مطالب معنىدار به مطالبى گفته مىشود که يادگيرنده بتواند بين آنها و مطالبى که قبلاً آموخته است نوعى رابطه برقرار نمايد (آزوبل - Ausubel - سال ۱۹۶۸). معنىدارى يک مطلب را مىتواند برحسب تعداد تداعىها يا ارتباطهاى موجود براى آن مطلب تعريف کرد. به سخن ديگر، مطالب معنىدار مطالبى هستند که بتوان آنها را طبقهبندى کرد، مرتب نمود، يا سازمان داد.
وقتى که ما صحبت از درک يا فهم به ميان مىآوريم منظور ما معنىدار کردن مطالب است. در درک و فهم يا معنىدادن به يک مطلب، ما شباهتها و ديگر روابط بين آن مطلب و مطالب قبلاً آموخته شده را شناسائى مىکنيم. اُرمرود (Ormrod - سال ۱۹۹۵) براى معنىدار کردن مثالهاى زير را ذکر کرده است:
وقتى که دانشآموز در کتاب تاريخ مىخواند که جنگ جهانى دوم در دهم آگوست ۱۹۴۵ بهپايان رسيد، با خود مىگويد، 'هي، دهم آگوست روز تولد من است.'
دانشآموز در درس حساب با يک تفريق تازه روبرو مىشود: ۲=۲-۴؛ با خود مىگويد، 'درست است. دو به علاوهٔ دو مىشود و چهار منهاى دو برابر با دو درست عکس آن است.
يکى از راههاى تبديل مطالب غيرمعنىدار به مطالب معنىدار استفاده از واسطهها يا ميانجىها است. از طريق واسطهها مىتوان بين مطالب و مواد غيرمرتبط روابط معنىدار برقرار کرد. پژوهشهاى مربوط به يادگيرى جفتهاى متداعى (paired - associates) اثربخشى واسطهها را بهاثبات رسانيدهاند. در اين نوع پژوهش، به آزمودنى جفتهاى کلماتى مانند شانه - فنجان، پا - صندلي، چکش - ساعت، داده مىشود. به کلمات اول اين جفتها محرک و به دومين کلمات آنها پاسخ مىگويند. آزمودنى بايد با ديدن يا شنيدن کلمهٔ اول (محرک) به آن پاسخ بدهد (کلمهٔ دوم را به ياد آورد). اين نوع يادگيرى براى کودمان عقبماندهٔ ذهنى کارى دشوار است، در حالىکه کودکان بهنجار بهخوبى از عهدهٔ آن بر مىآيند. دليل اين امر آن است که کودکان بههنجار بهسرعت مىآموزند تا براى معنىدار کردن جفتهاى کلمات از واسطههاى ذهنى استفاده کنند. مثلاً 'شانه در ليوان است' ، 'او پاى خود را روى صندلى گذاشته است' ، يا 'او با چکش به ساعت کوبيد' . وقتى که به کودکان عقبماندهٔ ذهنى اين شيوهٔ يادگيرى آموزش داده مىشود، عملکرد آنها در يادگيرى جفتهاى متداعى به ميزان عملکرد کودکان بههنجار افزايش مىيابد (گيج و برلاينر، ۱۹۹۲).
پيشسازماندهنده (advance organizer)
پيشسازماندهنده به مجموعهاى از مفاهيم مربوط به مطالب يادگيرى گفته مىشود که پيش از آموزش جزئيات تفصيلى مطلب در اختيار يادگيرندگان گذاشته مىشود (آزوبل، ۱۹۶۸). نقش پيشسازماندهنده اين است که يادگيرندگان را با مطالبى که قرار است بياموزند آشنا مىسازد و به آنان کمک مىکند تا اطلاعاتى را که بتوان مطالب جديد را به آنها ربط داد به ياد آورند. بنابراين، پيشسازماندهنده يک بيان مقدماتى دربارهٔ موضوع يادگيرى است که براى اطلاعات جديد يک چارچوب ذهنى فراهم مىآورد و اين اطلاعات جديد را به آنچه يادگيرنده از قبل مىداند ربط مىدهد.
