|
|
| نقش خانواده در تأمين بهداشت روانى
|
|
رشد و سلامت دانشآموزان تحتتأثير شرايط دوران کودکى و نفوذ تربيتى والدين است. خانواده اولين کانونى است که کودک در آن پرورش مىيابد. در واقع، پايه و بنيان رفتار و عادات کودک در خانه گذاشته مىشود. محيط خانوادگى مناسب و سالم يکى از عوامل ايجادکننده شخصيت مطلوب و متعادل مىباشد. والدين بايستى کودک خود را دوست داشته باشند و به او احترام بگذارند. احساس احترام و مورد قبول واقع شدن کودک توسط والدين در تشديد حس اعتماد به نفس کودک بسيار مؤثر است. اگر بيش از يک کودک در خانواده وجود دارد، اولياء به هيچوجه نبايد ميان کودکان خود تبعيض قائل شده و آنها را با هم مقايسه نمايند، بلکه لازم است هر کدام از فرزندان را براى استعدادها و خصوصياتى که دارند مورد احترام و تشويق قرار دهند. خانه بايد مکانى باشد که کودک در آن احساس ايمنى نموده و بتواند علايق، استعداد و عواطف خود را بدون واهمه و ترس ابراز نموده و از افراد ديگر خانواده در حل مشکلات خود کمک بگيرد. در خانوادهاى که صميميت و محبت وجود دارد، کودک قادر است تغييرات مطلوب در شخصيت خود ايجاد کند.
|
|
در جريان رشد، کودک مىآموزد که والدين از او انتظاراتى دارند و بهتدريج که رشد مىکند اين انتظارات را درونى مىسازد و انتظارات والدين تبديل به توقعاتى مىشود که کودک از خود انتظار دارد و اگر نتواند به آنها دست يابد، آزرده مىشود و چه بسا تعادل روانى او بهم مىخورد. اگر انتظار والدين از کودک در حد پائين باشد اين انتظار مشکلاتى در رفتار کودک ايجاد مىکند و حرکات او را به سمت پائين سوق مىدهد. همچنين اگر انتظار خارج از حد توان کودک باشد و او نتواند به آنها دست يابد، در اينصورت عزتنفس و اعتماد به نفس کودک کاهش مىيابد.
|
|
برخورد با کودک در خانوادههاى مختلف متفاوت است. برخى از والدين خردهگير، سرزنش کننده و سلطهجو هستند و اعتنائى به نيازها و خواستههاى فرزندان خود ندارند. گروهى ديگر به عکس همواره بر طبق خواستههاى کودکان خود عمل مىکنند که روش هر دو خانواده نادرست است. والدين نبايد انتظار داشته باشند که عليرغم رفتار نادرست خود، کودکان آنها رفتار مطلوبى بروز دهند. آنچه مورد توجه و قبول کودک است، صراحت، صداقت، کنترل معتدل و قاطعيت والدين است. والدين بىثبات و بىتفاوت و غيرمسئول، بيش از هر کس ديگرى بهداشت روانى کودک خود را به خطر مىاندازند و الگوى رفتارى مناسبى براى کودک خود نيستند.
|
|
| نقش مدرسه در تأمين بهداشت روانى
|
|
علاوه بر خانه، مدرسه نيز در تشکيل و تکامل شخصيت، عادات و رفتار کودک سهم بهسزائى دارد و يکى از مهمترين عوامل اجتماعى نمودن کودک مىباشد. با ورود کودک به محيط دبستان افق جديدى در برابر وى گشوده مىشود. بهعبارت ديگر محيط اجتماعى - انسانى او گسترش مىيابد. او در اين شرايط تحتتأثير عوامل مؤثرى مانند معلم، همکلاس و کتاب قرار مىگيرد.
|
|
دوران مدرسه، دورانى است که به روند رشد و تکامل جسمي، روانى و عاطفى کودک در منزل شتاب مىدهد. مدرسه مىتواند آنچه را که والدين ناتمام مىگذارند کامل کند و اين مهم را از طريق آموختن مهارتهاى علمى و فرهنگي، وسعت دادن اطلاعات و تمرين دادن در ارتباطات اجتماعى با همسالان و بزرگسالان و همچنين روشهاى ديگر توسعه بخشيده و دانشآموز را براى مقابله مؤثرتر با مشکلات احتمالى آينده زندگى خود آماده سازد. البته تأثير مدرسه بر دانشآموزان بستگى به تفاوتهاى فردي، ميزان سازگارى و تجربيات آنها دارد. ورود به مدرسه براى کودک همراه با جدائى از مادر و محيط گرم خانواده است. از اين رو مدرسه نقش مهمى در ايجاد استقلال و کاهش انگيزههاى اتکائى کودک با خانواده خود دارد. والدين نبايد تصور کنند که با پا گذاشتن فرزند آنها به مدرسه و جداشدن کودک از خانواده، مسئوليت آنان پايان پذيرفته و يا کاهش يافته است، بلکه بايد مستمراً با اولياء مدرسه و معلمين در خصوص فرزند خود رابطه داشته باشند، زيرا رشد شخصيت کودک تابعى از خانه و مدرسه است و اين دو محيط مکمل يکديگر هستند. آنچه مسلم است در سالهاى اوليه، شخصيت هر کودک توسط والدين شکل مىگيرد. اما با ورود به دبستان، مدرسه هم به کمک والدين مىشتابد و به رشد عقلي، اجتماعى و عاطفى کودک شتاب و جهت مىدهد. اگر ارتباط صحيحى بين خانه و مدرسه وجود داشته باشد، کودکان با شوق بيشترى پا به مدرسه مىگذارند و براى پيشرفت تحصيلى و درسى خود بيشتر تلاش نموده و انگيزه قوىترى براى يادگيرى پيدا مىکنند. در سايه اين ارتباط و همکاري، مشکلات دانشآموزان سريعتر حل و فصل مىگردد. رابطه صحيح والدين با اولياء مدرسه و درک موقعيت کودکان در اين مرحله و برخورد درست با آنان باعث تسهيل در رشد همهجانبه شخصيت آنان مىشود.
|