دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
خاقانی
| |||||||||
اسم او را تذکرهنويسان ابراهيم نوشتهاند ولى او خود نام خويش را 'بديل' گفته و در بيتى چنين آورده است: | |||||||||
| |||||||||
پدر او نجيبالدين على، مردى درودگر بود و خاقانى بارها در اشعار خود به درودگرى او اشارت کرده است. جد او جولاهه و مادر وى جاريهئى طباخ از روميان بوده که اسلام آورد. عمش کافىالدين عمربن عثمان مردى طبيب و فيلسوف بود و خاقانى تا بيست و پنج سالگى در کنف حمايت و حضانهٔ تربيت او بود و بارها از حقوق او ياد کرده و آن مرد عالم و فيلسوف را به نيکى ستوده و نيز چندى از تربيت پسر عم خود وحيدالدين عثمان برخوردار بوده است، و با آنکه در نزد عم و پسر عم انواع علوم ادبى و حکمى را فرا گرفت چندى نيز در خدمت ابوالعلاء گنجوى شاعر بزرگ معاصر خود که در دستگاه شروانشاهان بهسر مىبرد، کسب فنون شاعرى کرده بود. | |||||||||
عنوان شعرى او در آغاز امر حقايقى بود ولى پس از آنکه ابوالعلاء وى را به خدمت خاقان منوچهر معرفى کرد لقب 'خاقانى' بر او نهاد. | |||||||||
بعد از ورود به خدمت خاقان اکبر فخرالدين منوچهربن فريدون شروانشاه، خاقانى به دربار شروانشاهان اختصاص يافت و صلتهاى گران از آن پادشاه به او رسيد. بعد از چندى از خدمت شروانشاه ملول شد و به اميد ديدار استادان خراسان و دربارهاى مشرق آرزوى عراق و خراسان در خاطر وى خلجان کرد و اين ميل از اشارت متعدد شاعر مشهود است، ليکن شروانشاه او را رها نمىکرد تا به ميل دل رخت آن سامان بربندد و اين تضييق موجب دلتنگى شاعر بود تا عاقبت روى به عراق نهاد و تا رى رفت ليکن آنجا بيمار شد و در همان حال خبر حملهٔ غزان بر خراسان (۵۴۸) و حبس سنجر و تقل امام محمدبن يحيى به او رسيد و او را از ادامهٔ سفر بازداشت و به بازگشت به شروان مجبور ساخت. اما چيزى از توقف او در شروان و حضور در مجالس شروانشاه نگذشت که به قصد حج و ديدن امراء عراقين اجازت سفر خواست و در زيارت مکه و مدينه قصائد غرا سرود و در بازگشت با چندتن از رجال بزرگ و از آن جمله با سلطان محمودبن محمود سلجوقى (۵۴۸-۵۵۴) و جمالالدين محمدبن على اصفهانى وزير قطبالدين صاحب موصل ملاقات کرد و با معرفى اين وزير به خدمت المقتفى لامرالله خليفه عباسى رسيد و در همين اوان که مصادف با حدود سال ۵۵۱ يا ۵۵۲ بوده است سرگرم سرودن 'تحفةالعراقين' خود بود. | |||||||||
خاقانى، در دنبال سفر خود به بغداد، کاخ خدائن را ديد و قصيدهٔ غرّاى خود را دربارهٔ آن کاخ مخروب بساخت و در ورود به اصفهان قصيدهٔ مشهور خود را در وصف اصفهان و اعتذار از هجوى که مجيرالدين بيلقانى دربارهٔ آن شهر سروده و به خاقانى نسبت داده بود، پرداخت و کدورتى را که رجال آن شهر نسبت به خاقانى يافته بودند به صفا مبدل کرد. | |||||||||
در بازگشت به شروان باز خاقانى به دربار شروانشاه پيوست ليکن ميان او و شروانشاه به علت نامعلومى، که شايد سعايت ساعيان بوده است، نقار و کدورتى رخ داد چنانکه کار به حبس شاعر انجاميد و بعد از مدتى قريب به يک سال به شفاعت عزالدوله نجات يافت. حبس خاقانى وسيلهٔ سرودن چند قصيدهٔ حبسيهٔ زيباى او شده که در ديوان وى ثبت است و او بعد از چندى در حدود سال ۵۶۹ به سفر حج رفت و بعد از بازگشت به شروان در سال ۵۷۱ فرزند وى رشيدالدين را که نزديک بيست سال داشت از دست داد و بعد از آن مصيبتهائى ديگر بر او روى نمود چندانکه ميل به عزلت کرد و در اواخر عمر در تبريز به سر برد و در همان شهر درگذشت و در مقبرةالشعراء محلهٔ سرخاب تبريز مدفون شد. | |||||||||
