|
تصاویر متحرک همزمان با غرب و توسط بازرگانهای اروپائی و آمریکائی به چین آمد و چینیها بلافاصله آن را پسندیدند و نام یینگشِه یا 'نمایش سایه' بر آن نهادند. سروکلهٔ نخستین فیلمهای چینی در ۱۹۰۵ پیدا شد و تا سال ۱۹۱۰ یک صنعت فیلم در شانگهای شکل گرفت و شعبههائی هم در شهرهای ساحلی دایر کرد. صدا در ۱۹۲۹ وارد سینمای چین شد و مورد استقبال گسترده قرار گرفت. حزب کمونیست چین در جا یک گروه فیلم (دیان ئینگ زو) تشکیل داد و در دههٔ ۱۹۳۰ اعضاء خود را به استودیوهای مختلف فرستاد تا فیلمهای چپی - لیبرال با کیفیت هنری بالا بسازند. این فیلمها که غالباً از ادبیات چهارم مه اقتباس میشدند، معمولاً ملودرامهائی با نکتههای اجتماعی به همراه فلفل نمک ضد ژاپنی بودند، از جمله کرم ابریشمهای بهاری (۱۹۳۳) از جنگ بوگائو؛ الهه (۱۹۳۴؛ صامت) از وو یُنگانگ؛ بزرگراه (۱۹۳۴)، از سون یو؛ فرشتهٔ خیابانی (۱۹۳۷) و چهارراهها (۱۹۳۷) از شِنزیلینگ.
|
|
اما حملهٔ ژاپن به چپن در ۱۹۳۷ و اشغال شانگهای صنعت فیلم چین را بهسوی جنوب، به دامان مستعمرهٔ پادشاهی انگلستان، یعنی هنگکنگ انداخت، چون در آنجا یک شعبهٔ بزرگ سینمائی وجود داشت، و بخش دیگری از صنعت فیلم چین هم در جنوبشرقی آسیا مستقر شد. در سال ۱۹۴۵، با راهاندازی دوبارهٔ تولید، موضوع اصلی فیلمها را فجایع جنگ و اشغال تشکیل میداد (که در چین 'جنگ مقاومت در برابر ژاپن' نام گرفت)، از جمله حماسههائی چون رود بهاری بهسوی شرق جاری است (۱۹۴۷) از کاری چوشنگ و ژنگ جونلی و فیلم هشتاد هزار مایل ابر و ماه (۱۹۴۷) از شی دُنگ شان. در این دوره بود که جنگ داخلی میان ملیگرایان چیانگ کاری - شِک و نیروهای کمونیست مائو تسهدُنگ درگرفت؛ و هنگامیکه مائو پیروز شد سرزمین اصلی چین را جمهوری خلق چین نامگذاری کرد، و دولت چیانگ به تایوان عقب نشست. از آن پس سینمای چین، با آنکه از میراث واحدی تغذیه میکند، در سه شاخهٔ جداگانه به رشد خود ادامه داده است: سرزمین اصلی (جمهوری خلق چین)، هنگکنگ و تایوان.
|
|
|
در هنگکنگ پس از جنگ، که در آن زمان مستعمرهٔ بریتانیا بود، تولید فیلم در دست کمپانیهای متعدد کوچک تا متوسطی بود که سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۷۰ فیلم در گونههای مردمپسند تولید میکردند، از جمله ملودرامهای خانوادگی و فیلمهای شمشیربازی (ووزیا)، با لهجهٔ کانتُنی، و هنرهای رزمی (کونگفو). در دههٔ ۱۹۶۰ این گونهها جای خود را به فیلمهای کمدی موزیکال شهری و فیلمهای شمشیربازی با لهجهٔ ماندارین سپردند که فیلمهائی با خشونت بیشتر و سبک تدوین مونتاژی بودند. در همان زمان استودیوی برادران شاو در قالب یک کمپانی مهم و وسیع در این سینما نفوذ کرد. این کمپانی تجهیزات تولید، لابراتوار و استودیوهای دوبلهٔ بزرگی در هنگکنگ، و زنجیرهٔ پخشی در هنگکنگ، سنگاپور و مالزی در اختیار داشت. کمپانی برادران شاو در فیلمهای شمشیربازی ماندارین تخصص یافت و سالانه تا پنجاه فیلم عرضه میکرد و کارگردانهای سرشناس زیادی را پرورش داد، از جمله لیهانگسیانگ (متولد ۱۹۲۶) با فیلمهائی چون محبوبهٔ معظم (۱۹۶۱)، ابدیت عشق (۱۹۶۳) و شادترین لحظه (۱۹۷۳)؛ و کینگهو (متولد ۱۹۳۱) که در 'سهگانهٔ میهمانخانهٔ' خود (بیا و با من بنوش [۱۹۶۶]، میهمانخانهٔ اژدها [۱۹۶۷] و فرجام کار لیخان [۱۹۷۳]) سبک اپرای چینی را با نقاشیهای کلاسیک درآمیخت تا مگر فیلمهای شمشیربازی خود را به سطح آثار هنری برساند. هو بهتدریج عرفان فلسفی را نیز به اینگونه تزریق کرد و با 'سهگانهٔ بودیست' خود از سیستم برادران شاو خارج شد - جای پای ذِن (۱۹۷۱)، در کوهستان باران میبارد (۱۹۷۹) و افسانهٔ کوهستانی (۱۹۷۹) - نخستین فیلم چینی که در جشنوارهٔ کن در ۱۹۷۵ جایزهٔ تکنیک برد. کمپانی برادران شاو بهواسطهٔ توفیق تجاری این حماسههای شمشیرزنی در پردهٔ عریض و رنگی در اواخر دههٔ ۱۹۶۰ توانست بازارهای تایوان، سنگاپور، مالزی تایلند را قبضه کند.
