|
|
تشکيل صنعتگران و صاحبان مشاغل مختلف در شهرها، انجمنهاى صنعتى را توسعهٔ فراوان بخشيد. در عصر طلائى اسلام که تجارت شهرها رونق فراوانى داشت يعنى از حدود قرن سوم هجرى، گروههاى صنعتى نيز فعاليت خود را آغاز کردند و تا قرن پنجم و ششم توسعهٔ بيشترى يافت. عدهاى از خاورشناسان، منشأ انجمنهاى صنعتى در شهرهاى ايران را به دورهٔ ساسانيان مىرسانند. عدهاى نيز منشأ آن را به گروههاى صوفيه و فرق مذهبى بعد از اسلام منسوب مىکنند. به هر حال مسلم شده است که در قرون چهارم و پنجم تعداد انجمنهاى صنفى افزايش چشمگيرى پيدا مىکند و در سدههاى بعد پايدار مىماند. ابنبطوطه مورخ و سياح معروف در سفرنامهٔ خود در مورد اصناف شهر اصفهان گفته است: هر دسته از پيشهوران اصفهان، رئيس و پيشکسوتى براى خود انتخاب مىکنند که آن را (کلو) مىنامند. دستههاى ديگر هم که اهل صنعت و حرفه هستند به همين نحو رؤساى براى خود برمىگزينند. جوانان مجرد اين شهر، جمعيتهائى دارند و بين هر يک از گروههاى آنان با گروه ديگر رقابت و همچشمى برقرار است (۱). در آئين شهردارى، ابناخوه نيز از ۷۷ پيشه نام برده است (۲). در تاريخ کاشان نيز از ۳۳ صنعت پيشهور و ۹۹ استاد کار نام برده شده است (سهيل کاشانى، تاريخ کاشان، ابنسينا، ۱۳۴۱، صفحهٔ ۲۳۶-۲۴۰).
|
|
(۱) . ابنبطوطه، سفرنامه، ترجمهٔ دکتر على موحدى، انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ۱۳۶۰، جلد اول، صفحهٔ ۲۱۲.
|
|
(۲) . رجوع شود به: ابناخوه، آئين شهردارى، ترجمهٔ دکتر جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۷.
|
|
گفته شده است که اين انجمنهاى صنفى از نظر حکومت وسيلهٔ مناسبى بودند تا سازمان گردآورى ماليات و بيگارى بتوانند با پيشهوران شهرى بهطور دسته جمعى روبهرو شوند و به آسانى وظايف خود را انجام دهند. رؤسا و ريشسفيدان اصناف مأمور توزيع کل ماليات بين پيشهوران بودند و محتسب بر جزئيات فعاليتهاى اصناف نظارت داشت و خلافکاران را مجازات مىکرد (مينورسکى، تاريخ تبريز، ترجمهٔ کارنک، تهران، ۱۳۳۷، صفحهٔ ۳۱). استاد ـ شاگردى نيز از طريق اصناف و رؤساى آنها سر و صورت مىگرفت، همچنين، اصناف در تثبيت قيمتها و حل و فصل مسائل صنفى بسيار مؤثر بودند. بدنيسان اصناف در گذشته بهخصوصص در عصر صفويه و قاجاريه نقش و وظايف چندگانهاى را ايفا مىکردند و در تنظيم امور داخلى پيشهها و حرف و رابطهٔ دولت و کسبه نقش مهمى برعهده داشتند و بايد انجمنهاى صنعتى را از ارکان معتبر و نهادهاى مهم شهرى به حساب آورد.
|
|
بهطور خلاصه، بنيانهاى اجتماعى زندگى شهر در دورهٔ اسلامى، شامل محلهها انجمنهاى صنعتى و انجمنهاى اخوت، اجتماعات مذهبى، مساجد و مدارس و انجمنهاى سرى و غيره بود. اما شهرها داراى موجوديت مستقل سياسى نبودند و وابسته به حکومت مرکزى بودند. فعاليت عمدهٔ شهرنشينان کسب و پيشه و تجارت و صنايع دستى بود و اين وضعيت به اقبال و ادبار امرائى که بر آنها فرمان مىراند بستگى داشت گاه آباد و زمانى ويران مىشد.
|
|
اين وضعيت تا عصر جديد با تغيير و تحولاتى ادامه يافت. از آنجا که بخش عمدهٔ جمعيت کشور (حدود ۷۰ درصد) در روستاها زندگى مىکردند و يا وضعيت غيرساکن داشتند، جمعيت اندک شهرنشين در نقاط شهرى بالنسبه دور از هم، حالت کم و بيش ساکنى بداشت و جزء در موارد هجوم و حمله يا جنگهاى رؤساى قبال و شاهزادگان که جابهجائى و قلع و قمع صورت مىگرفت و در نتيجهٔ آن جمعيت در بعضى نقاط کاهش و در بعضى نقاط افزايش مىيافت و يا هنگامى که شهرى در آغاز استقرار سلسله به پايتختى برگزيده مىشد و جمعيتهاى تازهاى در آن ساکن مىشدند و تغيير چشمگيرى در وضعيت شهرها، خاصه پس از عصر صوفيه تا پايان قاجاريه بهوجود نيامد و کمتر از يکسوم جمعيت در چند شهر بزرگ تاريخى و شبکهاى از شهرهاى کوچک سکونت داشتند و بقيه در روستاها و دشتها پراکنده بودند.