سال وفات او را دولتشاه ۵۸۲ نوشته است و آن را به اعداد ديگر نيز نقل کردهاند و از آن جمله در کتاب خلاصةالاشعار تقىالدين کاشانى اين واقعه به سال ۵۹۵ ثبت شده است و اين قول اقرب به صواب است. | |||||||||
خاقانى با خاقان اکبر ابوالهيجا فخرالدين منوچهر بن فريدون شروانشاه و پسر وى خاقان کبير جلالالدين ابوالمظفر اخستان بنمنوچهر که هر دو به استناد توجه و اقبالى تام داشته و وى را براتبه و صلات جزيل مىنواختهاند، معاصر بود. غير از شروانشاهان هم خاقانى با امراء اطراف و حتى با سلاطين دوردستى مانند خوارزمشاه رابطه داشت و آن را مدح مىگفت و ازين ممدوح هستند: علاءالدين اتسزبن محمد نصرةالدين اسپهبد ابوالمظفر کيالواشير؛ و غياثالدين محمدبن ملکشاه (۵۴۸-۵۵۴) که خاقانى در سفر عراق او را ديدار کرد؛ و رکنالدين ارسلان بن طغرل (۵۵۵-۵۷۱)؛ و مظفرالدين قزل ارسلان عثمان بن ايلدگز (۵۸۱-۵۸۷) که خاقانى را بوى ارادتى تمام بود؛ و علاءالدين تکش بن ايل ارسلان خوارزمشاه، و چند تن ديگر از شهرياران نواحى مجاور شروان. | |||||||||
خاقانى از شاعران عهد خود با چندتن روابطى به دوستى يا دشمنى داشت و از همهٔ آنان قديمتر ابوالعلاء گنجوى است که استاد خاقانى در شعر و ادب بود و او را بعد از تربيت دختر داد و به دربار شروانشاه برد ليکن کار آنها به زودى به نقار و هجو کشيد و در تحفةالعراقين خاقانى ابياتى در هجو آن استاد هست ليکن خاقانى پاداش اين بىادبى را به استاد از شاگرد خود مجيرالدين بيلقانى گرفت و از بدزبانىهاى او چنانکه بايد آزرده شد. | |||||||||
از معاصران خاقانى ميان او و نظامى رشتههاى مودت به سبب قرب جوار مستحکم بود و چون خاقانى درگذشت نظامى در رثاء او گفت: | |||||||||
| |||||||||
رشيدالدين و طواط شاعر استاد عهد خاقانى هم چندى با استاد دوستى داشته و آن دو بزرگ يکديگر را ثنا گفتهاند ولى آخر کار آنها به هجا کشيد. | |||||||||
فلکى شروانى هم از معاصران و ياران خاقانى بود و اثير اخسيکتى که طريقهٔ خاقانى را تتبع مىکرده از معارضان وى شمرده مىشد. | |||||||||
علاوه برين گروه خاقانى با عدهاى ديگر از شاعران و عالمان زمان روابط نزديک و مکاتبه داشته و برروى هم کمتر کسى از شاعران است که هم در عهد خود به آن درجه از اشتهار رسيده باشد که او رسيد. | |||||||||
از آثار خاقانى علاوه بر ديوان او که متضمن قصائد و مقطعات و ترجيعات و غزلها و رباعيات است، مثنوى تحفةالعراقين او است که به نام جمالالدين ابوجعفر محمدبن على اصفهانى وزير صاحب موصل که از رجال معروف قرن ششم بوده است سروده. اين منظومه را خاقانى در شرح نخستين مسافرت خود به مکه و عراقين ساخته و در ذکر هر شهر از رجال و معاريف آن نيز ياده کرده و در آخر هم ابياتى در حسب حال خود آورده است. | |||||||||
