دربارهد کيفيت زندگى در سالهاى اخير مطالب بسيارى گفته و نوشته شده است. کيفيت زندگى يک جزء 'ذهني' رفاه است. بنابر تعريف WHO کيفيت زندگى عبارت است از: 'شرايط زندگى در نتيجهٔ ترکيب اثرهاى طيف کامل عواملى مانند آنچه تعيين کنندهٔ سلامت، شادى (از جمله راحت بودن محيط فيزيکى و رضايت شغلي)، آموزش، دستاوردهاى اجتماعى و هوشي، آزادى عمل، عدالت و نبودن ستم' .
تعريف تازهتر کيفيت زندگى به اين شرح است: 'مجموعهاى از جسمي، روانى و رفاه اجتماعى که بهوسيلهٔ شخص يا گروه اشخاص درک مىشود مانند شادي، رضايت و افتخار، بهنحوى که در زندگى منظور است مانند سلامتي، ازدواج، کار خانوادگي، موقعيت اقتصادى فرصتهاى آموزشي، خودگرداني، خلاقيت، احساس مالکيت و همکارى با ديگران' . با اين ترتيب بين مفهوم 'سطح زندگي' - شامل معيارهاى عينى - و 'کيفيت زندگي' شامل ارزشيابى ذهنى هر شخص ازاين معيارها مرز مشخص کشيده مىشود. کيفيت زندگى را با سنجش احساسهاى ذهنى مشخص از خوشنودى دربارهٔ مطالب گوناگون زندگى مىتوان ارزيابى کرد.
اينک مردم خواستار بهبود کيفيت زندگى هستند و از اينرو دولتهاى در سراسر جهان روزبهروز بيشتر به بهبود کيفيت زندگى مردم خود توجه مىکنند و مىکوشند ابتلاء ميرائى را
کم، خدمات بهداشتى اوليه را تأمين، و رفاه جسمى و روانى و اجتماعى مردم را بيشتر کنند، و مىپذيرند که افزايش استاندارد زندگى مردم براى رضايت خاطر و خشنودى آنها کافى نيست و بايد
کيفيت زندگى هم افزايش يابد و اين امر به معناى تأکيد بيشتر بر سياست اجتماعى و اصلاح اهداف اجتماعى بهمنظور ايجاد زندگى باروحتر براى آنان که زنده هستند است.
شاخص کيفيت زندگى جسمى (PQLI) (Pyysical Quality Life Index)
در شرايط موجود تعريف مفهوم مهم کيفيت - دشوار، و اندازهگيرى آن دشوارتر است. براى رسيدن به يک شاخص مرکب از تعدادى نشانگرهاى بهداشتى کوششهاى گوناگون بهکار رفته است. 'شاخص کيفيت زندگى جسمي' از شاخصهائى است که سه شاخص يعنى ميرائى شيرخواران، اميد زندگى در پايان يک سالگى و ميزان با سوادى را شامل مىشود. اين سه جزء نتايج را بيش از دادههاى ورودى (Inputs) يا هزينه اندازه مىگيرند و با اين ترتيب در انجام مقايسهٔ کشورى و بينالمللى کمک مىکنند.
در مورد هر يک از سه جزء عملکرد هر کشور با مقياس صفر تا صد تعيين مىشود، رقم صفر نمايندهٔ 'بدترين' عملکرد بهطور مطلق و رقم صد نمايندهٔ 'بهترين' عملکرد است. شاخص مرکب از محاسبهٔ متوسط شاخص بهدست مىآيد و محاسبه ارزش هر سه آنها مساوى است و با اين ترتيب شاخص PQLI هم رقمى بين صفر تا صد دارد.
بايد يادآورى کرد که در محاسبهٔ PQLI درآمد سرانه (GNP) در نظر گرفته نمىشود و اين نشان مىدهد که 'پول همهچيز نيست' م مثلاً کشورهاى نفتخيز و ثروتمند خاورميانه که درآمد سرانهٔ زيادى دارند در واقع PQLI بالا ندارند و از سوئى ديگر سرىلانکا يا ايالت کرالا در هندوستان درآمد سرانه کمتر دارند ولى PQLI بيشتر دارند.
خلاصه آنکه PQLI رشد اقتصادى را اندازه نمىگيرد بلکه نتايج اجتماعي، اقتصادى و سياستهاى ادارى را اندازه مىگيرد و بهعنوان مکمل GNP در نظر گرفته مىشود نه جايگزين آن.
جدول زير PQLI چند کشور را نشان مىدهد. هدف نهائى دست يافتن به PQLI برابر صد است.
جدول PQLI در چند کشور
نام کشور
متوسط درآمد سالانه برحسب دلار آمريکا (۷۵-۱۹۷۰)
PQLI اوايل دههٔ هفتاد
هندوستان
۱۳۳
۴۳
ايالت کرالا (هندوستان)
۱۲۶
۷۰
سرىلانکا
۱۷۹
۸۲
بنگلادش
۹۲
۳۵
نپال
۱۰۲
۲۵
عربستان سعودى
۳۵۲۹
۲۹
امارات متحدهٔ عربى
۱۴۳۶۸
۳۴
آمريکا
۷۰۲۵
۹۴
سوئد
۷۶۶۸
۹۷
شاخص توسعه انسانى (Human Development Index)
شاخص توسعه انسانى (HDI) چنين تعريف مىشود: 'شاخصى مرکب از نشانگرهائى که سه بعد را ارائه مىدهند: طول عمر (اميد به زندگى در بدو تولد)، آگاهى (ميزان باسوادى باغلين و متوسط سالهاى تحصيل) و درآمد (سرانه درآمد ناخالص داخلى واقعى در قدرت خريد - به دلار)' .
بنابراين مفهوم شاخص توسعه انسانى دستيابى به بيشترين توانائىهاى پايه انسانى يعنى داشتن عمرى طولاني، آگاه بودن و لذت بردن از يک زندگى خوب و استاندارد را منعکس مىکند. بنابراين براى نشان دادن ابعاد ذکر شده، سه متغير انتخاب شدهاند. شاخص توسعه انسانى بسيار جامعتر از درآمد سرانه مىباشد. درآمد، تنها وسيلهاى براى توسعه انسان بهشمار مىرود نه خود آن و همچنين تمامى زندگى انسان، درآمد نيست. شاخص توسعه انسانى بر مسائلى فراتر از درآمد تمرکز دارد و درآمد را ابزارى براى رسيدن به زندگى استاندارد و خوب بهحساب مىآورد. لذا شاخص توسعه انسانى نسبت به درآمد، تصوير جامعترى از زندگى انسان ارائه مىکند.
ارزش عددى شاخص توسعه انسانى بين صفر تا يک است. ارزش شاخص توسعه انسانى نشان مىدهد که هر کشورى چه مقدار از مسير خود را براى رسيدن به بالاترين ارزش ممکن يعنى يک، طى کرده است و همچنين امکان مقايسه بين کشورها را فراهم مىکند.
براى محاسبه شاخص، مقادير حداقل و حداکثر ثابتى براى هر يک از سه نشانگر فوقالذکر در نظر گرفته شده است (که در اينجا بهنام X1 نامگذارى شده است).
