مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند |
|
بختیان را ز جرس صبحدم آوا شنوند |
عارفان نظری را فدی اینجا خواهند |
|
هاتفان سحری را ندی اینجا شنوند |
خاکیان را ز دل گرم روان آتش عشق |
|
باد سرد از سر خوناب سویدا شنوند |
همه سگجان و چو سگ ناله کنانند به صبح |
|
صبح دم نالهی سگ بین که چه پیدا شنوند |
خاک پر سبحهی قرا شود از اشک نیاز |
|
وز دل خاک همان نالهی قرا شنوند |
خاک اگر گرید و نالد چه عجب کاتش را |
|
بانگ گریه ز دل صخرهی صما شنوند |
گریه آن گریه که از دیدهی آتش بینند |
|
ناله آن ناله که از سینهی خارا شنوند |
چون بلرزد علم صبح و بنالد دم کوس |
|
کوه را نالهی تب لرزه چو دریا شنوند |
صبح گلفام شد ارواح طلب تا نگرند |
|
کوس گلبام زد ابدال بگو تا شنوند |
هر چه در پردهی شب راز دل عشاق است |
|
کان نفس جز به قیامت نه همانا شنوند |
صبح شد هدهد جاسوس کز او او وا پرسند |
|
کوس شد طوطی غماز کز او واشنوند |
چون به پای علم روز، سر شب ببرند |
|
چه عجب کز دم مرغ آه دریغا شنوند |
کشته شد دیو به پای علم لشکر حاج |
|
شاید ار تهنیت از کوس مفاجا شنوند |
کوس حاج است که دیو از فزعش گردد کر |
|
زو چو کرنای سلیمان دم عنقا شنوند |
یارب این کوس چه هاروت فن و زهره نواست |
|
که ز یک پرده صد الحانش به عمدا شنوند |
چه کند کوس که امروز قیامت نکند |
|
بند آرد نفس صور که فردا شنوند |
کوس را بین خم ایوان سلیمان که در او |
|
لحن داود به آهنگ دل آرا شنوند |
کوس چون صومعهیپیر ششم چرخ کز او |
|
بانگ شش دانهی تسبیح ثریا شنوند |
کوس ماند به کمان فلک اما عجب آنک |
|
زو صریر قلم تیر به جوزا شنوند |
کوس را دل نی و دردی نه، چرانالد زار |
|
نالهی زار ز درد دل دروا شنوند |
کوس چون مار شده حلقه و کو بند سرش |
|
بانگ آن کوفتن از کعبه به صنعا شنوند |
سخت سر کوفته دارندش و او نالد زار |
|
نالهی مرد ز سرکوبهی اعدا شنوند |
خم کوس است که ما نوذیحجه نمود |
|
گر ز مه لحن خوش زهرهی زهرا شنوند |
خود فلک خواهد تا چنبر این کوس شود |
|
تا صداش از حبلالرحمهی بطحا شنوند |
گر دم چنبر چو بین که شنودند خوش است |
|
پس دم آن خوش تر کز چنبر مینا شنوند |
از پی حرمت کعبه چه عجب گر پس از این |
|
بانگ دق الکوس از گنبد خضرا شنوند |
مشتری قرعهی توفیق زند بر ره حاج |
|
بانگ آن قرعه بر این رقعهی غبرا شنوند |
عرشیان بانگ وللله علی الناس زنند |
|
پاسخ از خلق سمعنا و اطعنا شنوند |
از سر و پای در آیند سراپا به نیاز |
|
تا تعال از ملک العرش تعالی شنوند |
روضه روضه همه ره باغ منور بینند |
|
برکه برکه همه جا آب مصفا شنوند |
بر سر روضه همه جای تنزه شمرند |
|
بر لب برکه همه جای تماشا شنوند |
انجم ماه وش آمادهی حج آمدهاند |
|
تا خواص از همه لبیک مثنا شنوند |
همه را نسخهی اجزای مناسک در دست |
|
از پی کسب جزا خواندن اجزا شنوند |
نه صحیفه است فلک هفت ده آیت ز برش |
|
عاشقان این همه از سورهی سودا شنوند |
نه صحیفه که به ده بند یکایک بستند |
|
تا نه بس دیر چو سی پاره مجزا شنوند |
خام پوشند و همه اطلس پخته شمرند |
|
زهر نوشند و همه بانگ هنیا شنوند |
زندگیشان به حق و نام بر ارواح چراست |
|
