چگونگى توزيع و پخش جمعيت بر روى زمين را 'توزيع مکاني' جمعيت مىنامند. جمعيت هر کشور در تمامى سطح آن بهصورتى نامتعادل پخش و توزيع شده است. براى سنجش اين توزيع و تفاوتها و تغييرات ناحيهاى آن، 'ميزانهاى تراکم جمعيت' و 'ميزانهاى پراکندگى جغرافيائى جمعيت' را محاسبه و بررسى مىکنند. در بررسى شاخصهاى جمعيتي، بهجاى ذکر ارقام مطلق، از ميزان يا نرخ استفاده مىکنند زيرا ارقام مطلق در مطالعات تطبيقى نمىتوانند کارائى کافى داشته باشند.
|
|
|
|
تراکم جمعيت (population density) شاخصى است که رابطهٔ بين وسعت منطقه و تعداد جمعيت را معين مىکند.
|
|
- تراکم حسابى:
|
ميزان تراکم حسابى جمعيت عبارت است از رابطهٔ بين وسعت کلى منطقه و جمعيت آن؛ يا به عبارتي، نسبت تعداد جمعيت به واحد خاک؛ و آن از تقسيم جمعيت بر مساحت منطقه (برحسب کيلومتر مربع) بهدست مىآيد:
|
|
|
|
ميزان تراکم حسابى جمعيت را مىتوان برحسب مناطق مختلف مانند قاره، منطقه، کشور، استان، شهرستان و... محاسبه کرد. ميزان تراکم حسابى جمعيت در کشورهاى جهان متفاوت است، اما علىرغم نظر برخى از جمعيتشناسان و اقتصاددانان، امروزه با درجهٔ توسعهٔ آنها ارتباط مستقيم ندارد. بهعنوان مثال، ميزان تراکم کشور مغولستان ۲/۱ نفر است در حالىکه اين رقم براى بنگلادش به ۵۸۸ نفر مىرسد (لنوار، ۱۳۶۳؛ ۱۵۸). از سوى ديگر، ميزان تراکم جمعيت کانادا ۳ نفر و تراکم هلند ۳۳۲ نفر است. سرشمارى سال ۱۳۷۵ کشور نشان داد که ميزان تراکم جمعيت ايران در اين سال حدود ۶/۳۶ نفر است. با وجود رواج نسبى محاسبهٔ ميزان تراکم حسابى جمعيت، اين شاخص داراى دقت کافى نيست و تنها از لحاظ مقايسههاى منطقهاى يا بينالمللى مىتواند کاربرد داشته باشد زيرا در مساحت کل يک منطقه همواره جاهائى وجود دارد که لزوماً زير کشت نمىروند و براى زيست انسان مناسب نيستند و بايد تا زمانى که در اثر پيشرفتهاى علم و تکنولوژى قابل استفاده نشدهاند، در محاسبات آمارى وارد نشوند.
|
|
- تراکم زيستى:
|
ميزان تراکم زيستى يا حياتى جمعيت عبارت است از رابطهٔ ميان وسعت زمينهاى زير کشت يا قابل کشت يک منطقه با جمعيت آن، و به سخنى ديگر، نسبت تعداد جمعيت در واحد زمين زراعي؛ و آن از تقسيم تعداد کل جمعيت به مساحت زمينهاى زراعى (بر حسب هکتار) بهدست مىآيد:
|
|
|
|
تراکم زيستى را معمولاً براساس مساحت زمينهاى زير کشت و آيش محاسبه مىکنند اما گاه مساحت زمينهاى قابل کشت را در نظر مىگيرند. براساس زمينهاى زير کشت و آيش، ميزان تراکم زيستى ايران در سال ۱۳۷۵ حدود ۴۳/۳ نفر در هکتار بوده است. مقايسهٔ اين رقم با ميزان تراکم حسابي، نشان مىدهد که تقريباً ۵/۱۰ درصد مساحت ايران سالانه زير کشت مىرود.