- اميد به زندگى در بدو تولد: ۲۵ سال و ۸۵ سال
- ميزان باسوادى بالغين: صفر درصد و ۱۰۰ درصد
- نسبت کلى ترکيب شده ثبتنام (Combined Gross Enrolment Ratio): صفر درصد و صددرصد
۰/۵۵ = ۱۰۰: ۵۵ = (۰- ۱۰۰) : (۰ - ۵۵) = نسبت کلى ترکيب شده ثبتنام
دستيابى به تحصيلات با ترکيب ميزان باسوادى بالغين (با وزن دوسوم) و ترکيب نسبت ثبتنام در مقاطع ابتدائي، راهنمائى و دبيرستان (با وزن يک سوم) محاسبه مىشود. بنابراين دستيابى به تحصيلات در هند برابر خواهد بود با:
۰/۵۴ = ۳ : [(۰/۵۵ × ۱)] + [(۵۳۵/۰ × ۲)] = دستيابى به تحصيلات
سرانه واقعى درآمد ناخالص داخلى در هند ۱۶۷۰ دلار است. بنابراين شاخص سرانه واقعى درآمد ناخالص داخلى تعديل شده (Adjusted) يا () برابر خواهد بود با:
شاخص توسعه انسانى برابر است با ميانگين سه شاخص بالا که مساوى است با:
۰/۵۴۵ = ۳: ۶۳۶/۱ = ۰/۴۷ + ۰/۵۴ + ۰/۶۲۶ = شاخص توسعه انسانى در هند
از بين ۱۱۷۴ کشورى که براى آنها شاخص توسعه انسانى در سال ۱۹۹۹ محاسبه شده است، ۴۵ کشور در دستهاى قرار دارند که شاخص توسعه انسانى بسيار بالائى دارند يعنى مساوى يا بيشتر از
۸۰۰/۰ و ۹۴ کشور در دسته متوسط قرار دارند يعنى شاخص توسعه انسانى در آنها بين ۵۰۰/۰ تا ۷۹۹/۰ مىباشد و ۳۵ کشور در دستهاى قرار مىگيرند که شاخص توسعه انسانى پائينى دارند يعنى کمتر
از ۵۰۰/۰، کانادا، نروژ و آمريکا در بالاترين سطح قرار دارند در حالىکه سيرالئون، نيجريه و اتيوپى در پائين رده قرار مىگيرند. هند در دسته کشورهائى با شاخص توسعه انسانى متوسط
و در رديف ۱۳۲ جاى دارد(۱).
۱. براساس گزارش سال ۲۰۰۲ برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) ارزش عددى شاخص توسعه انسانى در جمهورى اسلامى ايران برابر با ۷۲۱/۰ بوده و ايران در ين ۱۷۳ کشور رتبه ۹۸ را دارا مىباشد. براساس همين گزارش روند اين شاخص از سال ۱۹۷۵ تا سال ۲۰۰۰ در ايران بهصورت زير بوده است:
در اين گزارش همچنين آمده است نروژ، سوئد و کانادا بهترتيب سه کشور آخر هستند. در اين بين آمريکا رتبه ششم و هند ۱۲۴ را کسب کردهاند.
اختلاف بين مناطق مختلف قابل توجه است. برخى مناطق نسبت به ديگران قدرت بيشترى را براى تأمين حداقل نيازهاى زندگى دارا مىباشند، ارتباط وضعيت اقتصادى و توسعه انسانى نه آشکارا وجود دارد و نه چيزى است که خودبهخود اتفاق بيفتد. دو کشور با درآمد سرانه مشابه ممکن است شاخص توسعه انسانى متفاوتى داشته باشند و دو کشور با شاخص توسعه انسانى مشابه ممکن است در درآمدهاى سرانه بسيار متفاوت داشته باشند. اين وضعيت در شکل زير نشان داده شده است.
مفهوم شاخص توسعه مرتبط با جنسيت (Gender - Related Development Index) و مقياس توانمندى جنسيتى Gender Empowerment Measure) در سال ۱۹۹۵ معرفى شدند. اين اصطلاحات مقياسهاى ترکيبشدهاى هستند که نابرابرىهاى مرتبط با جنسيت را در توسعه انسانى نشان مىدهند. در حالىکه شاخص توسعه مرتبط با
جنسيت دستيابى به حداقل توسعه انسانى را که برحسب نابرابرهاى جنسيتى تعديل (Adjusted) شدهاند، نشان مىدهد، مقياس توانمندى جنسيتي، نابرابرىهاى دو جنس را در مسائل اقتصادى و سياسى
اندازهگيرى مىکند. در سال ۱۹۹۷، اصطلاح ديگرى بهنام شاخص محروميت انسانى (Human Poverty Index) شکل گرفت. شاخص توسعه انسانى ميزان توسعه دسيابى به ابعاد اساسى توسعه انسانى را اندازهگيرى
مىکند در حالىکه شاخص محروميت انسانى محروميت را در همان ابعاد محاسبه مىکند.