|
|
|
|
مکانيزم دفاعى فرافکنى يا برونفکنى عبارت است از ناديده گرفتن بعضى خصوصيات، حالات، صفات و يا تمايلات در خود و نسبت دادن آن به ديگران که البته اين عمل بهطور ناخودآگاه صورت مىپذيرد.
|
|
مثلاً نوجوانى که پدر خود را دوست ندارد ولى مىگويد که او مرا دوست ندارد. در واقع مىتوان گفت که شخص با نسبت دادن احساسات درونى خود به ديگران خود را از داشتن آن احساسات منفى مبرا مىسازد.
|
|
|
نوعى مکانيزم دفاعى است که در آن شخص بهطور ناخودآگاه سعى در انکار واقعيت نامطلوب موجود دارد. او سعى مىکند موقعيت نامساعد و وضعيتى را که باعث ناراحتى و اضطراب خود شده است بهطورکلى نفى نمايد. انکار به معنى نفى واقعيت نامطلوب درونى يا بيرونى است. مثلاً فردى که از خشم خود نگران است و نمىتواند آن را تحمل و يا قبول کند، وجود خشم را منکر مىشود. انکار ممکن است مربوط به واقعيت بيرون نيز باشد مثلاً وقتى فرد عزيزى را در اثر مرگ از دست داده است و مىگويد 'او نمرده است، او زنده است' انکار کوششى است براى کاستن تأثير عوامل آزاردهندهٔ گذشته، حال و يا آينده.
|
|
|
بازگشت يا رجعت به معناى عقبنشينى از مشکلات زندگى با بازگشت به مراحل اوليه و سادهتر رفتار و يا متوسل شدن به رفتارهائى که فرد در گذشته انجام داده است. چنين فردى معتقد است که قادر به حل مشکلات موجود نيست و چون دوران کودکى خود را موفقتر و شادابتر مىداند به آن دوران رجوع مىکند و رفتارها و طرز تفکرى را پيش مىگيرد که مربوط به دوران قبل خود او است. مثلاً کودکى که پس از به دنيا آمدن خواهر يا برادر او دچار شبادرارى مىشود و يا اينکه دوست دارد او هم از شيشه شير بخورد (مانند نوزاد).
|
|
البته گفتنى است که تمايل به بازگشت ممکن است در هر فردى موجود باشد. معمولاً خاطرات شيرين در ذهن افراد باقى مىماند و يا اينکه انسان تمايل به بازيابى اين خاطرات گذشتهٔ خود دارد.
|
|
فردى که بيش از حد از مکانيزم بازگشت استفاده مىکند معمولاً شخصى درونگرا است و حس اعتماد بهنفس در او کم است. چنين افرادى تمايلى به فرا گرفتن تجارب جديد ندارند و سعى مىکنند از روبهرو شدن با موفقيتهاى نو خوددارى نمايند. فردى که در استفاده از اين مکانيزم افراط مىکند دائماً به گذشته مىانديشد و از آينده به سختى مىهراسد. در موارد بسيار حاد، فرد بازگشت را تنها راه حل مشکلات مىداند؛ بهتدريج تماس خود را از زندگى واقعى بريده، به عالم گذشته بهخصوص دوران کودکى پناه مىبرد که اين خود نوعى بيمارى روانى را براى فرد بهبار مىآورد.
|
|
|
جابهجائى عبارت است از تغيير جهت يک احساس از يک موضوع ناراحتکننده (منبع ايجادکنندهٔ آن احساس) به يک موضوع امن و قابل قبول. زمانى که فرد ناراحت شده، در يک موقعيت اضطرابآور قرار مىگيرد و نمىتواند احساس خود را در آن موقعيت تخليه نمايد، اين احساس در او باقى مىماند و در جاى ديگر وقتى فرصتى را براى تخليه مناسب مىبيند آن احساس را از خود بروز مىدهد. مثلاً کودکى که تحت فشار و ظلم خانواده قرار گرفته است، به خواهران، برادران و يا کودکان کوچکتر زور مىگويد و به آنها ظلم مىکند و آنها را تحت شکنجه و آزار قرار مىدهد. غالباً احساسى که در جابهجائى وجود دارد عناد و خشم است و اين احساس عناد و خشم يا در واکنشهاى ظاهرى شخص، يا در تخيل يا در طرز فکر و برخورد عاطفى فرد با ديگران پديد مىآيد.
