اکنون که مطالعهاى اجمالى را دربارهٔ جريان علوم عقلى در اين عهد به پايان بردهايم لازم است که به احوال و آثار عدهاى از مشاهير حکما و علماء زمان نيز اشارهاى مختصر کنيم يعنى دربارهٔ: ۱. اخوانالصفا ۲. محمدبن زکرياى رازى ۳. فارابى ۴. ابوعلى مسکويه ۵. ابوعلى سينا ۶. ابوريحان بيروني.
|
|
|
|
اخوانالصفا و خلانالوفا يک طبقه از حکماى ايرانى هستند که بنابر رسم فيثاغوريان جمعيتهائى سرى داشته و درين جمعيتها تعاليم خاصى براى تربيت اعضاء فرقهٔ خود، که آنها را برادر (اَخ) مىناميدهاند، از حيث علوم و اطلاعات مختلف و تمثيلات اخلاقى و تربيتى مىدادهاند. در اين جمعيتهاى سرى گروهى از دانشمندان و شاهزادگان و وزيران و حاکمان و کاتبان و اشرافزادگان و دهقانان و بازرگانان و حتى فقها و علماى دينى و طايفهاى از اولاد صنعتگران و اهل حِرَف عضويت داشتند و مقصودشان از همهٔ تعليمات خود تهذيب نفس و تکامل روح انسانى از راه دين و حکمت براى وصول به مدارج عاليهٔ معنويت و صعود نفسانى به ملکوت آسمانى بوده است و از حيث اجتماعى وظيفهشان يارى به يکديگر در فراهم داشتن رفاه مادى بهمنظور اشتغال به معنويات بود.
|
|
از لحاظ علمى اهميت کار اخوانالصفا تنظيم رسالات سادهاى است در چهار دسته از علوم ديني، رياضي، طبيعي، و الهى که شمارهٔ آنها با يک رسالهٔ مقدمه و يک رسالهٔ خاتمه به ۵۴ مىرسد و مجموع آنها چندبار بهطبع رسيده و نيز ترجمههائى از آنها بهفارسى ترتيب يافته است که مهمتر از همهٔ آنها تلخيصى بهنام 'مجملالحکمة' است بهوسيلهٔ سراجالدين اُرموى دانشمند بزرگ قرن هفتم هجرى (م ۶۸۲ هـ.) و ترجمهٔ کامل ديگرى به فارسى از آن در دست است که بهسال ۱۸۸۴ ميلادى در بمبئى به طبع رسيد. مطلب مهمى که در اين رسالات قابل توجه است، علاوه بر ساده کردن علوم زمان و تحرير آنها به زبانى که قابل فهم مردمان غير ذيفن باشد، نزديک کردن فلسفه و اجزاء آن است با شريعت. با اينکه اخوان در پنهان کردن نام مؤلفان رسالات خود کوشش داشتند نام پنجتن از آنان معلوم است که مهمتر از همه و کسى که نظارت بر تحرير همهٔ رسالات برعهدهٔ او بود ابوسليمان محمدبن معشر بستى است.
|
|
|
محمدبنزکرياى رازى که معمولاً به سبب اهميت او در پزشکى نامش را در عداد پزشکان مىآورند، فيلسوفى متفکر و مبتکر و داراى عقايد خاص و منفرد از معاصران خود در بسيارى از اصول عقايد حکما بوده است. ولادت او در غرهٔ شعبان سال ۲۵۱ هـ. در رى اتفاق افتاد و در همين شهر به تحصيلات و مطالعات ژرف خود در کيميا و طبيعيات و طب و فلسفه پرداخت. معلم او در طب معلوم نيست و در فلسفه بعضى او را شاگرد ابوزيد بلخى مسبوقالذکر و ابوالعباس ايرانشهرى فيلسوف و متفکر معروف و آزادانديش ايرانى قرن سوم دانستهاند که مبلغ عقايد حکماى قديم ايران بود. رازى پس از مهارت در علم پزشکى بهخدمت ابوصالح منصوربن اسحق سامانى حاکم رى (از جانب سامانيان) درآمد و بهزودى رياست بيمارستانى را که در آن شهر تأسيس شده بود برعهده گرفت. بنابر دعوتهائى که خليفهٔ وقت و پادشاهان از او کردند سفرهائى داشت اما قرار او جز در زادگاهش نبود و همانجا پنج روز گذشته از شعبان سال ۳۱۳ هـ. وفات يافت. رازى در اواخر عمر از کثرت خواندن و نوشتن و تجربههاى کيمياوى به آبريزى چشم و سپس به کورى دچار شد ولى از کار باز نايستاد، با چشمهاى ديگران مىخواند و با دستهاى ديگران مىنوشت و يادداشتهاى خود را به يارى شاگردان گرد هم مىآورد.
