|
|
|
بنيانهاى زندگى شهرى و شهرنشينى را به لحاظ تشکيلات اجتماعى، سياسى و فرهنگى مىتوان به ادوار مختلف تاريخى تقسيم کرد. سادهترين تقسيمبندى شامل عهد باستان، دوران اسلامى و عصر جديد است. عهد باستان خود به چند عصر مهم تقسيم مىشود، نخست دوران پيدايش شهرها و رشد آرام شهرنشينى در عصر ماد و هخامنشى که شهرهاى معروفى چون اکمتانه (همدان) و شوش و تختجمشيد و غيره بنا شدند و تمدن آن عصر را در خود منعکس کردند. دورهٔ دوم، عصر توسعهٔ شهرهاى خود فرمان به سبک شهرهاى يونانى در عصر سلوکيان و پارتها. و بالأخره دوران ساسانى که با استفاده از تجربهٔ سلوکيان شهرها را توسعه دادند و مراکز شهرى جديدى ساختند که نمونهٔ معروف آن مدائن و اصطخر و غيره است. احمدبن يعقوب در اثر معروف خود، تاريخ يعقوبى، فهرستى از نام شهرهاى ايرانى زمان ساسانيان در هر يک از استانهاى چهارگانهٔ کشور ارائه کرده است (۱).
|
|
(۱) . تاريخى يعقوبى، ترجمهٔ دکتر محمد ابراهيم آيتى، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۴۷، صفحات ۲۱۹-۲۱۸.
|
|
دوران نخست شهرنشينى اهميت چندانى نداشت و شهرها بيشتر با مراکز ادارى و يا پايتخت بودند. در دوران سلوکىها، شهرهائى به سبک يونان توسعه يافت و بازرگانى در آن رواج پيدا کرد. ساسانيان هر دو گرايش اول و دوم را پذيرفتند و سياست شهرنشينى خود را بر آن بنيان گذاشتند. اين سياست شهرى، بعدها از ساسانيان به امپراطورى اسلامى منتقل شد (۲) و تأثير زيادى بر زندگى شهرى در دورهٔ اسلامى گذاشت.
|
|
(۲) . نگاه کنيد به 'ويژگىهاى تاريخى شهرنشينى در ايران' مقالهٔ آقاى احمد اشرف، نامهٔ علوم اجتماعى، دورهٔ (۱) شمارهٔ ۴، از انتشارات دانشکدهٔ علوم اجتماعى دانشگاه تهران، ۱۳۵۳، صفحهٔ ۷.
|
|
از آغاز دورهٔ ساسانيان بهخصوص در قرن ششم، شهرهاى بسيار پديد آمد و شهرهاى کهن گسترش يافت: رونق بازرگانى، صناعت و گسترش شاهراههاى داد و ستد بازرگانى و رشد وابسته به دستگاههاى ادارى و دخالت دستگاه ادارى در امور اصناف و بازرگانان و فعاليتهاى اقتصادى آنان از مهمترين ويژگىهاى دوران ساسانيان است. در اين عصر شهرهاى بسيارى بنيانگذارى شد بهطورى که در فهرستى از پايتختها و شهرهاى دوران ساسانى، از ۱۰۴ شهر نام برده شده است.
|
|
| توسعهٔ شهرها در عصر اسلامى
|
|
شهرهاى ايرانى عهد ساسانى غالباً با شهرهاى ايرانى دورهٔ اسلامى بسيار مشابه هستند. در اين شهرها قلاع مستحکم (کهندژ) با باروهاى بلند، بخش نظامى شهر را تشکيل مىداد و قسمت اساس شهر در شهرستان بود که در کنار کهندژ قرار داشت. بازارها در دوران ديوارهاى شهرستان و گاهى در بيرون آن بود و در دورهٔ اسلامى 'ربض' خوانده مىشد (۱) کشترازها در حاشيهٔ شهر جاى داشت. در بازارها و محلههاى شهر و روستاهاى پيرامون شهر، طبقهٔ خراجگزار، يعنى بازرگانان، کسبه، پيشهوران... کار مىکردند. افراد هر حرفه و صنعت در يک محله يا راسته مىزيستند. در دوران اسلامى، وضع سياسى، ادارى و نظامى و اقتصادى اجتماعى شهر کم و بيش پا برجا ماند. بهعلاوه سازمانهاى دينى در تشکيلات شهر اهميت زيادى پيدا کردند و مسجد جامع (مسجد آدينه) از عناصر اصلى شهر اسلامى شد. صنايع دستى و بازرگانى شهرها با کشاورزى روستاهاى پيرامون شهرها پيوند خورد و بسيارى از محلات شهر خصلت روستائى خود را حفظ کردند. علاوه بر مسجد که جزء اصلى شهر اسلامى است کارکرد صنعتى و بازرگانى شهرها موجب ايجاد چهارسوهاى بزرگ و بازارها و کاروانسراها و سراها بود. برخى از شهرهاى بزرگى که در دوران اسلامى پايهگذارى شد عبارت است از: بغداد (قرن دوم هجرى)، سامره، کوفه، بصره، مدينهالسلام، کربلا، نجف و غيره. در ايران نيز شهرهاى شيراز، قم، مشهد، کاشان، و مراغه ساخته شد و بعضى شهرها مانند اصفهان و رى در دوران اسلامى دوباره سازى شد (۲).
