|
تجربهٔ هر نمايشى از راه آن
چيزى است که مىشنويم و مىبينيم.
بخشى از ديدن، شامل بدن بازيگر،
حرکت و حالت قيافهٔ اوست؛ و بخش
بزرگى نيز شامل عناصر ديگر صحنه
مثل نور، صدا، دکور، گريم و لباس
بازيگران است.
|
|
هر يک از اين عناصر، کارکرد
واحد يا مجموعه کارکردهاى خاص خود
را براى ايجاد تجربهٔ کلى تئاتر
دارد و افرادى که با اين عناصر سر و
کار دارند، همانقدر هنرمندند که
بازيگران و کارگردان.
|
|
|
وسايل صحنه نقش مهمى در کل
نمايش و نشان دادن زمان و مکان و
ايجاد محيط دارد. در تئاتر نو،
دکورسازى بسوى سادگى گرايش دارد.
امروزه بيشتر تلاش مىشود تا
دکورى ساخته شود که وضع زمانى و
مکانى نمايشنامه را در ذهن
تماشاگر برانگيزد.
|
|
|
|
|
دکور بايد با نمايشنامه و هدف
و سبک آن متناسب باشد. دکور
مىتواند شکل تزئينى داشته باشد
يا دکور اساسى باشد. مىتواند در
سطح باشد يا در عمق اجرا شود.
|
|
|
| در بخش اعظم تاريخ هنر تئاتر،
کارکرد نور در ابتدا، ايجاد
روشنايى بوده است. نور اساساً خلاق
است. اشياء را برجستهتر مىکند،
زيبايى کليه بخشهاى نمايش را
روشنتر مىکند و از آن مىتوان
استفادههاى زيادى کرد. مىتوان
در نبود آن صحنه را در يک لحظه در
سياهى فرو برد و يا رنگها را درهم
آميخت.
|
|
|
|
صدا کمک زيادى به تجسم زمانى و
مکانى و ايجاد محيط و وضع و حال
مىکند. آثار صوتى شامل هر نوع
صدايى از جمله موسيقى نمايش يا
پسزمينه، يا صداهاى مورد نياز در
جريان نمايش مانند صداى جيرجيرک،
سوت قطار، زنگ تلفن و ... مىباشد.
|
|
وقتى صحنه با موسيقى همراه
مىشود، آن صحنه در تماشاگر
مؤثرتر مىافتد. براى صحنه موسيقى
خاصى لازم است. اما بطورکلى نقش
موسيقى در نمايش در بيشتر موارد
نقش اساسى نيست، نقش موسيقى گاه
براى بهتر جلوه دادن يک لحظه
غمانگيز يا همراه کردن گفته يا
صحنهآى بکار مىرود و يا براى
مشغول ساختن تماشاگران مثلاً در
يک نمايش کمدي. موسيقى نبايد در هيچ
شرايطى فداى نمايشنامه شود. در
تئاتر بهتر است موسيقى را در شمار
عوامل صحنه بيانگاريم.
|
|
|
چهرهپردازى از قديمىترين
عناصر نمايش است. يکى از اولين
کارکردهاى آن برجسته کردن چهرهٔ
طبيعى بازيگر است. کارکرد ديگر آن
کمک به تصوير شخصيت نمايش يا ارائه
اطلاعاتى راجع به اوست. ممکن است
لازم باشد بازيگر متفاوت از آنچه
در عالم واقع است، ديده شود. آرايش و
چهرهپردازى مىتواند نقش
استعارى نيز داشته باشد. مثل
بازيگر نمايش ژاپنى کابوکي.
چهرهآرايى نياز به مهارت بسيار و
کاربرد دقيق در عمل دارد.
|
|
|
|
طراح لباس بايد به لباس و مُد
آن و تاريخ، نحوهٔ تناسب لباس،
استفاده از پارچههاى مختلف در
رابطهٔ آن با وضعيت اجتماعى و
شخصيت نمايش کاملاً آگاه باشد.
|