|
|
در عهد مغول، بسيارى از برجها و باروهائى که برگرد شهرها ساخته شده بود ويران شد و شهرهاى ديگر بهصورت قبلى بازنگشت و از جهت کثرت نفوس و آبادى به پاى دورهٔ قديم نرسيد و احداث مساجد و رباطها و آبانبارها و ابنيهٔ باشکوه ديگر به شهرهاى درهم ريختهٔ عهد مغول، بازنگشت (۳).
|
|
(۳) . رجوع کنيد به: مقدمهاى بر جامعهشناسى ايران، تأليف دکتر شاهپور راسخ و دکتر جمشيد بهنام، تهران، ۱۳۴۴، صفحهٔ ۲۴۹.
|
|
پس از تلاطم اوليهٔ زندگى شهرى اندک رونقى پيدا کرد و پيشهها و حرفهها چون زرىدوزى و پارچههاى ابريشمى و مخمل و صنايع ديگر رواج يافت و حتى سلطان محمد خدابنده به ساختن ابنيه و ايجاد شهرى بهنام سطانيه همت گماشت و در عهد تيموريان نيز مدارس و مساجد عظيمى چون مدرسهٔ خردگرد و مسجد گوهرشاد (در مشهد) و مزار شاه نعمتالله ولى و مسجد کبود تبريز که گنبدى بزرگ و دشستانى عظيم داشت، ساخته شد که سبک خاص دورهٔ تيمورى را بهوجود آورد.
|
|
در عصر صفويه، ذوق ايرانى در شهرسازى و معمارى به حداکثر تجلى خود مىرسد و مخصوصاً در عهد شاهعباس دوم، اصفهان آبادترين و زيباترين بلاد شرق مىگردد. خيابان کشىهاى مشجر (چهارباغ)، مساجد، ميادين، گنبدها و باغهاى زيبا احداث مىشود و کاشىکارىها و نقاشها و تزئينات زيبا تجلى مىيابد و بازارها از هر سو کشيده مىشود. علاوه بر آن، شاهعباس در ساير شهرها به آبادانى مىپردازد و در راهها، پلها، و معابر و رباطها و کاروانسراها و آب انبارهاى فراوانى مىسازد که زندگى شهريان را آسان و دلپذير مىسازد. بازارهاى زيبا غالباً مسقف، با دکانهائى که در دو سمت آن قرار دارند با شيوهٔ ايرانى طاق ضربى در مراکز شهر قرار داشت که همراه با مسجد جامع شهر، مجموعهٔ زيبائى را در شهرها بهوجود مىآورد، اما شهرهائى مانند اصفهان پس از حملهٔ افاغنه مجدداً به ويرانى گرائيد و تا عصر جديد به همان صورت باقى ماند.
|
|
| تحول شهرنشينى در عصر جديد
|
|
عوامل متعددى در عصر جديد موجب شد که سيماى ظاهرى شهرها و تشکيلات درونى آنها دچار تحول و تغييرات اساسى گردد. با توسعهٔ شهرهاى مدرن در کشورهاى صنعتى و حال و هواى تجددگرائى در ايران، از اواسط دوران قاجار و اواخر قرن سيزدهم هجرى تغييرات و دگرگونىهاى قابل ملاحظهاى در شهرها پديد مىآيد و از مشروطيت به بعد شئون مختلف زندگى شهرى دچار دگرگونى مىشود. شهر تهران که در ابتداى حکومت قاجاريه با جمعيتى کمتر از ۲۰ هزار نفر به پايتختى برگزيده شده بود جمعيت آن در پايان قرن (اواخر سلطنت ناصرالدين شاه) به ۱۶۰ هزار نفر رسيده بود و بيش از ۱۸ هزار خانه داشت و باغهاى داخل شهر تبديل به ساختمان و خيابان و عمارت شده بود (منجمله باغ سپهسالار)
|
|
در عصر قاجار، حصار بزرگى با ۱۱۴ برج بر اطراف شهر کشيده شده بود و گود زنبورکخانه، گود دروازهٔ محمديه و گود فيلخانه در دروازه قزوين محلهائى بود که براى حصار دور شهر از آن خاکبردارى شده بود.
