|
|
براساس يک نظريه ، نام قديمى شاهرود حنچره يا شخره (شاخره) بود که به تدريج تبديل به شاهرود شده است.
براساس شواهد و مدارک تاريخى موجود ، تشکيل هسته اوليه شهر شاهرود به دليل دفاع از مهاجمان روى تپههاى کم ارتفاع در دامنه کوه شمالى و غربى شاهرود ساخته شد و به تدريج همراه با برقرارى امنيت در محل ، رشد و توسعه يافت. رشد اين شهر در چند سال اخير به علت قرار گرفتن در مسير جاده اصلى تهران - مشهد چشمگير بوده است.
به استناد برخى از اشارههاى تاريخى مندرج در متون و بعضى شواهد باستانشناختى و معمارى موجود در داخل و خارج شهر کنونى ، راه عبور قافلهها و کاروانهايى که بزرگراه غربى - شرقى (جاده ابريشم) را طى مىکردند ، از آبادى يا روستاى بزرگ شاهرود مىگذشتند.
موقعيت ممتاز طبيعى و جغرافيايى و وجود چندين قلعه و دژ در اين مکان و اطراف آن جوابگوى اطراق و پناه ساکنان و کاروانيان در هنگام بروز خطر بود. در عين حال ، وجود کاروانسرا و چاپارخانه در اين منطقه ، آن را به يکى از مراکز مهم يکجانشينى در منطقه تبديل کرد.
|
|
به علاوه ، استعداد خاک و وفور آب براى آبادى شاهرود ، موقعيتهاى ويژهاى را فراهم کرد که همگى منجر به تشکيل شهر در قرنهاى هفتم و هشتم هجرى شد.
احداث مسجد جامع قديم در ميان باغها و بستانهاى منطقه ، باعث دگرگون شدن وضعيت شاهرود در بين روستاهاى همجوار شد؛ زيرا مسجد جامع در دوران اسلامى به عنوان شاخص تمايز شهر از روستا به شمار مىرفت.
بعدها قلعههايى جديد به نام ولووا و قلعهٔ سنگ براى دفاع از شهر ايجاد شد. فرم معمارى اين قلعه و همانندىهاى ساختارى آن با اجزاء و عناصر مسجدهاى دوره ايلخانى ، روشنگر اين نظريه است که احداث قلعهٔ ولووا اندکى بعد از مسجد جامع شهر براى حفاظت از ساکنان در مواقع ضرورى صورت گرفته است. بر همين اساس مىتوان پنداشت محدودهٔ شهر در محلهٔ بيدآباد فعلى ، کهنترين بخش بافت قديم شهر است.
شاهرود به عنوان يک دژ محکم در مقابل مهاجمان به ويژه در دورهٔ شبيخون افغانها و ستيزههاى داخلى دورهٔ نادرشاه (۱۱۶۰-۱۱۴۸ هـ.ق) و پس از آن تا ساليان دراز مأمن ساکنان و قافلهها بود. امّا اوضاع عمومى اين دوران مانع رشد شهرسازى و شهرنشينى شاهرود بود.
محققان و تاريخنگاران ، مهمترين علل و انگيزههاى رشد و نضج شهرهاى قومس را در دوره قاجار نزديکى اين منطقه به جايگاه و پايگاه سنتى ايل قاجار در حوزهٔ گرگان و نزديکى به پايتخت کشور يعنى تهران دانستهاند.
|
|
علاوه بر آن ، بازرگانى و تجارت فزاينده با روسيه از راه خراسان و مشهد و موقعيت خاص نظامى آن موجب رونق بيش از پيش آن گرديد.
شاهرود به خاطر موقعيت نظامى خود ، در زمان فتحعلى شاه قاجار رونق اساسى يافت ، چند کاروانسراى بزرگ در آن ساخته شد و چندين کمپانى روسى در اين شهر تأسيس شدند. سپس بازرگانان انارکى و يزدى به اين شهر آمدند و ساکن آن شدند و شاهرود ، مرکز صادرات ايران به روسيه شد. اقليتهاى مذهبى از جمله ارامنهٔ روسى همزمان در شهر اقامت گزيدند و به سرعت ، قلعهاى بر قلعهٔ قبلى شهر اضافه شد و بازارى جديد نيز به بازار قديمى شهر به نام بازار قلعهنو افزوده شد. سرانجام شاهرود به يکى از شهرهاى مهم منطقه تبديل شد.
شاهرود توجه سياحان مختلف را ، به ويژه در دورهٔ قاجار ، به خود جلب کرد. به طورى که نکات دقيقى از نحوه زندگى مردم شاهرود در سفرنامههاى اين دوره ذکر شده که از نظر مردمشناختى و تاريخى و اقتصادى حائز اهميت است و تصويرى از شاهرود دورهٔ قاجاريه را به دست مىدهد.
|
|
يکى از نقاط تاريخى و باستانى شهرستان شاهرود بسطام است. اين منطقه در زمانهاى گذشته يکى از بلاد مهم ايالت قومس يا کومش بود و در قرنهاى متمادى ، راه ارتباطى شرق و غرب از اين شهر مىگذشت. اين شهر از موقعيت و اهميت سوقالجيشى بسيارى برخوردار بود. در حال حاضر بسطام ، اهميت قديم خود را ندارد و با ايجاد شهر شاهرود در شش کيلومترى آن ، يکى از بخشهاى تابعهٔ شهرستان شاهرود به حساب مىآيد.