کبشان ابر دهد لاف ز سقا شنوند |
گنج پروردهی فقرند و کم کم شده لیک |
|
گم گم گنج سرا پردهی بالا شنوند |
فقر نیکوست به رنگ ارچه به آواز بد است |
|
عامه زین رنگ هم آواز تبرا شنوند |
شبه طاووس شمر فقر که طاوسان را |
|
رنگ زیباست گر آواز نه زیبا شنوند |
سفر کعبه نمودار ره آخرتاست |
|
گر چه رمز رهش از صورت دیبا شنوند |
جان معنی است باسم صوری داده برون |
|
خاصگان معنی و عامان همه اسما شنوند |
کعبه را نام به میدانگه عام عرفات |
|
حجرهی خاص جهان داور دارا شنوند |
عابدان نعره برآرند به میدانگه از آنک |
|
نعرهی شیر دلان در صف هیجا شنوند |
عارفان خامش و سر بر سر زانو چو ملخ |
|
نه چو زنبور کز او شورش و غوغا شنوند |
ساربانا به وفا بر تو که تعجیل نمای |
|
کز وفای تو ز من شکر موفا شنوند |
حاش لله اگر امسال ز حج و امانم |
|
نز قصور من و تقصیر تو حاشا شنوند |
دوستان یافته میقات و شده زی عرفات |
|
من به فید و ز من آوازه به بطحا شنوند |
هیچ اگر سایه پذیرد منم آن سایهی هیچ |
|
که مرا نام نه در دفتر اشیا شنوند |
ها و ها باشد اگر محمل ما سازی و هم |
|
برسانیم بکم زانکه ز من ها شنوند |
بر در کعبه که بیت الله موجودات است |
|
که مباهات امم زان در والا شنوند |
بار عام است و در کعبه گشاده است کز او |
|
خاصگان بانگ در جنت ماوا شنوند |
پس چو رضوان در جنات گشاید ملکان |
|
بانگ حلقه زدن کعبهی علیا شنوند |
زان کلیدی که نبی نزد بنیشیبه سپرد |
|
بانگ پر ملک و زیور حورا شنوند |
چون جرس دار نجیبان ره یثرب سپرند |
|
ساربان را همه الحان، جرس آسا شنوند |
در فلک صوت جرس زنگل نباشان است |
|
که خروشیدنش از دخمهی دارا شنوند |
به سلام آمدگان حرم مصطفوی |
|
ادخلوها به سلام از حرم آوا شنوند |
النبی النبی آرند خلایق به زبان |
|
امتی امتی از روضهی غرا شنوند |
از صریر در او چار ملایک به سه بعد |
|
پنج هنگام دوم صور به یک جا شنوند |
بر در مرقد سلطان هدی ز ابلق چرخ |
|
مرکب داشته را نالهی هرا شنوند |
خود جنیبت به درش داشته بینند براق |
|
کز صهیلش نفس روح معلا شنوند |
موسی استاده و گم کرده ز دهشت نعلین |
|
ارنی گفتنش از هبر تجلا شنوند |
بهر وایافتن گم شده نعلین کلیم |
|
والضحی خواندن خضر از در طاها شنوند |
بنده خاقانی و نعت سر بالین رسول |
|
تاش تحسین ز ملک در صف اعلی شنوند |
فخر من بنده ز خاک در احمد بینند |
|
لاف دریا ز دم عنبر سارا شنوند |
نعت صدر نبوی که به غربت گویم |
|
بانگ کوس ملکی به که به صحرا شنوند |
نکنم مدح که من مرثیه گوی کرمم |
|
چون کرم مرد ز من بانگ معزا شنوند |
زنده کردم سخن ار شاکر من شد چه عجب |
|
که ز عازر صفت شکر مسیحا شنوند |
شاید ار لب به حدیث قدما نگشایند |
|
ناقدانی که ادای سخن ما شنوند |
آب هر آهن و سنگ ار بشود نیست عجب |
|
که دم آتش طور از ید بیضا شنوند |
شاعران حیض حسد یافته چون خرگوشند |
|
تا ز من شیر دلان نکتهی عذرا شنوند |
خصم سگ دل ز حسد نالد چون جبهت ماه |
|
نور بیصرفه دهد وهوه عوا شنوند |
از سر خامه کنم معجزه انشا، به خدای |
|
گر چنین معجزه بینند سران یا شنوند |
راویان کیت انشای من انشاد کنند |
|
بارک الله همه بر صاحب انشا شنوند |
|