پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
بلغارستان (۴)
آخرین فیلم سفارشِ دولت، چشم در مقابل چشم از جولگرف نیز در ۱۹۸۱ کامل شد، که در سه قسمت تاریخ مبارزات مقدونی برای رهائی از ترکهای عثمانی از ۱۸۷۸ تا ۱۹۱۲ را دربرمیگیرد. این فیلم پنج ساعتی براساس منابع تاریخی و اظهارات شاهدهای عینی که از آن مبارزات جان سالم به در بردهاند ساخته شده و در آن از لهجهٔ مقدونی استفاده شده است. چشم در برابر چشم با فیلمبرداری زیبای رادُسلاو اسپاسف فیلم باشکوهی است که تاریخ این منطقهٔ پرفراز و نشیب را با ترکیبی پویا از حقایق، استعاره، نماد و اسطوره به تصویر کشیده است. قسمت اول آن به 'مسئله مقدونیه' (که هنوز مرزهای جغرافیائیش با یوگسلاوی، بلغارستان و یونان محلِ مناقشه است) در ۱۸۷۶ میپردازد، سالی که از سلطهٔ ترکها آزاد شدند. اما بخش غربیِ امپراتوری پیشین آن، که اکنون مقدونیه خوانده میشود، همچنان در اختیار عثمانیها باقی ماند. فاصلهٔ سالهای ۱۸۷۸ تا ۱۹۰۳ دوران بیداری هویت ملی مقدونیها است که در دوم اوت ۱۹۰۳ با قیام خونینِ روز ایلیندن به اوج رسید؛ قسمت دوم مربوط به انقلابِ پس از این واقعه است که بهرغم تاکتیکهای ضدشورشیِ وحشیانهٔ ارتش ترک از ۱۹۰۳ تا ۱۹۰۶ ادامه یافت. قسمت سوم سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۲ را دربر میگیرد، و این دورهای است که انقلابیون در اتحاد با ترکهای جوانی که خود بر ضدامپراتوری عثمانی برخاسته بودند سرانجام به پیروزی رسیدند. |
برای بزرگداشت هزار و سیصدمین سالگرد بنیانگذاری بلغارستان دو فیلم حماسی و تاریخی دیگر نیز در نظر گرفته شده بود که به ترتیب در سالهای ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴ کامل شدند. ابتدا فیلم سه قسمتی کنستانتینِ فیلسوف از گئورکی استویانُف، ماجرای سیریل (کنستانتین) و متُدیوس برادران روحانیِ سدهٔ نوزدهمی که از جانب کلیسای مسیحی یونان در قسطنطنیه در هیئت مبلغ دینی به نزد اسلاوهای موراویائی میروند و در آنجا الفبای سیبریلیک را ابداع میکنند (این الفبا هنوز در کشورهای ارتودکس شرقی مورد استفاده است) و در سالهای ۶۵ - ۸۶۴ پیروان خود را به دین مسیح دعوت میکنند. فیلم دیگر، بوریس اول از بوریسلاو شارالیِف، حماسهای است در دو قسمت (گرویدن به مسیحیت و گفتمانِ مکتوب)، با فیلمنامهای از آنژل واجنستاین، که در آن همین تغییر مذهب و تأثیر آن بر تاریخ را مورد توجه قرار داده است. |
شاه بوریس در سال ۸۵۲ به سلطنت رسید و در ۸۶۴ به دین مسیح گروید؛ تا سال ۸۸۹ یعنی سی و هفت سال حکومت کرد و سرانجام پسرش، سیمئون جانشین او شد، کسیکه 'عصر طلائی' در نخستین امپراتوری بلغارستان را بشارت داد. بوریس با انتخاب مسیحیتِ قسطنطنیه در مقابل مسیحیتِ رومی و عَلَم کردنِ سیمئون در واقع تا هزار سال بعد کلیسای ارتودکس شرقی را در بلغارستان مستقر کرد (فیلم باشکوه شارلیف در ۱۹۸۴ از جشنوارهٔ فیلمهای سینمائی وارنا در بلغارستان جایزهٔ رز طلائی را بهدست آورد). پنج فیلمی که ذکرشان رفت به سفارش دولت بلغارستان ساخته شده بودند و مجموعهای از تاریخ مردم بلغارستان، از نخستین مهاجرت به استپهای آسیایمرکزی تا دوران مسیحیت و همچنین حوادث مصیبتبار سدهٔ بیستم را دربر میگیرند. مشکل بتوان در تاریخ سینمای اروپایشرقی یا سینمای هر کشور دیگری، مجموعهای با این عظمت را سراغ کرد، حتی مجارستان، که به هویت تاریخ گذشتهٔ خود دلبستگی دارد و از این نظر شبیه بلغارستان است. |
سینمای نوی بلغارستان، تا جائیکه منتقدان جهان میشناسند، پس از جشن بزرگداشت ۱۹۸۱ تا به امروز به رشد خود ادامه داده و با عرضهٔ آثاری برجسته سهم عمدهای به سینمای جهان ادا کرده است: در ۱۹۸۱ یانکویانکف با فیلم ملکهٔ تورنُوو، و نخستین فیلم ایوان پاولُف با فیلم معجزهٔ دعا؛ در ۱۹۸۲ خِریستو خِیستف با یک زن سی و سه ساله؛ ادوارد زاهاریف با مرثیه، و روایتی از محاکمهٔ لایپزیگ از کارگردان برجستهٔ اسپانیائی، خوان آنتونیو بارِدم بهنام هشدار (محصول مشترک با آلمانشرقی)، و ایوان آندُنُف با جادوی سفید که با اثار پاراجانف کاملاً قابل مقایسه است؛ در ۱۹۸۳ رانجل وولچانُف با آخرین آرزوها، وسلین برانف کارگردان تلویزیون با فیلم هتل سانترال، خانم ایوانکا گروبچِوا با رودخانهٔ طلائی، نیکلا کارابُف با سرنوشت، لیودمیل کیرکُف با تعادل (سومین همکاری او با فیلمنامهنویس، استانیسلاو استراتیِف، و برندهٔ مدال نقرهٔ جشنوارهٔ مسکو)، و یادکردِ نیکلای وُلِف از کمدی صامت بالکان به بهترین صورت در فیلم پادشاه یک روزه؛ در ۱۹۸۴ کیران کُلارف با پروندهٔ شماره ۱۹۱۳/۲۰۵ و خریسنف با فیلم وقت پرسیدن است؛ و سرانجام در ۱۹۸۵ خریسنف با معرفینامه. در سالهای اخیرتر نیکلای وُلِف با دو فیلمِ فقط به خاطر عشق (۱۹۸۶) و مارگاریت و مارگاریتا (۱۹۸۸) فسادِ دستگاه ولتی را افشا میکنند و رانجل و ولچاتُف با فیلم از اینجا به کجا میرویم؟ (۱۹۸۸) و گئورگی جولگِرُف با موزیکالی بهنام آکاداموس (۱۹۸۸)، که هر دو فیلم حوادث پشتصحنهٔ آکادمی درام صوفیه را همچون استعارهای از وضعیت جامعهٔ معاصر بلغارستان بهکار گرفتهاند، و ایوان نیچِف با فیلم ایوان و آلکساندرا (۱۹۸۹)، که در آن با نمایش سوءاستفادههای شرمآور از کودکان برای نفی والدین در دوران استالینیِ دههٔ ۱۹۵۰، در واقع تأثیر گلاسنوست را به نمایش گذاشته است. |
تا پیش از ۱۹۹۰ بلغارستان سالانه حدود بیست و پنج فیلم تئاتری و بیست و پنج فیلم سینمائی برای تلویزیون ساخت، بهاضافهٔ بیست و پنج نقاشی متحرک و بیش از دویست فیلم مستند کوتاه - آماری حیرتآور برای صنعتی که تا سال ۱۹۵۳ بهطور متوسط سالی یک فیلم میساخت. این فیلمها همگی با نظارت مؤسسهٔ سینمای دولتی بلغارستان (BCC) ساخته شدند که از پنج بخش تشکیل میشود؛ استودیوی فیلم سینمای بویانا، مجتمعی وسیع یا شهر سینمائی در دامنهٔ کوه ویتوشا در خارج شهر