پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
واقعه اجتماعی
تأکيدى که اميل دورکيم درباره مفهوم خصوصيت 'واقعيت اجتماعي' و تجزيهناپذيرى آن به واقعيتهاى نوع ديگر کرده است، اهميت نظر او را آشکار مىگرداند. وقتى دورکيم اعلام مىکند: 'پديدههائى که در کل اجتماع واقع مىشوند، بايد با خصوصيات ويژهٔ کل همان نظام اجتماعى تبيين شوند' يا بهعبارت ديگر 'وقايع اجتماعى را بايد با وقايع اجتماعى ديگر تبيين کرد' در حقيقت جامعهشناسى قرن نوزدهم را محکوم مىکند و هر کوششى که بخواهد واقعيت اجتماعى را ناشى از عنصر غيراجتماعى بداند باطل مىشمرد. او براى واقعهٔ اجتماعى سه صفت قائل شده است: |
- نخست اينکه واقعهٔ اجتماعى يا پديدهٔ اجتماعي، بيرون از فرد قرار دارد به اصطلاح 'برون ذاتي' است. زيرا نتيجهٔ تصورات و زائيدهٔ فکر مشخصى نيست و خواست و ارادهٔ فرد در پيدايش آن دخالتى ندارد. بههمين جهت قبل از فرد وجود داشته و بعد از فرد نيز وجود خواهد داشت. هر فرد پس از تولد، خود را در مقابل پديدههاى اجتماعى مانند: آداب و رسوم، عادات، سازمانها، نهادها، زبان، اخلاق، ارزشها، هنجارها و قواعد و مقررات اجتماعى و... که ساخته و پرداختهٔ نسلهاى قبلى است مىبيند، آنها را کسب مىکند و به آنها عمل مىنمايد. |
مثلاً اگر پديدهٔ 'زبان' يا ساير ارزشها و هنجارها را در نظر بگيريم ملاحظه مىنمائيم که اينها قبل از تولد فرد وجود داشته و بعد از او نيز وجود خواهد داشت و فرد براى آنکه بتواند در جامعه زندگى بکند ناچار است آنها را بياموزد و به آنها عمل کند وگرنه با اشکال مواجه خواهد شد. بنابراين 'پديدههاى اجتماعي' مستقل از فرد و امرى 'بيروني' هستند. |
صنعت دوم واقعه اجتماعي، 'اجبارى بودن' آن است. منظور از جبرى بودن، قدرتى است که رفتارها و يا نهادهاى اجتماعى دارا هستند و افراد را موظف مىکنند که اين قواعد و الگوها را اجراء نمايند. بدين جهت 'پديدههاى اجتماعي' قدرت تحميلى دارند و فرد بنا به عللى ناچار است آنها را رعايت نمايد. بديهى است که جبر اجتماعى در تمام پديدهها به يک ميزان نيست و متفاوت مىباشد. اما چرا اجبارى بودن که چندان احساس نمىشود؟ پاسخ آنکه: خصوصيت اجبارى بودن در مواردي، چنان با شخصيت ما درآميخته است که اصولاً در بسيارى از اعمالى که انجام مىدهيم جبرى بودن آنها را احساس نمىکنيم. زيرا با آنها بزرگ شده و به آنها عادت کردهايم. از آغاز کودکى در مقابل ما قرار داشته، آنها را ياد گرفته و از ضروريات زندگى مىدانيم. |
مثلاً از همان آغاز، کودک را مجبور مىکنيم در ساعات معينى غذا بخورد، بخوابد، منظم باشد، نظافت را رعايت کند، به بزرگترها سلام کند و احترام بگذارد. به او ياد مىدهيم که چگونه و چه لباسى را بپوشد. با ديگران چگونه رفتار کند و غيره ... يعنى در واقع ما وسيلهاى هستيم که پديدههاى اجتماعى را به ذهن کودک انتقال مىدهيم و بر او تحميل مىکنيم. ليکن چون کودک بهتدريج با آنها عادت مىکند، نسبت به آنها تمايل پيدا مىنمايد و اثر فشار آنها براى او نامحسوس است. اين امر که در سراسر زندگى فرد ادامه دارد باعث مىگردد که فرد اجبارى بودن پديدههاى اجتماعى را چندان احساس نکند. اما همين که فرد بخواهد از آنها سرپيچى نمايد، نيروهاى بازدارندهاى بر وجدان فرد فشار مىآورد، او را باز مىدارد و معذب مىسازد. |
مثلاً ازدواج که يک ارزش و امر اجتماعى است، تنها به صرف دوست داشتن دختر و پسر، صورت نمىگيرد (البته در جامعهٔ ما) بلکه داراى آداب و رسوم و تشريفات خاصى است که بايد رعايت شود وگرنه انجام نمىپذيرد و رسميت پيدا نمىکند و مورد سرزنش، تمسخر و ... قرار مىگيرد. |
در اينجا است که 'تسلط اجتماعي' مفهوم پيدا مىکند. به اين معنى که اگر کسى بخواهد آزادى عمل خود را بهجائى برساند که به يگانگى گروه و ارزشها و هنجارهاى اجتماعى لطمهاى برساند، جامعه با وسايل مختلفى راه را بر او سد مىکند و مىکوشد تا به اجبار او را از ناسازگارى باز دارد. |
تسلط اجتماعى در عرف جامعهشناسان دو معنى دارد: |
