علوم ادبى نيز در قرن هفتم و هشتم در راه تلخيص اثرهاى پيشينيان و تهيهٔ کتابهاى درسى براى براى درجههاى مختلف محصلان و نگارش شرح و حاشيه و تعليقه براى معلمان و مدرسان دانشهاى ادبى گام برداشت. به همين سبب اگرچه در اين دوره کار زياد در دانشهاى ادبى انجام شد اما عمل ابتکارى تازه کم بود و هر چند سقوط بغداد، ايران از کشورهاى اسلامى جدا کرد و زبان عربى ديگر زبان حکومتى نبود اما زبان علمى و ادبى محسوب شد و بيشتر تأليفهاى عالمان ايرانى به آن زبان صورت گرفت.
|
|
|
|
نخستين کتاب در دوره ۷ و ۸ منظومهٔ نِصابالصّبيان از ابونصر فراهى (بدرالدّين محمدبن ابوبکربن حسين سجزى م ۶۴۰) است که در دويست بيت و در بحرهاى مختلف سروده شد و براى آموختن زبان به خردسالان در مکتبها و مدرسهها مورد استفاده بود. پس از آن شکرالله بن شمسالدّين احمد از مردم مغرب ايران منظومهٔ زَهرةالاَدب را به تقليد از نِصابالصّبيان در لغت عربى به فارسى در سال ۶۴۰ به پايان برد و سپس حسامالدّين خوئى (حسنبن عبدالمؤمن) نَصيبالفتيان و نَسيب التبيّان را به نظم کشيد.
|
|
گذشته از اين منظومههاى تعليمي، کتابهاى ديگرى در لغت عربى و فارسى تأليف شد که مهمترين آنها صُراح الُلغه است که جمالالدّين قَرْشى (ابوالفضل محمدبن عمربن خالد) آن را از صحاح الُلغة جوهرى فارابى ترجمه و تلخيص کرد و آن را الصُّراح من الصِحاح ناميد و ذيلى به عربى و بر صُراح اللُغه بهنام مُلحقات الصُّراح نوشت. لغتنامهٔ معروف ديگر قاموس المحيط و قابوس الوسيط فيروزآبادى (قاضى ابوطاهر مجدالدّين محمدبن يعقوب کارزينى شيرازى م ۸۱۷) است که چندى مدرس مدرسهٔ نظاميهٔ بغداد بود و جز اين لغتنانه اثرهاى ديگرى از او مانده است. لغتنامهٔ ديگر مُختار الصحاح عربى به عربى و برگزيدهاى از صحاح اللُغة جوهرى است که زينالدّين رازى (محمدبن شمسالدّين ابوبکربن عبدالقادر متوفى بعد از ۷۶۸) آن را ترتيب داد. از ديگر کتابهاى لغت که در اين دوره به فارسى و يا مخلوط از فارسى و عربى و ترکى تأليف شد، صحاحالعجم شمسالدّين محمدبن هندوشاه نخجوانى معروف به شمس منشى و شرفنامهٔ منيرى از ابراهيم قوامى فاروقى به عربى و فارسى و ترکى در دست است.
|
|
|
اگر چه صرف و نحو عربى در قرون ۷ و ۸ بسيار مورد علاقه و توجه مؤلفان ادبى قرار داشت اما در همان شيوهٔ عمومى تأليف کتابهاى درسى و نگارش شرح و حاشيه براى متعلمان و معلمان بود و منظومههائى براى سهولت کار محصلان بهوجود آمد که از آن جمله يکى اَلفيهٔ ابن مُعطى از يحيىبن عبدالمُعطى (م ۶۲۸) است در نحو، و ديگر الفيهٔ ابن مالک مشهور به الخلاصه از جمالالدّين ابواعبدالله محمدبن عبدالله طائى (م ۶۷۲) است که بر آن شرحهائى نوشته شد مانند شرح فرزند او معروف به شرح اِبنالمصنّف و شرح ابنامّ قاسم و شرح ابن عقيل. منظومه ديگر در نحو است بهنام وافيه از ابنحاجب (جمالالدّين ابو عمرو عثمان بن عمر مالکى ۵۷۰- ۶۴۶) عالم مشهور قرن هفتم و مدرس جامع دمشق و صاحب کتابهاى کافيه در نحو و شافيه در صرف. رضىالدّين استرآبادى (م ۶۸۷) بر کافيهٔ ابن حاجب شرحى نوشت که به سبب اهميت آن بعدها مير سيّد شريف جرجانى حاشيهاى بر آن نگاشت. همچنين سيد رکنالدّين حسنبن محمد استرآبادى (م ۷۱۷) سه شرح بزرگ و کوچک و متوسط بر کافيهٔ ابن حاجب نوشت. نظام اَعْرَج شرحى بر شافيه دارد بهنام شرح نظام.