|
|
افزايش جمعيت و توسعهٔ شهر تا سال ۱۲۵۳ بهجائى رسيد که ديوارها و خندق کهنه را خراب کردند و شهر ادامه يافت (۱). در آن زمان، ارک و ميدان توپخانه (ميدان سپه) و ناصريه مرکز شهر محسوب مىشد و عمارات متعدد مانند قصر قاجار، عمارت فرحآباد، عمارت سلطنتآباد ضرابخانه، کاخ صاحبقرانيه (نياوران)، عمارت منظريه و غيره در نقاط مختلف شهر و اطراف آن ساخته شد و کاشىکارىهاى قصر گلستان و تکيهٔ دولت آخرين ياگارىهاى کاشىکاىهاى زيباى سنتى را در تهران به نمايش مىگذاشتند. مشاغل در عصر قاجار کلانترها، داروغهها، شبگردها و مأمورين دولت شامل مستوفىها، ميرزاها، فراشها (يوزباشى، دهباشى و غيره) بودند و مشاغل مردمى، پيشهورى و کسب و تجارت بود. با ايجاد روابط مستمر با ساير کشورها، نمايندگىها و سفارتخانههاى متعددى در پايتخت ساخته شد که بر وسعت و گسترش آن افزود. تا جائى که در شهريور ۱۳۲۰ جمعيت به ۶۰۰ هزار نفر رسيده بود و در ۱۳۲۹ تا يک ميليون نفر نيز حدس زده مىشد (۲).
|
|
(۱) . رجوع کنيد به: جغرافيائى تاريخى رى ـ تهران، تأليف ميرحسين يکرنگيان، تهران، ۱۳۳۲، صفحات ۲۶.
|
|
(۲) . سرشمارى ۱۳۲۹ تهران عدهٔ خانوار را ۲۲۴،۹۶۰ نفر و جمعيت را مرکب از ۶۳۱،۵۱۹ نفر مرد و ۴۷۰،۲۴۰ نفر زن، جمع آن را ۹۸۹،۸۷۱ نفر تعيين کرده است. رجوع کنيد به: تاريخ رى ـ تهران، تأليف ميرحسين يکرنگيان، تهران، ۱۳۳۲، صفحهٔ ۹۸.
|
|
از آن پس رشد جمعيت و گسترش شهر و تشکيلات ادارى و سازمان اقتصادى و دانشگاهها و توسعهٔ خيابانها بهخاطر ترافيک و خانهسازى و غيره، چهرهٔ شهر را به کلى از شکل سنتى خارج کرده، شبيه به شهرهاى بزرگ جهان مىسازد که نياز به بحث جداگانهاى دارد. برخى از شهرهاى ديگر ايران بهصورت بنادر و مراکز تجارتى يا شهرهاى صنعتى يا معدنى توسعه مىيابند ويژگىهاى جديدى پيدا مىکنند که زندگى سنتى را به کل دچار دگرگونى مىکند. نمونهٔ بارز آن شهر آبادان است که در فاصلهٔ يک نسل در جنوب ايران ساخته مىشود. اين شهر که مستقيماً وابسته به ايجاد پالايشگاه نفت آبادان بود از همان ابتدا به مناطقى تقسيم مىشود و تشکيلاتى به خود مىگيرد که مشابه شهرهاى مستعمراتى است: شهر خارجيان با نقشه و نما و خيابانهاى زيبا و از دود و هواى ناشى از فعاليت پالايشگاه به دور است (محلات معروف بريم و بوارده). ساير مناطق شهر که کارگرنشين و بومىنشين است (مانند احمدآباد) حلبىآباد و شهر آبادان در مناطق آزاد توسط مردم ساخته شده بود. به اين ترتيب در سازماندهى روابط مختلف بخشهاى مختلف شهر و ايجاد مناظر شهرى در هر يک از بخشها و نيز در ايجاد تفاوت بين اين بخشها، شرکت نفت سابق نقش اساسى داشته است (۳).
|
|
(۳) . رجوع کنيد به: گزارش مطالعهٔ شهر آبادان، پل وئيى و ديگران، مؤسسهٔ مطالعات و تحقيقات اجتماعى ۴۰-۱۳۳۶، خلاصهٔ مقاله در نامهٔ علوم اجتماعى دورهٔ ۱- شمارهٔ ۴، ۱۳۵۳، صفحهٔ ۵۰-۵۶ آمده است.
|
|
و پالايشگاه به تنهائى باعث پيدايش و رشد شهر مىشد که سردمداران ساکنان آن عضو پالايشگاه بودند و مجموعاً يک شهر صنعتى جديد را تشکيل دادهاند.
|
|
مراکز استانها خاصه اصفهان، مشهد، تبريز، شيراز و اهواز در دورهٔ جديد تحولات چشمگيرى يافت و بر وسعت و جمعيت آنها به سرعت افزوده مىشود و تشکيلات نوين شهرى و سيماى مدرن جاى چهرهٔ سنتى آن را مىگيرد. امروزه تهران نيز جمعيتى معادل ۷ تا ۸ ميليون نفر را در خود جاى مىدهد. به اين ترتيب در کنار رشد و توسعهٔ شهرها و تغيير و تحول در چهرهٔ شهر، تشکيلات درون شهرى خاصه تهران، بهعنوان متروپل، شهرها با دشوارىها و مشکلات عديدهاى روبهرو مىشوند که کمترين آن حاشيهنشينى، آلونکنشينى، کمبود مسکن، سنگينى ترافيک و مشکلات ناشى از آسيبهاى مختلف اجتماعى و رشد آن است. يکى از مهمترين دشوارىهاى محيط شهرها، مسئلهٔ مسکن و زندگى گروههاى نوجوان و جوان در شهرهاى بزرگ است.
|