|
|
|
هرگاه فردى در زندگى به خواسته، آرزو و هدف خود نرسد و از اين بابت احساس ناراحتى داشته باشد ممکن است براى تخفيف و کاهش اضطراب خود به بهانهجوئى دست بزند و دلايل غيرمنطقى را منطقى جلوه دهد و به اين طريق در خود آرامشى ايجاد نمايد. مصداق اين ضربالمثل معروف فارسى است که مىگويد 'گربه دستش به گوشت نمىرسه، مىگه بو مىده' . گاهى اوقات شخص به آرزوى خود رسيده و با شکست مواجه شده است، ولى نتيجه آن را شيرين مىداند.
|
|
مثلاً گاهى دانشآموزى که به دانشگاه راه نمىيابد، مىگويد 'دانشگاه هم به آدم چيزى را نمىآموزد' و يا پسرى که از دخترى خواستگارى مىکند و جواب رد مىشنود مىگويد 'در اصل آن دختر به درد زندگى با من نمىخورد' . بهطور خلاصه با دليلتراشى افراد سعى مىکنند شکستها و ناکامىهاى خود را در نظر خود و ديگران موجّه جلوه دهند.
|
|
|
گاهى براى ارضاء خواستههائى مرحوم مانده، مىتوان از راههاى اجتماعپسند و معقول استفاده نمود. جبران مثبت محروميتهاى شديد زندگى به کمک اعمال اجتماعپسند را 'تصعيد' مىنامند. مثلاً گاهى شخص محروميت کشيده قسمت زيادى از وقت خود را صرف پيشرفت و کسب موفقيت مىکند تا از فشارهاى روانى فرار کند اين فرد مىتواند هيجان و تنش روانى خود را با کار بکاهد و از راه فعاليتهاى مطلوب و مثبت براى سازگارى و جبران محروميتها اقدام کند و يا اينکه به خلق آثار هنرى بپردازند.
|
|
بسيارى از افراد بزرگ و برجسته، بهمنظور جبران کمبودهاى جسمى و روانى خود با پشتکار و با استفاده از هوش و توانمندى ذهنى خود توانستهاند بشريت را مصيبتها و بلاهاى عظيم رهائى بخشند. حتى گاهى تصعيد يا والايش را يک مکانيزم دفاعى تلقى نمىکنند بلکه گفته مىشود که افراد بالغ و باهوش اين روش مطلوب را برمىگزينند و بدان عمل مىنمايند.
|
|
بهطور خلاصه مىتوان چنين نتيجه گرفت که بهترين روش پاسخدهى به فشارهاى روانى و مشکلات زندگى آن است که پاسخى منطقى ارائه نمائيم. گاهى اوقات به دليل شرايط محيطى خاص و يا برآورده نشدن نيازهاى فردي، تعادل و آرامش روانى افراد دستخوش تغييراتى مىگردد و او قادر به ارائه پاسخهاى منطقى نيست. در چنين افراد ممکن است پاسخهاى احساسى از خود بروز دهند. اين پاسخهاى احساسى را 'مکانيزمهاى دفاعي' يا 'مکانيزمهاى سازگاري' مىگويند. همانطور که قبلاً ذکر شد، اين مکانيزمها در همهٔ افراد ديده مىشود ولى افراط در استفاده از اين مکانيزمها افراد را از حالت عادى و طبيعى خارج ساخته، از واقعيات زندگى دور مىکند.
|