|
|
غالب اين کتب يا از زبان حيوانات است يا به طريق سؤال و جواب يا مناظره و يا صحبت پدر با فرزند است. در عهدبنىالعباس اقبالى شايان به اين کتب اظهار شد، خاصه نسبت به کتاب کليله و دمنه که آن را از کتب خزانهاى دانسته و خواندن آن را از ضروريات بزرگى و پادشاهى مىشمردند، و ابنالنديم گويد نويسندگان عرب (ايرانيان مستعرب) چون ابنالمقفع و سهلبنهارون و علىبنداود کاتب زبيده و غير هم از اين کتب تقليد کرده به زبان حيوانات چيز مىنوشتند و جمعى از شعراى عرب کتاب کليله و دمنه را به شعر آورده بودند که معروفترين آنها 'ابانبنعبيد الحميدالاحقي' و 'علىبنداود کاتب' است.
|
|
فهرست اين کتب
|
|
گزارنده
|
۱. آئين نامک |
|
ابنالمقفع |
۲. کليله و دمنه |
|
ابنالمقفع |
۳. کتاب التاج و ماتفاءلت به ملوکهم(۱) |
|
ابنالمقفع |
۴. الادبالکبير(۲) |
|
ابنالمقفع |
۵. الادب الصغير |
|
ابنالمقفع |
۶. اليتيمه |
|
ابنالمقفع |
۷. سيرةالفرس (اختيارنامه ـ بختيارنامه؟) |
|
اسحقبنيزيد |
|
|
(۱) . کذالفهرست: اين نامه شبيه کتابى است که بهنام کتابالتاج يا اخلاقالملوک به جاحظ نويسندهٔ مشهور عرب منسوب است و در قاهره به طبع رسيده است ـ مگر بگوئيم که در نامگزارى توارد شده و يا جاحظ کتاب خود را از روى کتابالتاجترجمهٔ ابنمقفع ترتيب داده و روايات اسلامى را هم ضميمه کرده است.
|
|
(۲) . اين کتاب و دو کتاب بعد در قائمةالفهرست نيست ولى 'عصرالمأمون' جزء منقولات نقل شده ديگران هم نقل کردهاند و ظن قوى آن است که اين سه کتاب از تأليفات خود ابنمقفع باشد.
|
|
|
به قدرى که علوم و فلسفه از يونانى و هندى ترجمه شده است، از فارسى ترجمه نشده است.علت واقعي، آن است که از دو سه قرن پيش از اين علوم يونان به سريانى نقل شده بود، و در عصر اسلام ترجمهٔ آنها نظر ب هسهولت خط 'سطرنجيلى ـ استرانثريلو' و داشتن علائم و اعراب براى گزارندگان سهل و آسان بود و به مدد همين ترجمههاى سريانى مسلمين توانستند خط و زبان يونانى را نيز درست ياد بگيرند و به اصطلاحات آن واقف شوند و کتب هندى نيز بهوسيلهٔ اساتيد هندى که در دربار اسلام استخدام شده بودند، اول به پارسى ترجمه مىشد سپس از فارسى به عربى مىآمد ـ اما کتب علمى پهلوى از طرفى به زيادى آن کتب که به زبان يونانى هست، نبود.
|
|
زيرا گفتيم که در عصر ساسانيان نيز غالب ايرانيان مانند ترسايان نسطورى و يهوديان و شايد جمعى از مؤبدان و فلاسفهٔ زرتشتى نظر به سهولت خط سطرنجيلى سُريانى بدين خط کتاب مىنوشتند (چنانکه مىدانيم غالب کتب مانى ايرانى به زبان سريانى بوده است) و از طرق ديگر به سبب دشوارى خط پهلوى ضبط علوم در آن خط بسيار دشوار و استفاده و ترجمهٔ آن خط دشوارتر بود، بنابراين کتب علمى و فلسفى کمتر از زبان فارسى ترجمه شده است و آنچه از اين کتب ياد شده است کتاب منطق ترجمهٔ ابنمقفع است که گويند نخستين کتابى که در منطق به عربى آمد کتاب ثلاثهٔ نطق و کتاب ايساغوجى بود که وى از پهلوى به فارسى ترجمه شده است و اگر سواى اين چيزى بوده است خبر آن به ما نرسيده است.
|
|
فهرست کتب علمى و فنى
|
|
فهرست کتب
|
|
گزارنده
|
۱. قاطاغورياس (در منطق) |
|
ابنالمقفع |
۲. بارى ارميناس (درمنطق) |
|
ابنالمقفع |
۳. انولوطيقا (در منطق) |
|
ابنالمقفع |
۴. ايساغوجى (در منطق) |
|
ابنالمقفع |
۵. زيج شاهى (يا شهريار) (در هيئت) |
|
علىبنزياد |
۶. المبزيذج(۳) فىالمواليد المنسوب الب بزرجمهر (نجوم) |
|
(؟) |
۷. کتاب صورالوجوه التنکلوس (نجوم) |
|
(؟) |
۸. کناش تأليف تيادورس (طب) |
|
(؟) |
۸. کناش تأليف تيادورس (طب) |
|
(؟) |
۱۰. بهرام دخت (۴)(درباه) (طب) |
|
(؟) |
۱۱. کتاب زجرالفرس |
|
(؟) |
۱۲. کتابالفال لاهل فارس |
|
(؟) |
۱۳. کتاب الاختلاج علىثلاثة اوجه للفرس |
|
(؟) |
۱۴. کتاب اثنين الرمى لبهرام جور ـ و قيل لبهرام چوبين |
|
(؟) |
۱۵. اثنين الضرب وبا لصوالجه للفرس |
|
(؟) |
۱۶. تعبيةالحروب و آدابالاساوره |
|
(؟) |
۱۷. ترجمهٔ آدابالحروب و فتحالحصون و المداين و تربيص الکمين و توجيه الجواسيس و الطلايع و السراياو وضع المصالح (که براى اردشير بابک نوشته بودند) |
|
(؟) |
۱۸.کتاب بيطارى و شناختن قيمت حيوانات اسحق بن على بن سليمان
|
|
(؟) |
۱۹. کتاب البيطره |
|
(؟) |
۲.بازنامک (۵) |
|
(؟) |
|
|
(۳) . کذا: در عصر المأمون ج ۱ ص ۱۶۳ نقل از کشف سه کتاب پهلوى که پيش از انتهاء قرن دوم هجرى به عربى نقل شده به قلم استاد 'نلينو' و اين کلمه به هيچ روى با لغات فارسى پهلوى درست نمىآيد و محتمل است در اصل (الفيزيذح) بوده است به فاء سه نقطه گاهى بهجاى واو پهلوى معرب مىشده است و اصل (ويژيذگ) بوده است و به معنى (مختار ـ گزيده) والله اعلم.
|
|
(۴) . از اينجا تا آخر در الفهرست جزء کتب ترجمه شده نيامده است اما در ص ۴۳۶ در عداد کتب علمى که مؤلف آن معلوم نيست آورده و ما از کتاب يا نسبت آن مىدانيم که از کتب فارسى منقول است.
|
|
(۵) . قسمتى از اين کتاب شايد جزء فصول آئيننامهٔ کبير بوده است که جداجدا نشر شده و به عربى آمده است
|