اول - مجموع عوامل محسوس و نامحسوسى که يک گروه اجتماعى بهمنظور حفظ يگانگى و ارزشهاى خود، در راه جامعهپذيرى و فرهنگپذيرى اشخاص بهکار مىبرد. |
دوم - مجموع موانعى که گروه اجتماعى به قصد جلوگيرى افراد از 'کجروى اجتماعي' در راه آنان بهوجود مىآورد. |
تسلط اجتماعى بهدو صورت مىباشد: |
۱. تسلط اجباري، که صريحاً و مستقيماً بهوسيلهٔ والدين، سپس مدرسه و بعداًً دستگاههاى قانونى و حکومتى اعمال مىشود و بهوسيلهٔ آنها است که فرد را از نابهنجارى باز مىدارند و به رعايت آداب و رسوم، ارزشها و هنجارهاى اجتماعى وادار مىسازد. قوانين رسمى و دادگسترى و پليس از عوامل تسلط اجبارى هستند. |
۲. تسلط ترغيبي، که بهطور مستقيم صورت مىگيرد و از طريق تلقين، تقليد، تشويق و ترغيب، جايزه، ستايش، نکوهش و يا سرزنش و... افراد را وادار مىسازد که ارزش و هنجارهاى اجتماعى را رعايت کنند. |
بنابراين تسلط اجتماعى با نوعى فشار همراه است. فشار اجتماعي، فشارى است که جامعه براى اعمال سلطه خود بر مردم بهکار مىبرد و معمولاً به سه صورت ظاهر مىشود: |
۱. فشار بدني: مانند کتک، شکنجه و تحقير و ... |
۲. فشار رواني: مانند تقبيح، سرزنش و تحقير و ... |
۳. فشار اقتصادي: مانند محروميتهاى مالى و مقامى و ... |
اين سه نوع فشار در موارد بسيارى با يکديگر همراه هستند. مثلاً زندانى شدن معمولاً هم با محدوديت بدنى (محدوديت غذائى و حرکتي)، هم با فشار روانى و هم با محروميتهاى اقتصادى همراه است. |
سوم - عموميت داشتن. منظور از عموميت پديدههاى اجتماعي، وجود و شيوع پديده يا رفتار اجتماعى معينى است که در جامعه وجود دارد. بهعنوان نمونه، رواج و عموميت آداب و رسوم ديگر تشريفات اجتماعى با هر درجهاى از شدت و قدرتى که باشد حاکى از عموميت داشتن آنها است. بهعبارت ديگر امر اجتماعى چون بر يکايک افراد جامعه تحميل مىشود،صورت جمعى پيدا مىکند. به همين جهت عموميت آن به لحاظ جمعى بودن آن است، نه آنکه چون عمومى است جمعى است. زيرا بسيارى از پديدههاى طبيعى عموميت دارند اما به مفهوم جامعهشناسى اجتماعى نيستند. |
بهعلاوه دورکيم در موضوع جامعهشناسى به دو موضوع ديگر تأکيد دارد. يکى موضوع وجدان و روح جمعي، يعنى 'مجموع اعتقادات و احساسات مشترکى که ميان اعضاء يک جامعه وجود دارد' . |
و ديگر اينکه امور و وقايع اجتماعى را بايد چون اشياء نگريست يعنى واقعهٔ اجتماعى را بايد مانند اشياء بررسى کرد و آنها را با همان روشهائى مورد مطالعه قرار داد که در علوم ديگر معمول است. اما بايد دانست که منظور دورکيم از شيء بودن پديدههاى اجتماعى اين نيست که آنها شيء و ماده بىجان هستند بلکه او مىگويد: 'منظور ما اين است که به صور عاليه هستي، همان درجه از واقعيت داده شود که همه کس آن را در مورد 'صور دانيه' هستى تصديق مىکنند. بهعبارت ديگر ما نمىگوئيم که وقايع اجتماعى اشياء مادى است. ما مىگوئيم که اين وقايع، اشياء مادى است، منتهيٰ شيء بودن آن به نحو ديگر است' . |
دورکيم در جاى ديگرى از بحث خود درباره شيء بودن پديدههاى اجتماعى مىنويسد: 'آنچه مقصود از اين قاعده است، اين است که جامعهشناس حالت روانى خاصى به خود گيرد که فيزيکدانان، شيمىدانان و علماى وظايفالاعضاء هنگامى به خود مىگيرند که در منطقه کشف نشدهاى از قلمرو خود قدم مىگذارند. جامعهشناس بايد هنگام نفوذ و ورود در عالم اجتماعى به هوش باشد که در عالم مجهولى قدم مىگذارد؛ بايد خود را در برابر وقايعى احساس کند که همه مردم از قوانين آنها مانند حيات پيش از تشکيل زيستشناسى بىخبر هستند؛ بايد خود را براى اکتشافاتى آماده کند که موجب بهت و حيرت او خواهد شد' . |
دورکيم در اجراء کاملتر اين هدف، از نظر روش بررسي، توصيه مىکند که محقق قبل از مطالعه در امور اجتماعى بايد موارد زير را رعايت کند: |
- هرگونه قضاوت يا مفهوم پيشساخته را از ذهن خويش دور کند. |
- تعريف او بايد جامع باشد. |
- امور اجتماعى را بايد جدا از جنبهٔ فردى و شخصى آن مورد بررسى قرار دهد. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست