پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم نشد


مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم نشد    هر چند حسرت بیش شد شوق و محبت کم نشد
تخم امید ما از و نارسته ماند از بی‌نمی    اما به کشت دیگران باران رحمت کم نشد
خوش بخت تو ای مدعی کاینجا که من خوارم چنین    با یک جهان بی‌حرمتی هیچت ز حرمت کم نشد
عمری زدم لاف سگی اما چه حاصل چون مرا    با اینهمه حق وفا خواری و ذلت کم نشد
وحشی از و بر خاطرم پیوسته بود این گرد غم    ز آیینه‌ی من هیچگه گرد کدورت کم نشد
همچنین مشاهده کنید