|
|
- تراکم اقتصادى:
|
ميزان تراکم اقتصادى عبارت است از رابطهٔ ميان تعداد جمعيت يک منطقه با منابع اقتصادى يا مجموع وسايلى که انسانها براى ادامهٔ زندگى از آن برخوردار هستند. ميزان تراکم اقتصادى شاخصى است که با وجود دشوارى محاسبه، مهمترين ملاک ارزيابى نسبت جمعيت با محيط جغرافيائى مسکون به حساب مىآيد زيرا برعکس ميزان تراکم حسابى که زمينهاى بلااستفاده را نيز وارد محاسبه مىکند و ميزان تراکم زيستى که از منابع اقتصادى تنها به زمين زراعى توجه دارد، ميزان تراکم اقتصادى تمام منابع اقتصادى را در نظر مىگيرد.
|
|
- تراکم شهرى:
|
ميزان تراکم شهرى عبارت است از رابطهٔ ميان جمعيت و وسعت شهر که از تقسيم جمعيت شهرى به مساحت آن (برحسب هکتار) بهدست مىآيد:
|
|
(PD (urb) = Purb / Surb (hec |
|
|
ميزان تراکم شهرى را مىتوان براساس ناحيههاى شهرى نيز محاسبه کرد.
|
|
- تراکم روستائى:
|
ميزان تراکم روستائى رابطهٔ ميان جمعيت و وسعت روستا را نشان مىدهد و از تقسيم جمعيت روستا به وسعت آن (برحسب هکتار) حاصل مىشود:
|
|
(PD (rur) = Prur / Srur (hec
|
|
|
بررسىهاى جمعيتى نشان مىدهند که تراکم جمعيت شهرى در بسيارى از نقاط جهان افزايش مىيابد و تراکم جمعيت روستائى نيز در کشورهاى توسعه يافته به آهستگى رشد مىکند اما در کشورهاى صنعتى متوقف است (بروک، ۱۳۵۶؛ ۸۱).
|
|
|
پراکندگى جغرافيائى جمعيت (geographical dispertion) شاخصى است که پراکندگى جمعيت منطقهٔ معينى را در سطح آن نشان مىدهد.
|
|
- ميزان شهرنشينى:
|
توزيع جغرافيائى بخشى از جمعيت کشور در مناطق شهرى را 'شهرنشيني' (urbanization) گويند؛ و آن عبارت است از درصد جمعيت شهرى در کل جمعيت کشور:
|
|
|
|
ميزان شهرنشينى جمعيت از کشورى به کشور و از زمانى به زمان ديگر متفاوت است. بهعنوان مثال، ميزانهاى شهرنشينى فرانسه ۷۴، آمريکا ۷۰ و ژاپن ۶۸ درصد است در حالىکه اين رقم براى پاکستان ۱۳، تايلند ۱۴ و هند ۱۸ درصد مىباشد. چنان که مشاهده مىشود، ميزان شهرنشينى در کشورهاى صنعتى پيشرفته بسيار بالاتر از کشورهاى توسعه نيافته است. آمار موجود نشان مىدهد که ميزان متوسط شهرنشينى براى کشورهاى توسعه يافته ۷۴ و براى کشورهاى توسعه ۳۳ درصد است (تودارد، ۱۳۶۴؛ ۹۲). ميزان شهرنشينى ايران در سال ۱۳۷۵، ۳/۶۱، ميزان روستانشينى آن ۳۴/۳۸ و ميزان جمعيت عشايرى ۳۶/. درصد بوده است.