صوفیه؛ استودیوی نقاشی متحرک صوفیه، که با جوایز تودور دینُف در دههٔ ۱۹۶۰ شهرت جهانی بهدست آورد لابراتور فیلم، که همیشه تسهیلات چاپ و ظهور ایستمنکالر، سوْکالر، فوجیکالر و اوروکالر را در اختیار داشت و مؤسسهٔ بلغار یا فیلم، مرکز تجاری، تبادل فرهنگی و شاخهٔ روابط عمومی، که علاوه بر کارگردانهای دیگر توانسته تعداد زیادی فیلم سینمائی، مستند و نقاشی متحرک را برای مراکز تلویزیونی و کمپانیهای ویدئوئی پخش کند. |
فیلمسازان بلغار از ۱۹۷۳ به بعد توانستند در آکادمی فیلم و تلویزیون صوفیه (VITIS) آموزش ببینند. این آکادمی برنامههای درسی منسجمی در باب سینما و تلویزیون ارائه میکند. آرشیو فیلم بلغارستان از غنیترین آرشیوهای فیلم جهان است و با سه هزار و ششصد سالن نمایشِ موجود در کشور جزء پرتماشاگرترین کشورهای جهان محصوب میشود. بهعلاوه مجتمع شهر وارنا در دریای سیاه تا همین اواخر سه جشنوارهٔ مهم برگزار میکرد - جشنوارهٔ ملی فیلم سینمائی (اکتبر)، جشنوارهٔ جهانی نقاشی متحرک (اکتبر)، و جشنوارهٔ بینالمللی صلیب سرخ و فیلمهای بهزیستی (ژوئن) - که هر سال یکی از آنها برگزار میشود. اینهمه فعالیت برای کشوری که تا دههٔ ۱۹۵۰ اصلاً سینما نداشت بسیار قابل ملاحظه است، اما با سقوط نظام کمونیستی تودور ژیوکُف در نوامبر ۱۹۸۹، سینمای بلغارستان با یک وقفهٔ ناگهانی روبهرو شد. |
در ۱۹۹۰ اقتصاد بلغارستان به واسطهٔ اغتشاشهای سیاسی و بدهیهای کمرشکن ملی فرو ریخت؛ اما در ۱۹۹۱ در این کشور یک انتخابات آزاد برگزار شد و صنعت فیلم با تصویبِ لایحهٔ تأسیس مرکز سینمای ملی (NFC) جهش بزرگی کرد. به واسطهٔ کوششهای NFC بود که بلغارستان در سال ۱۹۹۲ موفق شد به چهار تولید مشترک بینالمللی خدمات برساند (از جمله اطلاعات فاجعهبار / عشق تابستانیِ یک پرنده، ۱۹۹۲ از رانجل و ولچانف) و تعدادی فیلم داخلی بسازد - از جمله فیلم اردوگاه از گئورگی جولگِرُف با نگاهی کنائی به جوانی از بریگاد کار کمونیستی، و افسانهای فیلسوفانه بهنام راه رفتن با یک فرشته (۱۹۹۲) از ایوان پاولُف. در سال ۱۹۹۳ پیشبینی میشد استودیوی بویانا و استودیوی مستندسازی وْرِم، که امروز کاملاً مستقل شدهاند، به شرکت سهامی خاص تبدیل شوند و به مالکیت سرمایهگذاران خارجی درآیند. از آنجا که استودیوی بویانا باید به تنهائی سالانه ده تا پانزده فیلم تولید کند تا سرپا بماند، لذا برای احیاء صنعت فیلم بلغارستان سرمایهگذاری خارجی اهمیت کلیدی دارد. اما بلغارها مردمی استثنائی هستند، زیرا طی سی سال موفق شدهاند از دلِ ابتدائیترین و مهجورترین صنعت فیلم در سراسر اروپایشرقی بهاستثناء آلبانی)، یک سینمای ملی خلق کنند، که مسلماً نسبت به سینمای غنی چکسلواکی و مجارستان اعتبار کمی دارد. برکناریِ تودور ژیوْکُف و تحقق یافتن اصلاحاتِ دولت در نوامبر ۱۹۸۹ شکوفائی سینمای بلغارستان در آینده را نوید میدهد. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست