پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

هر خوشی که فوت شد از تو مباش اندوهگین


هر خوشی که فوت شد از تو مباش اندوهگین    کو به نقشی دیگر آید سوی تو می دان یقین
نی خوشی مر طفل را از دایگان و شیر بود    چون برید از شیر آمد آن ز خمر و انگبین
این خوشی چیزی است بی‌چون کید اندر نقش‌ها    گردد از حقه به حقه در میان آب و طین
لطف خود پیدا کند در آب باران ناگهان    باز در گلشن درآید سر برآرد از زمین
گه ز راه آب آید گه ز راه نان و گوشت    گه ز راه شاهد آید گه ز راه اسب و زین
از پس این پرده‌ها ناگاه روزی سر کند    جمله بت‌ها بشکند آنک نه آن است و نه این
جان به خواب از تن برآید در خیال آید بدید    تن شود معزول و عاطل صورتی دیگر مبین
گویی اندر خواب دیدم همچو سروی خویش را    روی من چون لاله زار و تن چو ورد و یاسمین
آن خیال سرو رفت و جان به خانه بازگشت    ان فی هذا و ذاک عبره للعالمین
ترسم از فتنه وگر نی گفتنی‌ها گفتمی    حق ز من خوشتر بگوید تو مهل فتراک دین
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات    نان گندم گر نداری گو حدیث گندمین
آخر ای تبریز جان اندر نجوم دل نگر    تا ببینی شمس دنیا را تو عکس شمس دین


همچنین مشاهده کنید