بهعنوان نمونهاى از پيشسازماندهنده، در يک پژوهش (آزوبل و يوسف، ۱۹۶۳)، از دانشجويان دانشگاه خواسته شد تا اطلاعاتى دربارهٔ دين بودائى بياموزند، قبل از خواندن مطلب دربارهٔ دين بودائي، يک پيشسازماندهنده که رابطهٔ بين دين بودائى و دين مسيحيت را با هم مقايسه مىکرد به گروهى از آزمودنىها داده شد، در حالى که به گروه ديگر چنين اطلاعى داده نشد. نتيجهٔ اين پژوهش نشان داد دانشجويانى که پيشسازماندهنده را دريافت کرده بودند از آنانى که آن را دريافت نکردند اطلاعات بيشترى دربارهٔ مطلب مربوط به دين بودائى ياد گرفتند.
دمبو (۱۹۹۴) بهعنوان مثالى از پيشسازماندهنده براى آموزش و يادگيرى درس ادبيات الگوى شکل (نوعى پيشسازماندهنده براى درس ادبيات - از دمبو، ۱۹۹۴) را معرفى کرده است. يادگيرنده بهکمک اين شکل مىتواند شباهتها و تفاوتهاى بين صورتهاى مختلف ادبى و نيز روابط درونى ميان صورتهاى هر يک از بخشهاى ادبى را درک کند.
بهطور کلى پيشسازماندهنده مىتواند بهصورت طرح و الگو، يا خلاصهاى نوشتارى يا گفتارى باشد، اما ويژگى مهم پيشسازماندهنده، و لذا تفاوت آن با خلاصه فصلهاى معمول، آن است که، در مقايسه با مطالبى که قرار است آموخته شوند، از لحاظ انتزاعى بودن، کليت، و جامعيت در سطح بالاترى قرار دارد.
ساخت سلسله مراتبى مطالب يادگيرى
عناصر يا تکاليف يادگيرى را مىتوان بهصورت يک سلسله مراتب از ساده به دشوار مرتب کرد، بهنحوى که يادگيرى هر عنصر يا تکليف يادگيرى به يادگيرى تکاليف ديگر مربوط باشد. از اين طريق، مىتوان به مطالب مختلف معنى بخشيد و با يادگيرى هر مطلب در اين سلسله مراتب، يادگيرى مطلب بعدى وابسته به آن را بهراحتى امکانپذير ساخت. فايدهٔ عمدهٔ مرتب کردن مطالب يادگيرى بهصورت سلسله مراتبى اين است که يادگيرنده، يادگيرى خود را با مطالب ساده آغاز مىکند و با يادگيرى هر مطلبِ پيشنياز، براى يادگيرى مطلب بعدى آمادگى کسب مىکند، و وجود پيشنياز يادگيرى براى هر مطلب تازه آن مطلب را براى يادگيرنده به حالت آشنا و معنىدار در مىآورد.
سازمان دادن بهمطالب
يکى ديگر از روشهاى معنىدار کردن مطالب سازمان دادن به آنها است. در نظريهٔ خبرپردازى يادگيرى تأکيد شده است که سازمان دادن به اطلاعاتى که قرار است آموخته شوند. براى بازيابى بعدى آن اطلاعات از حافظه ضرورى است. چنانکه در مبحث حافظهٔ درازمدت ديديم، باور و همکاران (۱۹۶۹) نشان دادهاند که وقتى مطالب يادگيرى بهصورت سازمانيافته به يادگيرندگان ارائه مىشوند، از زمانى که بهطور درهم و سازماننيافته آنها را دريافت مىکنند، بيشتر مىآموزند و کمتر فراموش مىکنند.
ما از طريق سازمان دادن به مطالب روابط و پيوندهاى بين اجزاء مختلف اطلاعات را برقرار مىنمائيم و آنگاه، بهجاى آموختن جزء جزء اطلاعات، کل آن را در ارتباط با يکديگر مىآموزيم. اُرمرود (۱۹۹۵) بهعنوان نمونهاى از سازمان دادن به مطالب گفته است يادگيرندهاى که مىخواهد اطلاعات پراکندهٔ مربوط به نظام ياد را بهطور سازمانيافته بياموزد مىتواند آنها را نظير آنچه در شکل (نمونهاى از سازمان دادن به اطلاعات - اقتباس از اُرمرود، ۱۹۹۴) آمده است بههم ربط دهد.
نمونهاى از سازمان دادن به اطلاعات - اقتباس از اُرمرود،۱۹۹۴