روزنامه و روزنامچه از عهدى بعيد در ايران به معنى گزارشهاى روزانه بود که مأمورى مخصوص آنها را آماده کرده به شاه يا وزير عرضه مىکرد و در جاى خاصى ضبط مىشد. در عصر قاجار تا چندى بروز نامهاى خارجى 'کاغذ اخبار' يا 'گازات' مىگفتند و بعد که روزنامه در ايران پيدا شد اين نام را بدان دادند و رفته رفته مفاد نخستين از ميان رفت و معنى دومين مشهور گرديد.
|
|
|
|
قديمىترين روزنامه را در ايران ميرزا صالح شيرازى در ۱۲۵۴ زمان محمدشاه راه انداخت ولى نپائيد تا آنکه در آغاز پادشاهى ناصرالدين شاه روزنامهٔ وقايع اتفقايه به اشارهٔ اميرکبير در ايران داير گرديد.
|
|
مباشر اين روزنامه حاجى ميرزا جبار ناظمالمهام و ادوارد برجيس معروف به برجيس صاحب بوده است و از شماره يک مورخهٔ پنجم ربيعالثانى سنهٔ ۱۲۶۷ تا شماره ۱۹۱ مورخهٔ پنجشنبه پنجم محرم ۱۲۷۱ نزد نگارنده موجود است ـ بالاى شماره يک مجلسى است که شير و خورشيد در وسط و بالاى آن نوشته 'يا اسدالله الغالب' و دور شير و خورشيد صورت دو درخت و سبزه و ابر نقاشى شده است و زير آن مجلس نوشته شده است 'روزنامهٔ اخبار دارالخلافهٔ طهران' و صفحهٔ نخستين از دومين صفحه شروع گرديده و پشت صفحهٔ اول سفيد مانده است و همچنين صفحهٔ آخر نيز سفيد است و مجموع صفحات هشت است دو سفيد و شش نوشته در دو ستون به مطبهٔ سنگي، ولى در شمارهٔ دوم چنين نيست و سر و صورت تازه يافته است و نقاشى درخت و اسدالله الغالب برطرف شده تنها شير و خورشيدى است و روى آن نوشته 'روزنامهٔ وقايع اتفاقيه به تاريخ جمعه يازدهم شهر ربيعالثانى مطابق سال ئيت ئيل سنهٔ ۱۲۶۷' ـ طرف راست شير و خورشيد 'نومرهٔ دو' و طرف چپ 'قيمت روزنامچه از قرار يک عدد در يک هفته پانصد دينار است که در سال دو تومان و چهار هزار دينار مىشود' . زير شير و خورشيد نوشته: 'اخبار داخلهٔ ممالک محروسهٔ پادشاهي' و نام مدير و دبير در سر اين روزنامه نيست، اين روزنامه تا سال ۱۲۷۷ به همين نام و از آن پس به 'روزنامهٔ دولت عليه ايران' ناميده شد.
|
|
نخستين خبرى که در شمارهٔ اول اين روزنامه نوشته شده اين است:
|
|
'از آنجا که همت حضرت اقدس شاهنشاهى مصروف به تربيت اهل ايران و استحضار و آگاهى آنها از امورات داخله و وقايع خارجه است لهذا قرار شد که هفته به هفته احکام همايون و اخبار داخلهٔ مملکتى و غيره را که دردول ديگر گازت مىنامند در دارالطباعة دولتى زده شود (لفظ 'چاپ' هنوز معمول نبوده است) و به کل شهرهاى ايران منتشر گردد که اهالى ممالک ايران نيز در هر هفته از احکام دارالخلافهٔ مبارکه و غيره اطلاع حاصل نمايند و از جملهٔ محسنات اين گازت يکى آنکه سبب دانائى و بينائى اهالى اين دولت عليه است. ديگر آنکه اخبار کاذبهٔ اراجيف که گاهى برخلاف احکام ديوانى و حقيقت حال در بعضى از شهرها و سرحدات ايران پيش از اين باعث اشتباه عوام اين مملکت مىشد بعد از اين به واسطهٔ روزنامه موقوف خواهد شد و بدين سبب لازم است که کل امناى دولت ايران و حکام ولايات و صاحب منصبان معتبر و رعاياى صادق اين دولت اين روزنامهها را داشته باشند، و برحسب قرارداد فوق در يوم جمعه پنجم شهر ربيعالثانى ايت سنهٔ ۱۲۶۷ به اين کار شروع شد و مباشر اين روزنامه به هر کس که طالب باشد هفته به هفته خواهد رساند' .
