مىشود.
|
|
|
| بحث شفاهى (verbalization)
|
|
انسان بطور خودکار در برابر محرکهاى ناخوشايند حالت تدافعى به خود مىگيرد؛ مثلاً از بين صداهاى گوناگون، فقط به صداى مورد علاقهاش گوش مىدهد. وقتى صداى معلم در هنگام تدريس بهصورت مفاهيم تکرارى و خستهکننده و غيرجذاب درآيد، فراگيران مىتوانند صداى او را همچون صداى راديو خاموش کنند. علاوه بر اين، قدرت شنيدن افراد نيز در سنين و مراحل مختلف، بر اساس تجارب کسب شده، متفاوت خواهد بود. گوش در برابر صداهاى مختلف از خود واکنشهاى مختلفى نشان مىدهد. معمولاً صداى زير، آهسته و با فرکانسهاى يکنواخت گوش را زودتر خسته مىکند. معلمان باتجربه معتقدند که استفادهٔ مداوم از يک وسيله يا محرک باعث کاهش کارآيى تدريس و يادگيرى مىشود. بدون شک، تدريس کلامى هر چه بيشتر مورد استفاده قرار گيرد، کارآيى کمترى خواهد داشت. براى جلوگيرى از بروز چنين موانعى و براى تقويت و افزايش کارآيى تدريس خود بايد علاوه بر علايم و نمادهاى شفاهي، از علايم غيرکلامى و کانالهاى مختلف ديگر نيز استفاده کرد.
|
|
| جالب توجه نبودن پيام (disinterest)
|
|
انسان از ميان پيامهاى مختلف، آن دسته از پيامها را دريافت مىکند که زمينهٔ پذيرش آنها را دارد؛ به عبارت ديگر، اگر پيام بر اساس زمينهٔ علمي، علايق، انگيزهها و در يک کلام، بر اساس نياز فراگيران منتقل نشود، بخوبى دريافت نخواهد شد؛ زيرا براى گيرنده پيام، ارزش اطلاع موجود در هر پيام بسته به جالب توجه بودن، تازه بودن و غيرقابل پيشبينى بودن پيام است. هر اندازه عناصر تازه يک پيام بيشتر باشد، ارزش آن بالاتر مىرود و براى فراگيران جالب توجهتر خواهد بود. اگر فعاليتهاى آموزشى معلم در کلاس درس براى شاگردان تازه نباشد، مورد توجه آنان واقع نخواهد شد و در نتيجه، ارتباط مطلوب براى يادگيرى برقرار نمىشود. براى کاهش اثر اين محدوديت و ايجاد علاقه و انگيزه، معلم بايد ابتدا مخاطبان خود را شناسايى کند تا از گرايشها، اطلاعات و نيازهاى آنان مطلع شود و بر اساس اين اطلاعات، تدريس خود را آغاز کند تا بتواند رابطهٔ مؤثرى با آنا برقرار نمايد.
|
|
| انتقال منفى (referent confusion)
|
|
هنگامى که با موضوع و مشکل جديدى مواجه مىشويم، اگر دربارهٔ آن موضوع زمينهٔ قبلى کافى نداشته باشيم، سعى مىکنيم در ذهن خود از تجارب قبلى نزديک به آن براى درک مطلب جديد يا حل مشکل جديدى کمک بگيريم. هرگاه تجارب قبلى ما بتواند ما را در درک مطلب جديدى يارى دهد، انتقال صحيح يا انتقال مثبت انجام گرفته است، اما اگر اطلاعات و تجارب گذشته سبب ايجاد مشکلات جديد و سردرگمى و آشفتگى در حل مسأله شوند، يعنى تجارب گذشته ما را در حل مشکل جديد به اشتباه بيندازند، چنين وضع خاصى را انتقال منفي مىنامند.
|
|
انتقال منفى ممکن است در يک فعاليت ارتباطى بدفعات اتفاق بيفتد. فرض کنيد نويسندهاى سعى کند با استفاده از تعدادى لغت، تجارب و مفاهيم ذهنىاش را براى خواننده بيان کند. او چگونه مىتواند اطمينان داشته باشد که خواننده کلمات مورد استفاده را - همانگونه که او تصور مىکند - يا کلمات شبيه به آن را براى خود مجسم خواهد کرد؟ يا مثلاً معلمى را در نظر بگيريد. اگر او در تدريس درس علوم بدون نشان دادن تصوير به توضيح شترمرغ بپردازد، کودکى که قبلاً شتر و مرغ ديده باشد، ممکن است شترمرغ را شترى تصور کند که پر دارد يا مرغى تصور کند که کوهان دارد يا حيوانى تصور کند که نصف او شتر و نصف ديگر او مرغ است.