بسطام در دورهٔ سلجوقى بيشتر مورد توجه قرار گرفت و در دورهٔ ايلخانيان از زمان غازان خان به بعد ، رونقى تازه يافت. مجموعههاى تاريخى - مذهبى آن مانند بقعهٔ امامزاده محمد (ع) ، مسجد با يزيد همراه با منار آن ، ايوان اولجايتو ، گنبد و ايوان غازان خان نشانگر اهميت بسطام در زمانهاى گذشته است.
|
|
|
در زمان اشکانيان ، نام گرمسار خوارن بود ، امروزه سمنانىها آن را خواره مىگويند. سلوکىها در اين ناحيه شهرى به اسم خاراکس بنا نهادند. اين منطقه را به نام خاريس نيز ياد کردهاند. اين نام در شاهنامه به صورت خوار بر وزن چار به معنى ذليل و حقير و ضعيف آمده است که به معنى آسان و سهل نيز گفتهاند. وقايع مهم تاريخى اين منطقه به شرح زير است :
در عهد فرمانروايى مادها ، اين منطقه حدفاصل بين ايالات ماد و پارت بود و اين دو سرزمين را از يکديگر جدا مىکرد. هخامنشيان که دامنهٔ متصرفات خود را توسعه مىدادند ، خوار را نيز که جزء ايالت پارت بود تصرف کردند.
در دورهٔ ساسانيان ، خوار زمانى جزء قومس و زمانى جزء رى بود و اغلب حکام طبرستان بر اين ناحيه فرمانروايى داشتند.
بعد از اسلام ، خوار يکى از بلاد معتبر رى به شمار مىرفت. در زمان خلافت عمر حکومت رى به دست يکى از نوادگان بهرام چوبين به نام سياهوخش بود.
در دوره حکومت سامانيان در سال ۳۲۹ هجرى قمرى و در زمان سلطنت نصر بن احمد ، ماکان کاکى عليه دولت سامانيان قيام کرد و چند شهر از ايالت قومس و نيز خوار ، سمنان و سمنک و روى را تصرف کرد.
در زمان حکومت غزنويان و به ويژه سلطنت سلطان مسعود ، خراسان و قومس و رى مورد تاخت و تاز طغرل بيک سلجوقى و غزان (ترکان غز) قرار گرفت و عدهاى از اهالى سمنان ، دامغان ، خوار و برخى ديههاى رى جان خود را از دست دادند.
|
|
بعد از انقراض سلسله غزنويان ، تمامى ولايات غربى ايران به تصرف سلجوقيان درآمد و شمارى از قلعههاى پيروان حسن صباح ، از جمله قلعههاى اردهان و گردکوه در قومس و گرمسار تسخير شد. به اين ترتيب ناحيهاى که خوار نيز جزء آن بود تا آخر سلطنت سلطان سنجر عملاً جزء متصرفات سلجوقيان محسوب مىشد.
مقارن قيم علاءالدين تکش ، مؤسس سلسله خوارزمشاهيان ، دامنهٔ مبارزه عليه سلجوقيان به جلگه خوار نيز کشيده شد و تکش از خوار گذشت و رى را به تصرف خود در آورد.
حملهٔ مغول به ايران در سال ۶۱۶ هجرى قمرى آغاز شد. خوار توسط قشون چنگيز به تصرف مغولان درآمد و هلاکوخان با تخريب و تصرف قلعههاى فرقهٔ اسماعيليه ، بالاخره طومار اين فرقه را در هم پيچيد. ايلخانان مدتها بر اين نواحى حکومت کردند تا اينکه سربداران با ظهور در شرق ايران علم مخالفت با مغولان را برافراشتند.
سربداران در زمان يحيى کرابى پنجمين امير سربدار با از بين بردن طغاى تيمورخان امير ايلخان و قلع و قمع اردوى آنها شهرهاى استرآباد ، بسطام ، شاسفان ، دامغان ، سمنان ، خوار و طبران را تصرف کردند ، ولى مقارن سال ۷۶۶ هجرى عدهاى از صحرانشينان مغول تحت رياست امير ولى با تصرف کرمان به نواحى بسطام ، دامغان ، سمنان ، فيروزکوه و خوار تاختند و اين مناطق را از قلمرو سربداران خارج کردند.
|
|
در سال ۹۰۹ هجرى حکومت فيروزکوه و خوار با حمله شاه اسماعيل مؤسس سلسلهٔ صفوى از بين رفت. پس از انقراض صفويه به دست افغانها و با ظهور نادر ، حوادثى تازه در خوار به وقوع پيوست. آغامحمدخان قاجار پس از شکست لطفعلى خان زند و تأسيس دولت قاجاريه ، مقر حکومت خود را به تهران منتقل کرد و براى ايجاد امنيت و حفظ پايتخت از تجاوز ترکمانان ، عدهاى از افراد ايل اصانلو از محال خمسه زنجان را به خوار کوچاند و در دهات خالصهٔ اين ناحيه مسکن داد. به اين ترتيب ، منطقه خوار در دوره قاجاريه مورد توجه خاص حکمرانان اين سلسله قرار گرفت.
|