بررسى اثر تغييرات مرخصى و تعطيلات استحقاقى مانند تعداد روزهاى تعطيلات عمومي، تعطيلات کارى و محدوديتهاى سفر کارى به همان روش محاسبهٔ کشش درآمدى تقاضاى جهانگردى قابل بررسى است. اينگونه مرخصىها و تعطيلات بهعنوان يک جزء فرآيند صنعتى شدن و جايگزينى کار بهجاى سرمايه و بر اثر فشارهاى اجتماعى براى کسب اوقات فراغت رسمى بيشتر رو به افزايش است. اما کشورها از اين نظر نيز با يکديگر تفاوت دارند. در بعضى از کشورهاى اروپاى غربى (براى مثال، آلمان و ايتاليا) تعطيلات کارى علاوه بر هشت يا نه روز تعطيلات عمومي، بيش از ۲۸ روز در سال است. اما در ژاپن مدت ۱۰ روز در سال امرى عادى است.
هنگامى که وقت تنها محدوديت مؤثر بر تقاضاى جهانگردى باشد، افزايش مدت مرخصى و تعطيلات استحقاقى کشش تقاضاى بسيار مثبتى خواهد داشت. در اينباره، دو مطلب ويژه قابل ذکر است:
- وقت بيشتر اجازه مىدهد تا افراد به مقصدهاى دورتر سفر کنند (به مبحث تابع تنزل مسافت مراجعه کنيد) و بنابراين، جهانگردان احتمالاً مقصدهاى دورتر را انتخاب خواهند کرد.
- وقت بيشتر اغلب موجب اقامت بيشتر در مقصد خواهد بود و بنابراين، عامل افزايش مخارج. بهعنوان مثالى از مطلب دوم، جهانگردان کشورهائى چون ژاپن و انگلستان را در نظر بگيريد که علاقهٔ زيادى به استفاده از تورهاى جامع دارند. براى اين جهانگردان که قصد سفر خارجى دارند تورهاى جامع ممکن است بهصورت يک بسته يک يا دو هفتهاى وجود داشته باشد. اگر اين جهانگردان عادت به گذراندن تعطيلات اصلى بهاضافهٔ چند روز تعطيلات متفرقه در سال را داشته باشند تغيير مدت تعطيلات کارى از ۱۳ به ۱۶ روز سبب تغيير تقاضاى آنان از محصول يک هفتهاى به دو هفتهاى مىشود. در اينجا خرج کردن در مقصد کشش بسيار بالائى نسبت به وقت دارد.
تابع تنزل مسافت
در حمل و نقل مسافري، مصرفکننده هر دو منبع وقت و پول را بايد مصرف کند و کاربرد اين منابع اغلب محدوديت مهمترى در برابر تقاضاى جهانگردى است تا مسافت ظاهرى سفر. هرچند عدهاي، خود عمل سفر کردن را تجربهٔ لذتبخشى مىدانند و شايد مدت سفر را هزينه تصور نکنند اما بههر حال در اينجا وقت نيز مانند پول هزينهٔ فرصت دارد. مسافر بايد از فرصت صرف وقت براى انجام کار ديگرى چشم بپوشد تا بتواند به سفر برود؛ هرچند بعضى مسافران در طول مسير، کارهاى ديگر خود را به خوبى انجام مىدهند. در نتيجه، در اندازهگيرى مسافت، متغير مرکب هزينهٔ وقت + پول شاخص بهترى براى حمل و نقل مسافرى است تا مسافت ظاهري. پس انتظار مىرود که تقاضاى سفر - در جائى که همچون جهانگردى تفريحي، انتخاب مقصد مطرح باشد - رابطهٔ معکوسى با اين متغير داشته باشد.
طبق يافتههاى تحقيقات تجربى چنين رابطهاى حقيقتاً وجود دارد اما به تفاوتهائى چند. شکل (دو تابع تنزل مسافت براى سفر جهانگردى - تابع تعطيلات آخر هفته و تابع تعطيلات آخر هفته و تابع تعطيلات دو هفتهاي) رابطهٔ وقت / هزينه و تقاضاى سفر را نشان مىدهد. اين رابطه را به نام تابع تنزل مسافت مىشناسند.
اولاً، رابطهٔ وقت / هزينه و تقاضاى سفر تابع کاملاً معکوسى نيست بلکه يک حداکثر تقاضا دارد که در آن ميزان هزينهٔ وقت کم است (به اصطلاح آماري، اين رابطه را مىتوان بهصورت توزيع لگاريتمى عادى نشان داد نه توزيع نمائى و منفي). بنابراين، اگر وقت / هزينهٔ سفر بسيار زياد باشد تقاضاى آن کم است و اگر کم باشد تقاضا بيشتر مىشود اما وقت / هزينه، تقاضا مجدداً کم مىشود. اين پديده اينگونه قابل تبيين است که به تصور جهانگردان براى مثال، يک سفر بسيار کم هزينهٔ ۲۰ تا ۳۰ دقيقهاى به اندازهاى وقت نمىبرد که ارزش داشته باشد تا مبناى سفر جهانگردى قرار گيرد. در يک مسافت مرجح (برحسب وقت / هزينه)، تقاضاى سفر به حداکثر مىرسد.
ثانياً، مسافت مرجح سفر همراه با کل مدت دورى از خانه - و احتمالاً، کل مخارج - تغيير مىکند. در شکل زير، OW، مسافت مرجح براى سفر آخر هفته است (در اروپا اين مسافت بهطور متوسط بين ۹۰ تا ۱۲۰ دقيقه از آغاز تا پايان سفر است). اين مسافت براى جهانگردانى که مايل هستند و آمادگى دارند تا به سفرى دورتر و براى تعطيلات دو هفتهاى بروند برابر OF خواهد بود. در اين حالت نه فقط مسافت مرجح بيشتر شده بلکه تابع به سمت راست انتقال يافته است.
همين مفاهيم متغير مرکب وقت / هزينه، بهعنوان متغير تقريبى براى فرصتهاى واسط و مدل سيستمها براى تفريح و مسافرت جهانگردى مورد استفاده قرار گرفته است چنين مدلهائى که برخى از آنها متکى بر نظريهٔ اقتصادى نيستند، به اين نتيجه مىرسند که صرف مسافت ظاهرى و جغرافيائى که نشانهٔ محدوديتهاى تقاضا باشد به اندازهٔ کافى قادر به تشريح چگونگى تخصيص تقاضاى سفر نيستند. شاهد اين ادعا، دولت و ساير عرضهکنندگان محصولات جهانگردى هستند که هرچند نمىتواند مکانها را جابهجا کنند اما با ايجاد راههاى مواصلاتى سريعتر يا ارزانتر بين منطقهٔ جهانگردفرست و مقصد، قادر به برانگيختن تقاضا هستند.