|
|
انتقال منفى غالباً در ارتباط کلامى ايجاد مىشود. هيچ معلمى نمىتواند کاملاً مطمئن شود کلماتى را که براى انتقال مفاهيم خود انتخاب کرده است، دقيقاً همان برداشت را در ذهن شاگردان به وجود مىآورد. هر چه موضوع مورد بحث دور از ذهنتر و مجردتر باشد تشابه کمترى بين درک معلم و شاگردان وجود خواهد داشت. مناسبترين راه براى از بين بردن اثر انتقال منفى ايجاد ارتباط از کانالهاى مختلف، بويژه استفاده از عکس، اسلايد و فيلم در آموزش است.
|
|
| رؤيايى شدن (daydreaming) يا در خود فرورفتن
|
|
يکى ديگر از موانع بسيار متداول براى ارتباط مؤثر، رؤيايى شدن يا در خود فرورفتن است. در چنين حالتي، شاگرد ناگهان از مدار ارتباط کلاس خارج و با يک حالت رؤيايى وارد تجارب شخصى خود مىشود. اگر تجارب شخصى او قوىتر، قابل فهمتر و با ارزشتر از مفاهيم عرضه شده توسط معلم باشد، مفاهيم معلم را کنار مىزنند و جانشين آن مىشوند. در واقع، رؤيايى شدن يک وسيلهٔ تدافعى است که شاگرد در برابر محيط خشک و بىروح کلاس از خود نشان مىدهد. در رؤيا فرورفتن شاگرد سبب مىشود که او کاملاً از محيط کلاس و فعاليتهاى يادگيرى بهرغم حضور فيزيکى دور شود. معلم آگاه و باتجربه بايد چنين شاگردانى را شناسايى کند و به جاى تنبيه و سرزنش، علل ايجاد چنين حالتى را در نحوهٔ تدريس و محيط کلاس خود جستجو کند. اين حالت را بدون شک مىتوان با افزايش سطح درک شاگرد و جذابيت موضوع و به کارگيرى روشهاى مختلف ارتباطي، به نحو شايستهاى کاهش داد.
|
|
|
لازم است معلم سعى کند مطلبى را که به فراگيران خود مىآموزد، در خور فهم و ادراکشان باشد تا فراگيران بتوانند ارتباط لازم را با او برقرار کنند. معلم ادبياتى را در نظر بياوريد که معنى کلمات يا معنى شعرى را با لغات و مفاهيم مشکل بيان مىکند و شاگردانش نمىتوانند منظور او را درک کنند؛ در نتيجه، ارتباط بين او و مخاطبان او قطع خواهد شد؛ درست مانند پزشکى که بدون توجه به اطلاعات عمومى و سطح درک بيمار، توضيحات علمى و تخصصى مىدهد و انتظار نيز دارد که بيمار گفتهها و توضيحات او را درک کند و دستورالعملهاى او را اجرا نمايد. چنين امرى محال به نظر مىرسد، مگر آنکه مطلب به همراه مثالهاى مأنوس و به گونهاى بيان شود که پيام بطور محسوس و ملموس به مخاطب انتقال يابد.
|
|
| عوامل فيزيکى نامناسب (physical discomfort)
|
|
وضعيت فيزيکى کلاس مىتواند سبب احساس ناراحتى فراگيران شود، چنانکه ناراحتى شاگرد بر اثر يکى از عوامل فيزيکى کلاس ممکن است سبب قطع ارتباط او با معلم شود. برعکس، هر چه محيط آموزشى مناسبتر و دلپذيرتر باشد، موضوع درس بيشتر مورد علاقهٔ شاگردان خواهد بود و يادگيرى پرثمرترى انجام خواهد گرفت. بنابراين، لازم است محيط کلاس از نظر نور، راحتى صندلي، رنگ ديوارها، سردى و گرمى و ساير عوامل فيزيکى مناسب باشد يا حداقل ناراحتکننده نباشد. (.PP.7-10 ؛Wittich and Schuller-1961)
|