|
|
| تاريخ روزنامهها و مجلات فارسى
|
|
تاريخ روزنامهها و مجلات فارسى را پرفسور ادوارد براون خاورشناس انگليسى در ضمن تاريخ ادبيات مشروطهٔ ايران گرد آورده است بدانجا رجوع شود. منجمله بعد از اين روزنامه روزنامهٔ دولتى و يکى روزنامهٔ ملتى و ديگر علمى بورق کوچک نشر يافت و بالأخره به تاريخ يازدهم محرم سنهٔ ۱۲۸۸ روزنامهٔ بزرگتر و مهمترى بهنام 'ايران' در تحت رياست محمدحسنخان پيشخدمت خاص و رئيس دارالطباعهٔ دولتى ملقب به صنيعالدوله که بعدها در ۱۳۰۴ اعتمادالسلطنه لقب گرفت در مطبعهٔ سنگى به ورق کوچک هفتهاى سه شماره منتشر گرديد، و در ربيع اول سنهٔ ۱۲۸۸ نيز روزنامهٔ کوچک يک ورقى بهنام 'مرآتالسفر و مشکوةالحضر' در سرگذشت مسافرت شاه در اردوى شاهى انتشار يافت و چاپخانهٔ سنگى که روزنامه در آن چاپ مىشد همه جا با اردو در اسفار حرکت داده مىشد و رئيس آن هم محمدحسنخان مذکور بود و اين روزنامه مصور بود، و در سنهٔ ۱۲۹۴ روزنامهٔ 'علمي' مصور در تهران منتشر گرديد. و غالب اين جرايد در چاپخانهٔ سنگى 'ليتوگرافي' به طبع مىرسيد ـ جزء روزنامهٔ ايران که اول در مطبع سنگى چاپ مىشد و بار ديگر در چاپخانهٔ حروفى به طبع رسيد و بار ديگر به چاپخانهٔ سنگى عودت کرد. و در آغاز سال ۱۳۰۰ نيز به رياست محمدحسنخان صنيعالدوله روزنامهٔ نفيسى در تهران به مطبعهٔ سنگى و به خط نستعليق مرغوب که غالباً خط ميرزا رضاى کلهر استاد مشهور نستعليقنويس است با تصور رجال کشور و رجال خارجه با بهترين نقاشىهاى 'ابوتراب غفاري' و 'موسي' ماهى يک شماره بهنام 'شرف' انتشار يافت و تا اواخر سنهٔ ۱۳۰۹ دائر بود و مجموع هشتاد و هفت شماره است. بعد از فوت محمدحسنخان اعتمادالسلطنه اين روزنامه هم خوابيد و سپس در شهر صفرالمفر سنهٔ ۱۲۱۴ سال اول جلوس مظفرالدين شاه روزنامهاى به همان قواره و همان ساخت منتها دو برابر آن يعنى در هشت صفحهٔ مصور به قلم 'مهدي' و 'مصورالملک' که ظاهراً هر دو يک نفر است ماهيانه منتشر شد و نام آن را 'شرافت' نهادند و اين روزنامه زير نظر محمدباقر اعتمادالسلطنه داير گرديد ـ اما حق آن است که خط و تصوير اين يکى به آن نمىرسيد معذلک در خط و تصوير در عالم خود بىنظير بوده است، و امروز هم استادان ايرانى بهتر از آن نمىتوانند گراور قلمى را ظريف و جاندار و خوشرنگ از کار بيرون آورند. ماهوار شرافت تا سنهٔ ۱۳۲۰ شهر صفر شصت و پنج شماره منتشر شده است و بعد از آن خبرى نيست.
|
|
در عصر ناصرى و مظفرى روزنامههاى زياد مانند: روزنامهٔ اختر در اسلامبول و قانون ملکم در لندن و ثريا و پرورش در مصر و حبلالمتين در کلکته و ماوراءبحر خزر در عشقآباد و غيره داير بودند، و از اين جرايد ثريا و پرورش که در مصر چاپ مىشد از حيث سبک انشاء قابل توجه بود چه نويسندهٔ آن روزنامه ميرزاعلى پرورش از ادباى بسيار خوشذوق بود و در ۱۳۲۰ جوانمرگ شد.
|
|
در داخلهٔ ايران نيز روزنامهاى بهنام تربيت به مديرى و دبيرى مرحوم ميرزا محمدحسين اديب متخلص به فروغى در چاپخانهٔ سنگى انتشار مىيافت و اين روزنامه نيز از حيث انشاء خوب بود ـ فروغى در روزنامهٔ ايران و ساير جرايدى که زيردست اعتمادالسلطنه منتشر مىگرديد نيز دستاندر کار بوده است و در حقيقت مطبعهٔ دولتى و روزنامهها را معزىاليه مىچرخانيده است ـ همچنين در کتبى که مرحوم اعتمادالسلطنه طبع مىکرد فروغى احياناً متحمل زحمت نويسندگى بوده و او از نويسندگانى است که به هر دو سبک (سبک قديم و سبک ساده) چيز مىنوشته است، و تاريخ ساسانيان که ترجمهٔ کتاب 'راولنسن' است به قلم او و بهنام خود او به طبع رسيد و پاورقىهاى بسيار لطيف مانند رمان 'عشق و عفت' در روزنامهٔ تربيت از او باقى است، فروغى نيز دستى داشت و صاحب ديوان است.
|
|
روزنامهٔ حروفى ديگر 'اطلاع' است که با حروفى سربى منتشر مىشد ـ مدير و نويسندهٔ اين روزنامه مرحوم مجيرالدوله کاشانى از فضلاى آن عصر بود و اين روزنامه تا ظهور مشروطه دوام آورد.
|
|
روزنامهٔ ديگر 'ادب' بريا است و به قلم مرحوم ميرزا صادق اديبالممالک متخلص باميرى در خراسان و تبريز و طهران منتشر مىشد ـ گاهى هم کاريکاتور داشت و اشعار اميرى آن را گاه به گاه زينت مىبخشود.
|
|
اينها بودند روزنامههاى مهم آن عصر و سواى اين نيز روزنامهها و مجلههائى داير بوده است که براى شناخت همه بايستى به تاريخ ادبيات مشروطه تأليف پرفسور ادوارد براون رجوع شود.
|