|
|
خواجه ضياءالدّين متخلص به نخشبى يا ضياء نخشبى از نويسندگان و شاعران معروف قرن هشتم است که از او آثار نستاً زيادى در دست داريم. وى اصلاً از مردم نخشب يا نَسَف (نزديک سمرقند) بود و از آنجا در روزگار جوانى به هندوستان رفت و در شهر بداؤن سکنى گزيد و به سال ۷۵۱ درگذشت. اثرهاى او عبارت است از:
|
|
۱. سلک السلوک دربارهٔ بعضى از مسائل تصوف و شرح صفتها و خصلتهاى صوفيان.
|
|
۲. طوطىنامه که از جمله داستانهاى معروف در ادبيات فارسى است و اصلاً مأخوذ است که از ادبيات سنسکريت که پيش از نخشبى دانشمندى آن را به پارسى مصنوع درآورده بود و چون بسيار دشوارياب بود به درخواست يکى از برزگان زمان، نخشبى پنجاه و دو داستان از مجموعهٔ هفتاد افسانهٔ آن را برگزيد و کوتاهتر و پيراستهتر ساخت و شعرهائى بر آن افزود و به سال ۷۳۰ به پايان برد. موضوع اين کتاب سرگذشت زنى است خجسته نام با شوى او که طوطيى گويا و رازدان داشت.
|
|
۳. کليات و جزويات که مجموعهاى است از مقالههاى آميخته از نثر و نظم دربارهٔ جسم آدمى بهعنوان بهترين و زيباترين آفريدهٔ الهي.
|
|
۴. داستان 'گلريز' و آن کتابى است در سرگذشت معصومشاه و دخترى بهنام نوشابه که به نثرى آراسته به شعر و حديث و اخبار نگارش يافته است.
|
|
۵. لذةالنساء
|
|
۶. عشرهٔ مبشره
|
نثر ضياء در همهٔ اين اثرها تمايل به صنعت و آرايش عبارتها و استشهاد به شعرها و مثلها و آيات و اخبار دارد. ضياء نخشبى شعر فارسى نيز مىسرود و بخشى از آنها را در 'کليات و جزئيات' آورده است.
|
|
|
مولانا مُعينالدّين علىبن جلالالدّين محمد يزدى معروف به 'معلم' از دانشمندان و نويسندگان معروف قرن هشتم هجرى است. پدرش از عالمان زمان خود بود. معينالدّين بعد از تحصيل مقدمههاى علوم به حوزهٔ درس قاضى عضدالدّين ايجى پيوست و تحصيل علم و کمال کرد تا آنجا که به سال ۷۴۵ در کرمان مجلس درس داير کرد و به همين سبب به لقب 'معلم' اشتهار يافت.
|
|
مهمترين اثر معينالدّين يزدى کتاب مشهور او است بهنام مواهب الهى در شرح تاريخ سلسلهٔ آلمظفر. تأليف اين کتاب به سال ۷۵۷ آغاز شد و به سال ۷۶۶ بهنام شاهشجاع پايان يافت و تا حادثههاى همين سال را دربر دارد. اين کتاب با انشاء مصنوع و مزين به نگارش درآمده و نويسندهٔ آن در رعايت جانب تصنع و تکلف راه مبالغه پيموده و از اين راه اثر خود را جانشين جهانگشاى جوينى نموده است.
|
|
از معينالدّين کتاب ديگرى در دست است و آن ترجمهاى است از کتاب 'رَشَف النَصايح الايمانيه' شيخ شهابالدّين سهروردى عارف مشهور (م ۶۳۲) همچنين رسالهاى بهنام نزهة السرور از او در دست است که به سال ۷۵۷ در تهنيت وصلت شاهشجاع با دختر امير سلطانشاه نوشت.
|
|
|
شمسالدّين محمدبن هندوشاه بن سنجربن عبدالله صاحبى نخجوانى از مؤلفان و نويسندگان معروف ايران در قرن هشتم هجرى است. ولادتش در حدود سال ۶۸۴هـ اتفاق افتاد و پيش از سال ۷۷۷هـ درگذشت. از عهد جوانى عهدهدار شغل انشاء و ترسل شد و مدتى از عمر خود را در خدمت سلطان ابوسعيد بهادر و وزيرش غياثالدّين محمد گذارنيد. بعد از غلبهٔ سلطان اويس بر تبريز شمس منشى کتاب معروف خود 'دَستورالکاتب فى تعيين المراتب' را در انشاء و ترسل به پايان برد و بهنام سلطان اويس درآورد و بدو تقديم کرد. موضوع اين کتاب بحث دربارهٔ ترسل و انشاء قاعدههاى دبيرى و نمونهٔ نامهها است بر حسب مرتبهٔ اشخاص. علاوه بر اين اهميت کتاب بيشتر در احتواء بر آگاهىهاى فراوانى است که دربارهٔ تشکيلات ديوانى و طبقههاى اهل ديوان از شاهان تا وزيران و کاتبان و عاملان و غيره دربر دارد. سخن شمس منشى واقعاً منشيانه و استوار و بنابر عادت همهٔ مترسلان مصنوع و متکلف و همراه با مفردها و ترکيبها و شعرهاى عربى و آيههاى قرآنى و حديثهاى نبوى و امثال آنها است. کتاب ديگر وى صِحاحالفُرس است که بعد از لغت فُرس اسدى قديمىترين کتاب لغت فارسى است.