خاقانى از جملهٔ بزرگترين شاعران قصيدهگوى و از ارکان شعر پارسى است. قوت انديشه و مهارت او در ترکيب الفاظ و خلق معانى و ابتکار مضامين جديد و پيش گرفتن راههاى خاص در توصيف و تشبيه مشهور است. و هيچ قصيده و قطعه و شعر او نيست که ازين جهات تازگى نداشته باشد. قدرتى که او در التزام رديفهاى مشکل نشان داده کمنظير است چنانکه در بسيارى از قصائد خود يک فعل مانند 'برافگند' 'برنخاست' 'نيامده است' 'نمىيابم' 'برافروز' 'شکستم' و امثال آنها، با يک فعل و متعلق آن مانند 'درکشم هر صبحدم' (۱) و 'برنتابد بيش ازين' (۲) يا اسم و صفت را رديف قرار داده است. مهارت خاقانى در وصف از غالب شاعران قصيدهسرا بيشتر است. اوصاف مختلف او مانند وصف آتش، باديه، صبح، مجالس، بزم، بهار، خزان، طلوع آفتاب و امثال آنها در شمار اوصاف رائع زبان پارسى است. ترکيبات او که غالباً با خيالات بديع همراه و به استعارات و کنايات عجيب آميخته است، معانى خاصى را که تا عهد او سابقه نداشته مشتمل است مانند 'اکسير نفس ناطقه' براى 'سخن' ، دو طفل هندو براى مردمک چشم، سه گنج نفس يعنى قواى سهگانهٔ متفکره و متخيله و حافظه، مهد چشم، قصر دماغ (۳) و صدها ترکيب نظير اينها که در هر قصيده و غالباً در هر بيت از ابيات قصيدههاى او مىتوان يافت. | |||||||||
| |||||||||
| |||||||||
| |||||||||
خاقانى بر اثر احاله به غالب علوم و اطلاعات و اسمار مختلف عهد خود، و قدرت خارقالعادهاى که در استفاده از آن اطلاعات در تعاريض کلام داشته، توانسته است مضامين علمى خاصى در شعر ايجاد کند که غالب آنها پيش ازو سابقه نداشته است. براى او استفاده از لغات عرب در شعر پارسى محدود به حدى نيست حتى آنها که براى پارسىزبانان غرابت استعمال دارد(۴). با تمام اين احوال چيزى که شعر خاقانى را مشکل نشان مىدهد و دشوار مىنماياند اين دو علت اخير يعنى استفاده از افکار و اطلاعات علمى و بهکار بردن لغات دشوار نيست، بلکه اين دو عامل وقتى با عوامل مختلفى از قبيل رقت فکر و باريکانديشى او در ابداع مضامين و اختراع ترکيبات خاص تازه و بهکار بردن استعارات و کنايات مختلف و متعدد و امثال آنها جمع شود، فهم بعضى از ابيات او را دشوار مىکند، و با اين همه اگر کسى با لهجه و سياق سخن او خو گيرد از وسعت دايرهٔ اين اشکالات بسيار کاسته مىشود. | |||||||||
(۴). مانند قمطره و رحل درين دو بيت: | |||||||||
| |||||||||
اين شاعر استاد که مانند اکثر استادان عهد خود به روش سنائى در زهد و وعظ نظر داشته، بسيار کوشيده است که ازين حيث با او برابرى کند و در غالب قصائد حکمى و غزلهاى خود از آن استاد پيروى نمايد، و از مفاخرات او يکى آن است که خود را جانشين سنائى مىداند(۵) و شايد يکى از علل اين امر ذوق و علاقهئى باشد که در اواخر حال به تصوف حاصل کرده و به قول خود در سى سال چند چله نشسته بود. | |||||||||
(۵). در قطعهئى به مطلع ذيل: | |||||||||
| |||||||||
خاقانى در عين مداحى مردى ابىّالطبع و بلندهمت و آزاده بود و با وجود نزديکى به دربارهاى معروف و علاقهئى که از جانب شروانشاه و خليفه به تعهد امور ديوانى از طرف او شده بود، همواره از اينگونه مشاغل که به انصراف او از عوالم معنوى مىانجاميد، اجتناب داشت. | |||||||||
برروى هم اين شاعر از باب علم و ادب و مقام و مرتبهٔ بلند و استادى و مهارت در فن خود در شمار شاعران کمنظير و از ارکان شعر پارسى است و شيوهٔ او که در شمار سبکهاى مطبوع شعر است، پس از وى مورد تقليد و پيروى بسيارى از شاعران پارسىزبانان قرار گرفت. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست