مفهوم حريم شخصى و مفهوم قلمرو مکمل يکديگر هستند. قلمرو اوليه را دقيقاً با اين منظور ترتيب مىدهند که فاصله بين خود و ديگران، برحسب موقعيتها، قابل کم و زياد شدن باشد. سامر (۱۹۶۹)، حريم شخصى را چنين تعريف مىکند:
|
|
فاصلهاى که بين خود و ديگران حفظ مىکنيم. بهعبارت ديگر، حريم شخصى عبارت از يک حباب فرضى است که به دور خود مىکشيم و با آن فاصلهٔ خود از ديگران را محافظت مىکنيم. بنابراين، مرزهاى حريم شخصى نامرئى است و مستقيماً به برداشتى که از روابط خود با ديگران داريم، وابسته است.
|
|
|
|
عملکردهاى حريم شخصى اساساً همان عملکردهاى قلمرو است:
|
|
حفظ زندگى خصوصى و نشان دادن درجهٔ صميميت به کسانى که تمايل داريم با آنها داشته باشيم.
|
|
شما خودبهخود مىدانيد که وقتى مىخواهيد با کسى رابطهٔ گرم و صميمى داشته باشيد، لازم است از نظر فيزيکى به او نزديک شويد. صحبت کردن با صداى آرام، براى کسانى که از دور نگاه مىکنند، به معناى داشتن رابطهٔ فيزيکى نزديک و نوعى 'خلوت کردن' است. بنابراين، نزديکى با ديگران، قلمروى فراهم مىآورد که به خود ما اختصاص مىيابد. برعکس، اگر دوست نداشته باشيم رابطهٔ صميمى خود با ديگران را گسترش دهيم، لازم خواهد شد که رابطهٔ فيزيکى خود را با آنها قطع کنيم. بهنظر مىرسد که بچهها بهطور غريزى اين موضوع را مىدانند:
|
|
از همان ابتدا در مقابل اشخاصى که بهطور ناگهانى به آنها نزديک مىشوند يا با صداى بلند با آنها سخن مىگويند، خود را عقب مىکشند. همراه با رشد، ياد مىگيرند که دست خود را به طرف والدين و آشنايان دراز کنند و از بيگانگان روى برگردانند.
|
|
بزرگى حريم شخصي، برحسب افراد، فرهنگ، دوره و شرايط، بهطور قابل ملاحظهاى تغيير مىکند. هال (۱۹۶۶) متوجه مىشود که مردمان فرهنگهاى مختلف، از حريم شخصى مفهوم يکسانى ندارند. مثلاً، براى صحبت در امور تجارت، آمريکائىها دوست دارند بين خود و مخاطب فاصلهٔ نسبتاً زيادى داشته باشند. اگر مخاطب عرب باشد، از زيادى فاصله احتمالاً ناراحت خواهد شد و سعى خواهد کرد ره آمريکائى نزديک شود؛ در همين حال آمريکائى احساس خواهد کرد به حريم آن تجاوز شده است و در نتيجه به عقب خواهد رفت. اين 'رقص' ، به علت عدم تفاهم متقابل بهوجود مىآيد و اغلب ادامه مىيابد، بدون آن که طرفين از علت ناراحتى خود اطلاع داشته باشند.
|
|
حريم شخصى برحسب افراد نيز تغيير مىکند، زيرا نيازهاى آنها به حريم شخصى متفاوت است. تفاوت در حريم شخصى مىتواند منبع عدم تفاهم باشد، همچنان که اغلب در روابط بين مردان و زنان مشاهده مىشود. زنان، در مقايسه با مردان، بيشتر تمايل دارند که به مخاطب خود نزديک شوند. آنها، بهعلت همين تمايل، به حريمى که معمولاً مردان براى خود نگه مىدارند، تجاوز مىکنند. بنابراين، احتمال دارد که ارتباط کاملاً ساده و بدون منظور زنان از طرف مردان بد تفسير شود: خيال کنند که به آنها تمايل دارند.
|
|
|
هال (۱۹۶۶) سعى کرده است ماهيت حريم شخصى را، براساس فاصلهاى که ما را از ديگران جدا مىکند، تشخيص دهد. بهنظر او، دو عاشق و معشوق يا دو دوستى که خيلى به يکديگر اعتماد دارند، در فاصلهٔ بسيار کمى از هم قرار مىگيرند: بين ۰ تا ۴۵ سانتىمتر و از اين فاصله معمولاً مىتوان بوى طرف مقابل، خطوط چهره و پوست صورت او را تشخيص داد. قابل درک است که اين نوع مجاورت به کسانى اختصاص داشته باشد که روابط بسيار نزديک دارند: جنبههاى کاملاً خصوصى را براى همهٔ مردم آشکار نمىکنيم، در نتيجه اظهار آنها در پيش ديگران مىتواند موجب صميميت شود.
|
|
فاصلهٔ شخصى ۴۰ تا ۱۲۰ سانتىمتري، که هال تخمين مىزند، به تبادلات تقريباً شخصى اما نه صميمى اختصاص دارد. تبادلات روزانه با والدين و با دوستان از همين فاصله انجام مىگيرد. اين فاصله در کافه تريا و رستوران، وقتى با دوستان هستيم، خيلى طبيعى جلوه مىکند.
|
|
فاصلهٔ اجتماعى (بين ۲۰/۱ تا ۶۵/۳ متر) روابط کارى اشخاص را مشخص مىکند. اين فاصله احتمالاً همان فاصلهاى است که شما، وقتى براى رفع اشکال، پيش استاد مىرويد، بين خود و او نگه مىداريد. در اينجا، فاصلهٔ شما رابطهٔ غير مشخصى را منعکس مىکند. به هنگام مصاحبهٔ استخدامى نيز همين فاصله مشاهده مىشود. نه شما و نه مصاحبهگر، نمىخواهيد روابط شخصى نزديک برقرار کنيد؛ شما به دلايل کارى در آنجا حضور داريد و بهخوبى از آن آگاه هستيد. شکل ظاهرى و حرکات سنجيده، ماهيت اين رابطه را منعکس مىکنند.
|
|
فاصلهٔ عمومى (از ۶۵/۳ تا ۶۰/۷ متر) بيشتر به تبادلات جمعي، از نوع تبادلاتى که مثلاً، در کلاس درس انجام مىگيرد، اختصاص دارد. اين فاصله، کمترين کنش متقابل و کمترين ارتباط شخصى را به همراه دارد. مثلاً، وقتى در سالن نمايش هستيد، مىتوانيد با هنرپيشهها يا خوانندهها، تصاوير ذهنى مشترک و صميمى داشته باشد، اما اين رابطه کاملاً خيالى خواهد بود.
|
|
بهنظر هال، اين فاصلهها را با موقعيتها و پيامهائى که مىخواهيم انتقال دهيم، جور مىکنيم. در يک تعامل معين، بين فواصل مختلف به نوسان در مىآئيم. استاد دانشگاه خيلى راحت مىتواند در کلاس قدم بزند، خود را به دانشجويان نزديک کند و بدين وسيله علاقهٔ آنها به درس را برانگيزد و در آنها اين برداشت را ايجاد کند که کاملاً خودمانى است، در صورتىکه عملاً نمىخواهد چنين باشد. هنرپيشهها مىدانند که تماشاچيان به شدت مىخواهند که آنها از صحنه پائين بيايند و با مردم قاطى شوند. در واقع، انبوه جمعيت براى مردم خطاى ادراکى بهوجود مىآورد: اگر هنرپيشه اجازه بدهد که مردم به او نزديک شوند و حتى او را لمس کنند، رابطهٔ آنها از يکديگر کاملاً عمومى خواهد بود. اما مجاورت فيزيکى اين احساس را در تماشاچيان بهوجود مىآورد که با بُت خود، هر چند بسيار کوتاه، رابطهٔ صميمى دارند.
|
|
|
در تمايل به برقرارى تعامل اجتماعي، تفاوتهاى فردى وجود دارد. با اين همه، همه دوست داريم مشخص کنيم که چه موقع وارد تعامل مىشويم (شکل جستجوى ايدهآل ارتباط با ديگران). يک فرد معين، ممکن است در لحظهاى از زندگى احساس کند که لازم است آن را گسترش دهد. در هر دو مورد، جاى اطمينان نيست که او بتواند تعداد تعاملهاى موردنظر را بهدست آورد. درجهٔ رضايت اين فرد به موفقيت او در پيدا کردن رابطه بين درجهٔ ارتباط با ديگران و سطح مورد انتظار از ارتباط وابسته خواهد شد (آلتمن، ۱۹۷۵).
|
|
صميميت، عملکردى را موجب مىشود که خيلى خوب با آن آشنا هستيم. همه مىخواهيم با ديگران ارتباط برقرار کنيم و اين کار را طورى انجام مىدهيم که ما را از نظر فيزيکى و عاطفى به تعدادى اشخاص نزديک کند. البته شريک شدن در قلمرو الزاماً ايجاب مىکند که از حريم شخصى صرفنظر کنيم. مثلاً، در سيزده بدر، شرايطى براى سهيم شدن مىپذيريم که در زندگى روزانه نمىتوانيم آنها را تحمل کنيم:
|
|
با افراد ناشناس در قطعه زمين نسبتاً کوچکى مىنشينم، آنها را مىبينيم، داد و فرياد آنها را مىشنويم، زندگى روزمره، تربيت کودکان يا بحث آنها را متوجه مىشويم. با اين همه، خيلى خوى مىدانيم که سيزده بدر ايجاب مىکند که از زندگى خصوصى بهطور موقت و نسبى چشم بپوشيم، در مقابل از تعطيلى کم خرج و مناظر طبيعى استفاده کنيم. عوامل فرهنگى و اجتماعى - اقتصادى نيز انتظارهاى ما از حريم شخصى را تحت تأثير قرار مىدهند. وقتى دانشجو هستيم و پول کمى داريم، حاضر مىشويم سه چهار نفرى در يک اتاق زندگى کنيم، زيرا راه حل ديگرى نداريم. بخشى از قلمرو شخصى خود را در مقابل امتيازهاى مالى از دست مىدهيم. همانطور که در مبحثهاى قبلى گفتيم، فرهنگ شهرنشيني، در مقايسه با فرهنگ روستانشيني، ويژگىهاى آشکارا فردگرا ارائه مىدهد. بنابراين، جاى تعجب ندارد که ساکنان شهرهاى بزرگ و روشنفکران به حريم شخصى خيلى اهميت مىدهند و از اين کار واقعاً لذت مىبرند، در حالى که روستائيان از تنها بودن گريزان هستند و در کنار خانواده زندگى مىکنند.
|