|
|
- ميزان روستانشينى:
|
توزيع جغرافيائى بخشى از جمعيت کشور در نقاط روستائى را 'روستانشينى' (ruralization) گويند؛ و آن عبارت است از درصد جمعيت روستائى در کل جمعيت کشور:
|
|
|
|
- ميزان کوچنشينى:
|
توزيع جغرافيائى بخشى از جمعيت کشور در مناطق عشايرى را 'کوچنشيني' (nomadism) گويند؛ و آن عبارت است از درصد جمعيت عشايرى در کل جمعيت کشور:
|
|
|
|
|
- سکونت غيرساکن:
|
در اين شيوهٔ معيشت، انسانها در طول سال محل ثابتى براى سکونت ندارند. سه گروه از انسانها در اين شيوهٔ سکونت ردهبندى مىشوند:
|
|
۱. خانوارهاى کوچرو: عشايرى هستند که شيوهٔ توليد اجتماعاً شبانى دارند و براى چرانيدن دام خود پيوسته از ييلاق به قشلاق و برعکس در رفت و آمد هستند و به همين دليل چادرنشين مىباشند.
|
|
۲. خانوارهاى کولى: کولىها يا قرهچىها خانوارهائى هستند که مدتى از سال را در روستاى خود سکونت دارند و بقيهٔ آن را بهصورت کوچ دايم داخل چادرها به سر مىبرند و از راه درست کردن الک و غربال، فالبينى، رقص و گدائى زندگى مىکنند.
|
|
۳. خانوارهاى بىسرپناه: خانوارهائى هستند که در خيابانهاى شهرهاى بزرگ زندگى مىکنند و شبها را روى چمنها، زير پلها، پارکها و جاهائى نظير اين به سر مىآورند و از راه اشتغال در بخش غيررسمى و حتى غيرمجاز اقتصاد شهرى زندگى مىکنند.
|
|
- سکونت يکجانشين:
|
اگرچه شيوهٔ سکونت يکجانشينى به دو شکل اساسى روستانشينى و شهرنشينى قابل مشاهده است، اما با طبقهبندى دقيقتر، انواع زير را مىتوان مشاهده کرد:
|
|
۱. آبادى: محلى است در آن نشانهاى از انسان يا دستاوردهاى او ديده شود.
|
|
۲. مزرعه: محلى است که در آن فعاليت کشاورزى صورت مىگيرد. اگر مزرعه (farm) در محدودهٔ ثبتى يا عرفى روستا يا شهرى باشد، آن را مزرعهٔ تابع و در غير اين صورت مزرعهٔ مستقل مىنامند.
|
|
۳. مکان: ساختمانى است که جهت استفادهٔ انسان ساخته شده باشد. در صورتىکه مکان در حوزهٔ عرفى يا ثبتى شهر و روستائى قرار گرفته باشد مکان تابع و در غير اين صورت مکان مستقل ناميده مىشود.
|
|
۴. دهکده يا دهپاره: مجموعهٔ در هم فرو رفتهاى از خانههاى محقر در مناطق روستائى يا يک روستاى کوچک چند خانوارى را دهکده يا دهپاره (hamlet) مىخوانند.
|
|
۵. ده يا روستا: سکونتگاهى است که داراى حداکثرى از جمعيت و بدون شهردارى باشد. ساکن روستا (village) را (تقريباً) کشاورزان تشکيل مىدهند. روستاى بزرگ معمولاً مرکز دهستان يا بخش است.
|
|
۶. شهرک: شهر کوچک را شهرک (town) مىخوانند. شهرک معمولاً جمعيت مشخصى را از ۱۰ تا ۵۰ هزار نفر در خود جاى مىدهد.
|
|
۷. شهر: در جمعيتشناسى براى اينکه نقطهٔ تجمعى شهر (city) تلقى شود، چنين قبول مىکنند که داراى حداقلى از جمعيت (حدود ۵۰ هزار نفر) باشد. جمعيت شهر غالباً بهکارهاى صنعتى و خدمات اشتغال دارند.
|
|
۸. کلان شهر: شهرهاى بزرگ و صنعتى جديد را که نسبت به شهرها و روستاها ديگر کشور مرکزيت دارند، 'کلان شهر' (megalopolis) گويند. اگر شهرى در مرکز تعدادى از شهرها و شهرکها اقمارى قرار گرفته باشد، 'مادر شهر' (metropolis) ناميده مىشود.
|