|
تحقيق دربارهٔ موافقت، همرنگى و بهنجارسازي، معمولاً دربارهٔ اشخاصى انجام مىگيرد که موقعيت متعادل دارند. وقتى دربارهٔ نفوذ قدرت صحبت مىشود، منظور اطاعت است. کارهاى استانلى ميلگرام، که بهطور کلي، روانشناسى اجتماعى و علوم اجتماعى را تحت تأثير قرار داده است، نشان مىدهد که اين نوع نفوذ تا چه اندازه مىتواند مؤثر و گاهى حتى مخرب باشد.
|
|
- آزمايش اصلى:
|
ميلگرام، براى آزمايش اصلى خود، در روزنامهها آگهى مىدهد که مىخواهد دربارهٔ يادگيرى آزمايشهائى انجام دهد و با اين طريق تعدادى آزمودنى انتخاب مىکند. از آنها مىخواهد که يک به يک به دانشگاه ييل مراجعه کنند. وقتى آزمودنى خود را معرفى مىکند، با فردى روبرو مىشود که در اصل همدست ميلگرام است اما خودش را داوطلب يا آزمودنى ديگرى معرفى مىکند. با قرعهکشى ساختگي، همدست ميلگرام بهعنوان 'شاگرد' و آزمودنى واقعى بهعنوان 'معلم' انتخاب مىشوند. از شاگرد مىخواهند که يک رشته کلمات را تداعى کند. بدين صورت که ابتدا، مثلاً بيست جفت کلمه را براى شاگرد مىخوانند، آنگاه از او مىخواهند تا به محض شنيدن يکى از جفتها، ديگرى را به ياد بياورد. آزمايشگر به آنها مىگويد که مىخواهد اثر تنبيه بر يادگيرى را مطالعه کند. بنابراين، معلم قبول مىکند که به شاگرد، که در روى صندلى الکتريکى نشسته است، در مقابل هر اشتباه شوکهاى الکتريکي، با شدتهاى فزاينده وارد کند. نوشتههاى روى دستگاه شوک نشان مىدهد که شوکها از کجا قويتر مىشود و در کجا به حالت خطرناک مىرسد.
|
|
از همان آغاز آزمايش، شاگرد مىدهد که در حفظ کردن کلمات خيلى توانائى ندارد و معلم خيلى زود مجبور مىشود شوکهاى الکتريکى شديد وارد کند. شاگرد نيز بلافاصله اعلام مىکند که ناراحت است ناله مىکند، فرياد مىکشد، مىگويد که ناراحتى قلبى دارد، مىخواهد که آزادش کنند، مىگويد که ديگر دوست ندارد تحت آزمايش قرار گيرد و در لحظههائى از پاسخگوئى به سؤالات خوددارى مىکند، بدون آنکه معلوم شود اين خاموشى عمدى است يا بر اثر از دست دادن هشيارى است. در طول آزمايش، وقتى معلم از آزمايشگر سؤال مىپرسد يا کمترين نشانهٔ ناراحتى از خود بروز مىدهد يا براى ادامهٔ آزمايش مقاومت مىکند، آزمايشگر بهطور مؤدبانه پاسخ مىدهد اما خيلى جدى از او مىخواهد که آزمايش را ادامه دهد.
|
|
نتايج بهدست آمده وحشتناک مىشود: برخلاف انتظار، ۶۲ درصد 'معلمان' آزمايش را تا پايان ادامه مىدهند و بالاترين شوکها (بالاتر از سطح خطرناک) را نيز وارد مىآورند. مسلماً مىدانيد که شاگرد همدست ميلگرام بود و نقش بازى مىکرد، اما 'معلم' که آزمودنى واقعى بود، از اين ماجرا خبر نداشت و آزمايشگر به جزء دستور مؤدبانه براى ادامهٔ آزمايش، از هيچ اجبارى بهره نمىگرفت.
|
|
|
کارهاى ميلگرام نيز، مثل نوشتههاى اَش، مطالعات متعددى را هم در آزمايشگاه و هم در بافت عادى موجب شده است. هافلينگ و همکارانش (۱۹۶۶)، اطاعت از قدرت را در بافت واقعى يک بيمارستان مطالعه کردهاند. در آزمايش آنها، اکثريت پرستاران، طبق دستور يک پزشک ناشناخته (که تنها امضاء خود را روى نسخه گذاشته بود)، مىپذيرند که به بيمار داروى خطرناک بدهند. آنها هويت پزشک را بررسى نمىکنند، حتى از خود نمىپرسند که صاحب اين امضاء پزشک هست يا خير. مسلماً آنها را از دادن دارو به بيمار برحذر داشته بودند، اما از دستور نامعقولى پيروى مىکردند که قانونى بودن آن تنها بر امضاء يک قدرت خيالى استوار بود.
|
|
تکرار آزمايش ميلگرام نشان نمىدهد که درجهٔ اطاعت از قدرت کمتر از ميزان بهدست آمده باشد. برعکس، تکرار آزمايش اصلي، با جايگزينى خشونت اخلاقى به جاى خشونت جسمي، از همان آغاز ميزان اطاعت را به ۷/۹۱ درصد مىرساند. به عبارت ديگر، وقتى معلمان، به جاى شوک الکتريکى به شاگردان پرخاش مىکنند، از همان شروع آزمايش، ميزان اطاعت به ۷/۹۱ درصد مىرسد.
|
|
بيش از پيش روشن شده است که اطاعت از قدرت يکى از شکلهاى نفوذ اجتماعى بسيار مؤثر است و مثل موارد بهنجارسازى و همرنگي، تبيينهاى متکى بر صفات شخصيت ناکافى بهنظر مىرسد. هر چند که برخى صفات شخصيتى براى اطاعت از قدرت آمادگى بيشترى ايجاد مىکنند، اکثر مردم در مقابل درخواستهاى صاحبان قدرت شناخته شده، حتى اگر اين درخواستها کاملاً قابل اعتراض باشد، تسليم مىشوند.
|