در عصر نادر و کريمخان هنوز بقيهٔ انحطاط ادبي، خاصه در نثر پيدا است، ميرزا مهديخان استرآبادى منشى پيشگاه نادرى که سرآمد منشيان آن دوره است با کمال قدرت قلم و ذوق طبيعى و پختگى عبارت و تتبع وافر، باز نتوانسته است جلو طغيان قلم را بگيرد.
|
|
|
|
نقل از مقدمهٔ سفينهٔ رضا قلى ميرزا
|
|
مجموعهٔ الفت پرورى است که شيرازه بند اوراق دلهاى پريشان گرديده و مخطط دلبرى که بر بياض گردن حوراوشان يک قلم خط باطل کشيده، اگر وصف تذهيب اوراقش نگارند، ورق طلاى آفتاب از خجالت آب شود و اگر از جداولش رقم زنند از چشمهٔ حيوان عرق خجلت ترابد... سپيدى عنوانش با سفيدهٔ صبح بهار از يک پستان شير خورده و از غيرت الفاظ رنگينش، خون در عروق لعل بدخشان افسرده، مدادش از سرمهٔ ديده حورالعين مرکب و نقاطش چون نقطهٔ موهوم دهان خوبان، از صفا لبالب، هر الفش سرو نازى است در آغوش جان دراز کشيده يا محبوب رعنائى که از روى امتياز بر سر آفتاب جاى گزيده. هر حرف بايش پرىروئى که در حجلهٔ ناز بر بالش پر تکيه نموده و تايش دلربائى که تاى خود را در صحنهٔ عالم نديده، شکل ثايش مثلثى است که کلک سحر طراز به رام کردن پريوشان طناز، پر ساخته و نقش جيمش طلسمى که خامهٔ معجز نگار براى تسخير قلوب جادو نگاهان پرداخته، حرف حايش سرمايهٔ حيات، بل قبيله وحى حسن را، ليلى شيرين حرکات، از چاشنى خايش طوطيان شکرخاى شيرينکام، و بىتوسط او خوبى سخن و سخن خوبى ناتمام، اگر از حسرت دال دلنشينش دلبران ابدالوار الف به دل کشند روا است، و اگر از هواى ذال مهر تابش ذرات کاينات آذرپرور است گردند سزا است. رأى دلاراش روح و روان ارباب رأى را رهنما و زاى غمگزايش چون زلف زيباى نازنينان مسرتزا، دندانهٔ سينش در فردوس سخن را کيلد و از شين شيرين شمايلش شور و شين در دل شيرين پديد' . کذلک الى اخرالحروف....
(نقل از ص ۲۴ ـ الى ۲۷ مخزنالانشا)
|
|
عيوب نثر ميرزا مهديخان که هنوز هم در زبان فارسى باقى است، بسيار است و آشکارتر از همه حذف افعال است در جملهها، بدون هيچ قرينه، و اين عيب در شعرهاى صباى کاشانى نيز به حد وفور بوده است و در نثر امروز نيز سطرى از آن تهى نيست. ديگر ضمير ذوىالارواح را گاهى (آن) آورده است و اين غلط هنوز شايع است، خاصه در جرايد، ديگر تطابق صفت و موصوف که جزء در مواردى که يک ترکيب مشهور شده باشد ماند 'قواى عاقله' و 'آيات باهرات' و 'نفوس کريمه' و مانند آنها اين رعايت معمول نبوده است. اما ميرزا مهديخان در ترکيبهاى غيرمعروف و حتى در ترکيبات فارسي، صفت جمع را مؤنث آورده است و نيز افعال ماضى نقلى و بعيد را مطلقاً به صيغهٔ وصفى ذکر کرده است، در صورتىکه روابط و ضماير اين قبيل افعال از نقلى و بعيد بايد با قرينه حذف گردد نه بىقرينه و ما براى نمودن اين عيوب بزرگ قسمتى از فتحنامهٔ دهلى را که به قلم ميرزا مهديخان و از طرف نادرشاه به رضاقلى ميرزا نوشته شده است.
|