|
|
|
معينالدّين ابوالعباس احمدبن شيخالاسلام شهابالدّين ابىالخير حمزهٔ زرکوب شيرازى از دانشمندان و مؤلفان قرن هشتم هجرى است. پدرش شيخ شهابالدّين از جمله مشايخ زمان خود بود و نزد علىبن بُزغُش شيرازى تعليم يافت و ابن ابىالخير که دخترزادهٔ سعدالدّين محمدبن مظفر روزبهان (۶۲۷-۶۸۱هـ) بود از سوى مادر نيز نسبش به مشايخ صوفيه مىرسيد. به همين سبب است که او را نيز در ميان صوفيهٔ عهد خويش مىيابيم. وى از مريدان شيخ امينالدّين بَليانى بود و ظاهراً دوران حياتش از دو دههٔ آخر قرن هفتم تا وسطهاى قرن هشتم امتداد داشته است. وى در فارس سفرهائى کرد و مدتى در بغداد بهسر برد و علت تأليف کتاب مشهور او 'شيرازنامه' سکونت او در بغداد و بحثى بود که ميان او و يکى از مصاحبانش دربارهٔ رجحان شيراز يا بغداد بدو نشان داده بود او به تقليد از آن به تأليف 'شيرازنامه' پرداخت و آن را که در تاريخ شيراز و ذکر بقعهها و بزرگان و عالمان و پادشاهان آن ديار و حاوى آگاهىهاى بسيار سودمندى در اين بابها است، بهنام حاج قوامالدّين حسن تَمغاچى (م ۷۵۴) تأليف کرد. مقدمهٔ اين کتاب انشائى بليغ و مترسلانه دارد و باقى کتاب داراى انشائى ساده است و بر روىهم ارزش تاريخى آن بيشتر است.
|
|
ابن ابىالخير علاوه بر شيرازنامه کتابى در شرح سلطنت شاه شيخ ابواسحق اينجو و کتابى بهنام عمدةالتواريخ و کتابى در شرح شخنان شيخ امينالدّين بَليانى تأليف کرده است اما از اين همه فقط شيرازنامهٔ او بهدست ما رسيده است.
|
|
|
عينالملک مُولتانى مشهور به 'عين ماهرو' از مردان بزرگ سياست و از منشيان معروف پارسىگوى هند در قرن هشتم هجرى است. قسمت اعظم از عهد شباب خود را در مُولتان بهسر برد و در دوران سلطنت علاءالدّين محمد خلج (۶۹۵-۷۱۵) وارد خدمت در دستگاه حکومت شاهان دهلى گرديد. در عهد غياثالدّين تُغْلُقْشاه به حکومت 'اَوده' و 'ظفرآباد' منصوب گشت و اين سمت را در روزگار محمدبن تُغْلُقْ نيز حفظ کرد تا آنکه در سال ۷۴۶هـ از دستورهاى شاه تمرد نمود و علم طغيان برافراشت ولى اندکى بعد بهوسيلهٔ محمدبن تُغْلُقْ بخشيده شد و پس از آن نيز مدتى عهدهدار کارهاى مهم بود. عينالملک از منشيان بزرگ و اديبان زمان خود شمرده مىشد. نظرى به مجموعهٔ منشآت وى و ارتباطى که با جماعتى از مشايخ و بزرگان علم و ادب زمان خود در هندوستان داشت اين نکته را آشکار مىسازد. ـ شيوهٔ عينالملک در تحرير منشآتش همان شيوهٔ عمومى مترسلان فارسى زبان است يعنى بهکار بردن کلام مصنوع و مقرون به ايران مثلها و شعرهاى عربى و فارسى و استفادهٔ بىقيد و بند از واژهها و ترکيبهاى فراوان عربي.
|
|
|
ملکالشعرا مولانا شرفالدّين حسنبن محمد تبريزى معروف به 'شرفالدّين رامي' از شاعران و نويسندگان معروف قرن هشتم هجرى است. وى ملکالشعراى دربار شاه منصور آخرين پادشاه آلمظفر (م ۷۹۵هـ) بود. در شعر 'شرف' تخلص مىکرد و در قصيده و عزل توانا بود وفاتش را به سال ۷۹۵ هـ نوشتهاند ولى در صحت اين قول ترديد است. شرفالدّين به تحقيق در صنعتهاى شعرى علاقه داشت و دو اثر در اين زمينه به نثر از او باقى است. نخست کتاب انيسالعشاق که آن را بهنام شيخ اويس ايلکانى نوشت دوم کتاب حدائق الحقايق که موضوع ان شرح حدائق السِّحْر رشيد و طواط و بهنام شيخ اويس ايلکانى نگارش يافته است.
|
|
|
(ابومسلمبن محمودبن احمد کازروني) م ۶۲۶ هـ از دانشمندان بزرگ و فقيهان و اديبان شيراز و از جملهٔ شاعران و نويسندگان آن ديار بود. اثر معروف او ترجمهٔ اشارات شيخالرئيس ابوعلى سينا است. نثر وى روان و محکم و وافى به عبارتهاى اصل کتاب است و بايد آن را يکى از متنهاى بسيار خوب فلسفى فارسى بهشمار آورد.
|
|
|
(سيدبرهانالدّين حسين) معروف به 'سيدِ سرّدان' از صفويان مشهور ايران در قرن هفتم هجرى و از پيروان بهاءالدّين محمد بلخى پدر جلالالدّين مولوى بود و در تربيت جلالالدّين محمد سهم بهسزا داشت. اثر مهم او بهنام 'معارف' و اثر کوچک ديگر بهنام 'تفسير سورهٔ فتح' از او مانده است که در آنها مسائل عرفانى را مورد بحث قرار داده است. نثر 'معارف' ساده و روان و مقرون به ايجاز و خالى از ساز و پيرايهٔ لفظى است.
|