جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

من همان روز که آن خال بدیدم گفتم


من همان روز که آن خال بدیدم گفتم    بیم آنست بدین دانه که در دام افتم
هرگز آشفته رویی نشدم یا مویی    مگر اکنون که به روی تو چو موی آشفتم
هیچ شک نیست که این واقعه با طاق افتد    گو بدانید که من با غم رویش جفتم
رنگ رویم غم دل پیش کسان می‌گوید    فاش کرد آن که ز بیگانه همی‌بنهفتم
پیش از آنم که به دیوانگی انجامد کار    معرفت پند همی‌داد و نمی‌پذرفتم
هر که این روی ببیند بدهد پشت گریز    گر بداند که من از وی به چه پهلو خفتم
آتشی بر سرم از داغ جدایی می‌رفت    و آبی از دیده همی‌شد که زمین می‌سفتم
عجب آنست که با زحمت چندینی خار    بوی صبحی نشنیدم که چو گل نشکفتم
پیش از این خاطر من خانه پرمشغله بود    با تو پرداختمش وز همه عالم رفتم
سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی    آن چه در وسع خودم در دهن آمد گفتم


همچنین مشاهده کنید