|
|
(۱) . احمد اشرف، نامهٔ علوم اجتماعى، دورهٔ (۱) شمارهٔ ۴، از انتشارات دانشکدهٔ علوم اجتماعى دانشگاه تهران، ۱۳۵۳، صفحهٔ ۱۰.
|
|
(۲) . احمد اشرف، نامهٔ علوم اجتماعى، دورهٔ (۱) شمارهٔ ۴، از انتشارات دانشکدهٔ علوم اجتماعى دانشگاه تهران، ۱۳۵۳، صفحهٔ ۱۴-۱۵، براى اطلاع بيشتر در مورد شهرهاى اسلامى به آثار جغرافيدان اسلامى نظير احسن التقاسيم مقدسى و مجمع البلدان ياقوت حموى و مالک الممالک ابن خرداد به والبلدان احمد بن ابى يعقوب و صورت الارض ابن حوقل مراجعه شود.
|
|
مهمترين عامل رشد شهرنشينى در دوران اسلامى گسترش بازارهاى داخلى و توسعهٔ بازرگانى و داد و ستد بينالمللى بود. در قرن چهارم بزرگترين شهرهاى ايران که صدها کرور جمعيت داشتند از شهرهاى اروپا در قرون وسطى مهمتر و پرجمعيتتر بودند (۳). نيشابور، رى، اصفهان و شيراز از نظر جمعيت بزرگترين و به لحاظ اقتصادى مهمترين شهرهاى ايران اسلامى بودند. هرات، طوس، بلخ، استخر، فسا و... به لحاظ بازرگانى اهميت داشتند.
|
|
(۳) . 'ويژگىهاى تاريخى شهرنشينى در ايران' مقالهٔ آقاى احمد اشرف، نامهٔ علوم اجتماعى، دورهٔ (۱) شمارهٔ ۴، از انتشارات دانشکدهٔ علوم اجتماعى دانشگاه تهران، ۱۳۵۳، صفحهٔ ۱۶.
|
|
در عصر مغول بسيارى از شهرها ويران شد و رونق خود را براى مدتى از دست داد. اما در دورههاى بعد بهخصوص در عصر صوفيه از نو، بازسازى و گسترش يافتند و مساجد و بازارها و ميدانها و آثار تمدن و فرهنگى با اهميتى در شهرها بهوجود آمدند.
|
|
در زمان غازانخان، تبريز پايتخت شد و رونقى خاص يافت. شهر تبريز در عصر صوفيه بيش از ۵۰۰ هزار جمعيت، ۱۵ هزار خانه و ۱۵ هزار مغازه، ۲۵۰ مسجد و ۳۰۰ کاروانسرا داشته است (مينورسکى، تاريخ تبريز، ترجمهٔ کارنک، تهران، ۱۳۳۷، صفحهٔ ۵۷-۵۵).
|
|
اصفهان که در عهد شاهعباس پايتخت شده بود و دوبارهسازى شد و در آن عهد بزرگترين شهر صنعتى و يکى از زيباترين پايتختهاى جهان شد که با ورساى (پايتخت لوئى چهاردهم در فرانسه) هماوردى مىکرد. در اصفهان ۲۰ کارخانهٔ بزرگ و جمعيتى حدود ۶۰۰ هزار نفر متمرکز شده بود.
|
|
تشکيلات شهرهاى دوران اسلامى، شامل، حکومت، مردم، اصناف و محلات است. در برخى شهرها علاوه بر گروههاى صنعتى، انجمنهاى سرى نيز اهميت يافتند. انجمنهاى اخوت و فرق صوفيان و درويشان و دار و دستهٔ جوانان و لوطيان و عياران از آن جمله هستند: کهندژ و دارالحکومه و ارک، مرکز ادارى و نظامى شهر، بازار مرکز اصناف و مسجد و مدارس مراکز مذهبى به حساب آمدند و مردم براساس قوميت و مذهب و اقليت و اصناف در محلات مختلف شهر پراکنده بودند.
|
|
امور حکومتى، امور انجمنها و سازمانهاى اقتصادى و اجتماعى، امور قضا و امور انتظامى شهرها را شامل مىشد که براى هر کدام مقامهائى بهوجود آمد. ادارهٔ امور اصناف شهر با رئيس و بعد از او با کلانتر بود. امور قضا را محاکم شرع، محتسب و محاکم مظالم حل و فصل مىکرد و امور انتظامى شهر با داروغه و عسس (پاسبان) بود و کلانتر تا حدى وظايف شهردار را برعهده داشت و داروغه در واقع رئيس شهربانى بود (۴).
|
|
(۴) . رجوع کنيد به: مينورسکى، تاريخ تبريز، ترجمهٔ کارنک، تهران، ۱۳۳۷، صفحهٔ ۲۴ و نيز رجوع کنيد به: آئين شهردارى، محمد احمد قرشى، ترجمهٔ جعفرشعار، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۴۷.
|
|
مدارس نيز از تأسيسات عمدهٔ شهرهاى دوران اسلامى بهشمار مىرفتند. در بعضى مناطق و شهرها مدارس از حمايت عمومى برخودار بودند و داراى سازمان رسمى بودند، اما در ايران تنها از حمايت کلى مردم برخودار بودند و سازمان و تشکيلات خاصى از آنها حمايت نمىکرد.
|
|
برحسب نظر مينورسکى که سازمان ادارى و حکومتى صوفيه را مورد بررسى قرار داد. تمايل عمومى در زمان صوفيه آن بود که مقامات مذهبى را در سازمان ادارى جاى دهند و آنان را جذب دستگاه حکومت کنند.
|