|
|
آثار او در کيميا و طب و فلسفه فراوان است. ابوريحان بيروني، متفکر و دانشمند کمنظير قرن چهارم و پنجم رسالهاى در فهرست آثار متعدد او ترتيب داد و اکنون از آثار فلسفى او مقدار کمي، که همه ارزشمند و قابلتوجه هستند، در دست است بدين شرح: القوانين الطبيعية فىالحکمة الفلسفية - الطبالروحانى - السيرةالفلسفية - مقالة فى مابعدالطبيعة - قطعاتى از کتاباللذة - العلمالالهى - القول فى القدماء الخمسة - القول فىالهيولى - القول فىالزمان و المکان - القول فىالنفس و العالم. از روى همين مقدار آثار بازمانده از رازى مىتوان عقايد و آراء فلسفى او را به نيکى شناخت. وى همهٔ آثارش را بنابر رسم زمان بهزبان عربى نوشته و قسمت زيادى از افکار او را، خاصه آنچه در کتاباللذة آمده بود، ناصرخسرو بهپارسى ترجمه کرده و در کتاب زادالمسافرين خود آورده است. پول کراوس (Pual Kraus) دانشمند فقيد آلمانى مجموعهاى از آثار بازماندهٔ رازى ترتيب يافته است بهنام 'رسائل فلسفية لابىبکر محمدبن زکرياء رازي' .
|
|
اختصاص رازى در فلسفه بيشتر در آن است که او خلاف بسيارى از معاصران خود در اين رشته عقايد خاصى که غالباً مخالف با آراء ارسطو بود، داشته است. تأثر او در حکمت بيشتر از حکمت طبيعيهٔ فيثاغورس، و از نظريات مابعدالطبيعى ايرانيان قديم خاصه آثار مانى و بالاخص نظريههاى آن پيغامبر ايرانى در کتاب سفرالاسرار او بوده است. وى تنها کسى است که نظر ايرانيان قديم را دربارهٔ 'قدماء خمسه' [يعنى اورمزد (خالق)، گاه (زمان)، جاى (مکان)، توم (هيولي)، خلاء] تأييد و تکرار کرده است.
|
|
رازى در اخلاق معتقد به زهد و ترک دنيا و انزوا نيست و متوجه به شرکت در امور اجتماعى با پاکدامنى و عفت است. او لذت را امر وجودى نمىداند بلکه آن را بازگشت جسم به حالت طبيعى و الم را خروج جسم از حالت طبيعى خود مىشمارد. معتقد است که استفاده از لذائذ بايد فقط بهقدر حاجت جسم باشد و بايد از باقى لذائذ چشم پوشيد و به جستجوى کمال نفسانى که نتيجهٔ آن تشبه به خداوند از طريق علم و عدل و طهارت است پرداخت.
|
|
رازى دربارهٔ نبوت نيز اعتقاد تازهاى داشت و آن را به دلايلى رد مىکرد و اين نظر را در دو کتاب 'النبوات' و کتاب 'حيلالمتنبين' شرح داده است.
|
|
تحقيقات و تجارب رازى در کيميا بهحدى علمى و دقيق است که بايد او را بزرگتر از همهٔ کسانى دانست که در تمدن اسلامى در اين فن وارد شده و کتاب تأليف کردهاند. از نتايج تجارب رازى در علم کيميا کشف جوهر گوگرد (زيتالزاج) و الکل (الکحل، الکحول) است.
|
|
و اما شهرت غيرقابل انکار رازى در پزشکى است چنانکه بىترديد بايد او را يکى از بزرگترين اطباء عالم و جانشين بالاستحقاق جالينوس دانست. تأليفات طبى او متعدد و بنابر صورتى که ابوريحان بيرونى در 'فهرست کتب محمدبن زکرياء الرازي' ذکر کرده متجاوز از پنجاه و شش کتاب بزرگ و کوچک بوده است. مهمترين تأليف طبى او 'کتابالحاوي' است که از آغاز قرن چهارم بهبعد همواره از امهات کتب طب شمرده مىشده است. اين کتاب حکم دائرةالمعارف بسيار مفصلى از علم طب دارد و عدد اجزاء آن به سى مىرسيد و بهسبب همين تفصيل نسخهٔ تمام اجزاء آن در دست نيست بلکه مجموع آنچه از متن عربى آن در دست است در حدود نصف آن کتاب است و حال آنکه اجزاء ترجمه شده به لاتينى به بيست و پنج بالغ مىشود. کتابالحاوى را شاگردان رازى بعد ازو بهدستور ابنالعميد وزير مشهور بوئيان، از روى يادداشتهاى استاد مرتب و از مسوده خارج کردند. اهميت اين مباحث مفصل در اشتمال آن است بر انواع شعب و فنون علم طب و احتواء بر کاملترين اطلاعاتى که تا عهد مؤلف وجود داشته است، و رازى بسيارى از تجارب شخصى و يادداشتهاى تجربى را که در مدت معالجات و کار روزانه در بيمارستان رى فراهم آورده بود در آن گنجانيده و جنبهٔ تجربى خاصى بدان بخشيده است. ترجمهها و تحقيقاتى که اروپائيان از دورهٔ ادبيات لاتين بهبعد دربارهٔ اين کتاب کردهاند بسيار است و در اينجا فرصت ذکر همهٔ آنها نيست.
|
|
ديگر از کتابهاى مشهور رازى در طب کتابالمنصورى يا 'طبالمنصوري' است که موسوم است به اسم منصوربن اسحق سامانى حاکم رى از جانب سامانيان، و اگرچه از کتابالحاوى کوچکتر است ولى بهسبب همين اختصار و اشتمال بر تمام مباحث طب همواره از کتب مورد مراجعهٔ پزشکان بوده است و در قرون وسطى چند بار به لاتينى درآمده و بعد به دفعات متعدد چاپ شده است. غير از اين دو کتاب چند رسالهٔ طبى کوچک رازى بهدست مترجمان لاتينى بدان زبان درآمده و بعد از اختراع چاپ به طبع رسيده است. رازى چند کتاب معروف ديگر در طب دارد مثل الجدري، الفاخر، دفع مضار لاغذيه، الفصول، المدخل، برءالساعة که متضمن معالجات سريع براى امراض است، من لايحضره الطبيب مشهور به 'طبالفقراء' ، کتاب الشکوک که رازى در آن ايراداتى بر جالينوس وارد کرده است.
|
|
اهميت رازى در طب اولاً به سبب اطلاعات بسيار وسيع و کامل و علمى او در اين فن است بهنحوى که او جانشين بالاستحقاق بقراط و جالينوس در دنياى قديم شد، و ثانياً در تأليفات متنوعى است که در اين علم به مقصود و منظورهاى مختلف طبى انجام داده، و ثالثاً در تجربهها و تحقيقات جديد که منجر به يافتن داروهاى تازه و معالجات تازه يا کشف معالجهٔ بعضى از امراض مثل آبله و امثال آنها گرديده است، و درست است که علىبن ربن طبرى پيش از او توانست اولين کتاب جامع علم طب را در دنياى اسلام بهوجود آورد ولى رازى حقاً بنيانگذار واقعى طب و پيشواى پزشکان در طب اسلامى ايرانى است.
|