|
|
در اوایل دههٔ ۱۹۷۰ استودیوی مستقل دیگری بهنام گُلدن هاروست (محصول طلائی) با سه فیلم کونگفو با لهجهٔ ماندارین همان راه را در پیش گرفت. این سه فیلم - رئیس بزرگ (۱۹۷۱)، مشتهای خشم (۱۹۷۲) و شیوهٔ اژدها (در ایران بهنام اژدها وارد میشود، ۱۹۷۲) - را بروسلی (۷۳ - ۱۹۴۰) خود نوشته و کارگردانی کرده بود و نقش اصلی را هم بر عهده داشت؛ اما این گنج بادآورده با مرگ ناگهانی بروسلی از بیماری ورم مغزی در سن سی و دو سالگی، به پایان آمد (چهارمین فیلم نزدیک به اتمام او، بازی مرگ، پس از مرگ او در ۱۹۷۹ دوبارهٔ فیلمبرداری و پخش شد). استودیوی گلدنهاروست پس از آن به طنزهای اجتماعی رنگانگ بازیگر - کارگردان پرطرفدار چینی، مایکل هوئی (تپانیاکی، ۱۹۸۴) و کمدی پرحادثهٔ باسترکیتنوار دربارهٔ کونگفو با شرکت جکیچان (متولد ۱۹۵۴) روی آورد، از جمله فیلمهای ساموهونگ - برندگان و گناهکاران (۱۹۸۳)؛ در خدمت نیازمندان (۱۹۸۴)، قلب اژدها (۱۹۸۵)؛ ستارههای بخت من (۱۹۸۵) - و فیلمهائی که جکیچان خودش کارگردانی کرده - پروژهٔ الف قسمت دوم (۱۹۸۴)؛ سپر خدا (۱۹۸۶)؛ نیروی پلیس (۱۹۸۷)؛ سپرد خدا قسمت دوم: عملیات کرکس (۱۹۹۱).
|
|
در دههٔ ۱۹۷۰ دو کمپانی برادران شاو و گلدنهاروست به تولید فیلمهای بازاری ادامه دادند؛ در عین حال حدود سی کمپانی کوچکتر مشغول تولید فیلمهائی مبتذلتر بودند. از سال ۱۹۷۷ هنگکنگ جشنوارهٔ سالانهٔ نسبتاً معتبری به راه انداخت که در آوریل هر سال برگزار میشود. در این دوره تلویزیون وجههای همگانی و محبوب به خود گرفته بود و هنگامیکه نخستین نسل کارگردانهای تلویزیون به سینما روی آوردند. هنگکنگ نوعی فیلمسازی متقابل سینما و تلویزیون را معرفی کرد. قابل ذکرترین کارگردانهائی که از تلویزیون آغاز کردند عبارتند از تسوئیهارک - جنایتهای پروانه (۱۹۷۹)؛ با آتش بازی مکن (۱۹۸۰)؛ زو: شهسواران کوهستان جادوئی (۱۹۸۱)؛ غمآوای شانگهای (۱۹۸۴)؛ طبقهٔ کارگر (۱۹۸۵)؛ غمآوای اپرای پکن (۱۹۸۷)؛ روزی روزگاری در چین (۱۹۹۱)؛ و ادامههای همین فیلم (قسمت دوم، ۱۹۹۲ و قسمت سوم، ۱۹۹۳) - اَلَنفُنگ - پدر و پسر (۱۹۸۱)؛ آه بینگ (۱۹۸۳) - تان جیامینگ (همچنین با نام پِتریک تام) - شمشیر، ۱۹۸۰، کشتار عشق، ۱۹۸۰؛ چادرنشین، ۱۹۸۲ - آن هوئی - راز، ۱۹۷۹؛ گروه جنزده، ۱۹۸۰، داستان وو ویِت، ۱۹۸۱؛ قایقنشینها، ۱۹۸۲؛ عشق در شهر سقوط کرده، ۱۹۸۴ - چینگ سوئی - تونگ - یک قصهٔ جن و پریچینی، ۱۹۸۷ - کوانکان پِنگ (همچنین با نام استنلی کوان) - سرخ چهره، ۱۹۸۷؛ بَدرِ تمام در نیویورک، ۱۹۸۹ - آلفرد چئونگ - شیوههای مرگبار آن زن، ۱۹۹۰ - و ییم هو -بازگشت به خانه، ۱۹۸۴؛ غبار سرخ، ۱۹۹۰. سرانجام همین نوآمدگان موفق شدند بازار فیلم را از چنگ برادران شاو به درآورند. اما در این بازار رقابت کمپانی مستقل شهر سینما برنده بود، چنانکه فیلم هر کسی برنده نمیشود (اریک تسانگ و تسوئی هارک، ۸۴ - ۱۹۸۲) از این کمپانی که یک اسلپ استیک بود، پرفروشترین فیلم کشور شد.
|
|
در سال ۱۹۸۴ فرمانروایان استعمارگر بریتانیائی هنگکنگ وعده دادند که تا سال ۱۹۹۷ همهٔ این سرزمین را به خلق چین واگذار کنند و این امر موجی از مهاجرت و رکود اقتصادی را برای این مستعمرهٔ سلطنتی به همراه آورد، رکود اقتصادی گستردهای که قتل عام میدان تیانانمن تأثیر اندکی در اصلاح آن داشت. هنگامیکه معلوم شد جمهوری خلق چین قصد دارد بهسوی سرمایهداری متمایل شود، و اینکه چین جنوبی بازار گستردهٔ تازهای برای صنعت فیلم تأمین خواهد کرد، سینمای موقتاً متزلزل هنگکنگ بار دیگر به سرزندگی پیشین خود بازگشت. در حقیقت دههٔ نود شکوفائی عظیمی برای سینمای هنگکنگ در چنته داشت: احیاء سنت 'عملیات جادوئی' یا 'شمشیر زنان پرنده' در یک گونهٔ سینمائی مثل فیلم شمشیر زن (۱۹۹۰ که با نام کارگردان برجستهٔ هنگکنگی، کینگهو ساخته شد اما عملاً از تولیدات تسوئی هارک و چینگ سیو - تونگ بود)؛ میهمانخانهٔ اژدها (۱۹۹۳) بازساری ریموند لی از اثر کلاسیک کینگ هو در ۱۹۶۷؛ و حماسهٔ فن سائی - یوک (۱۹۹۳) از یوئن کاوی و آن جوئی. بهعلاوه در این دهه تعدادی از کارگردانهای هنگکنگی بر عرصهٔ جهانی فیلمسازی گام نهادند: مثلاً جان وو (متولد ۱۹۴۲) با فیلمهای تیر و تفنگ یا به اصطلاح 'اپراهای خون' - فردای بهتر، ۱۹۸۶؛ فردای بهتر، قسمت دوم، ۱۹۸۷؛ آدمکس، ۱۹۸۹؛ گلوله در سر، ۱۹۹۰؛ آتشین مزاج، ۱۹۹۲ - به پایگاهی قابل تقلید رسید و فیلم هدف سخت (۱۹۹۳) از او در آمریکا افتتاح شد و تماشاگران زیادی را به خود جلب کرد. با این حال هنگکنگ با جمعیتی بالغ بر شش میلیون نفر معتاد به سینما از معدود بازارهای سینما در جهان است که مستعمرهٔ هالیوود نشده است: سینمای این کشور زیبائیشناسی، گونهپروری و ستارگان ویژهٔ خود را دارد، و تقریباً ده فیلم برتر آن را تولیدات داخلی تشکیل میدهند.
|