|
|
عزالدّين زنجانى کتابهاى الهادى و الّتصريف را در علم صرف نوشت که دومى به 'العزي' مشهور است و سعدالدّين تفتازانى بر آن شرحى نگاشت. جمالالدّين اردبيلى (م ۶۴۷) کتاب اُنموذج جارالله زَمَخْشرى (م ۵۳۸) را شرح کرد و آن را شرح اُنموذج ناميد. محمودبن عمر خجندى (م ۷۰۰) در نحو کتاب المقاليد خود را در شرح 'المصباح' ناصرالدّين مُطَرّزى خوارزمى (م ۶۱۰) نوشت. فاصل اسفراينى (م ۶۸۴) بر همين کتاب المصباح شرحى بهنام المفتاح نگاشت و کتاب ديگرى در نجو بهنام (اللباب فى علم الاَعراب) تأليف کرد که بر آن شرحهائى نوشته شد. مير سيدشريف جرجانى (۷۴۰-۸۱۶) در صرف حاشيهاى بر 'شرح رضي' و شرحى به فارسى بر 'کافيهٔ ابنحاجب' و کتاب صرف مير به فارسى و حاشيه بر کتاب مُطّول را تأليف کرد. ابنهشام (م ۷۶۲) نحوى بزرگ که ايرانى نيست اما تأثير وى در ميان عالمان صرف و نحو ايران بسيار زياد است کتاب 'مغنى البيب عن کتب الاعاريب' و 'عمدة الطالب فى تحقيق تصريف ابنالحاجب' و چند کتاب ديگر تأليف کرد که مغنى البيب او از کتابهاى مشهور درسى و بر آن شرحهائى نوشته شد.
|
|
|
در اين دوره ۷ و ۸ در ضمن تهيهٔ کتابهاى درسى از راه تلخيص اثرهاى پيشينيان، تأليفهاى تازهاى در دانشهاى بلاغى و فنهاى شعر و انشاء بهوجود آمد و منظومههائى سروده شد. کتاب مهم علامه سراجالدّين ابويعقوب يوسفبن ابوبکر محمد سَکّاکى خوارزمى (م ۶۲۶) بهنام مفتاحالعلوم در قرن هفتم در شمار کتابهاى درسى درآمد و حسامالدّين مؤذنى خوارزمى و پيش از او علامه قطبالدّين شيرازى بر آن شرح نوشتند. سَکّاکى کتابى هم در علم المناظره تأليف کرد. خطيب قزوينى (جلالالدّين محمد بن عبدالرحمن ۶۶۶ ـ ۷۳۹) تلخيص المفتاح خود را در اختصار از قسمت سوم مفتاحالعلوم ترتيب داد و کتاب الايضاح خود را به منزلهٔ شرحى بر تلخيص المفتاح در سه فن معانى و بيان و بديع تأليف کرد و بر الايضاح نوشته شد شرح فاضل خلخالى (م ۷۴۵) در شرح شمسالدّين زوزنى (م ۷۹۲) و از همه مهمتر شرح سعدالدّين تفتازانى (م ۷۹۲) بهنام مُطّول قابل ذکر است.
|
|
از آثار ديگر تفتازانى تهذيب المنطق، مقاصدالطالبين در کلام، شرح مقاصد الطالبين، ارشاد الهادى در نحو، شرح عقايد نَسَفي، حاشيه بر شرح عَضُد، شرح تصريف العِزّى و چندين کتاب ديگر را بايد برشمرد. مير سيدشريف جرجانى قسمت سوم از مفتاحالعلوم را شرح کرد و بر کتاب مُطَوّل و مختصر تفتازانى حاشيه نوشت. قاضى عضدالدّين اِيجى (م ۷۵۶) کتاب الفوايد الغياثيه را در اختصار از قسمت سوم مفتاحالعلوم سکاسکى نوشت و شمسالدّين کرمانى (۷۱۷-۷۸۶) کتاب تحقيقالفوايد خود را در شرح فوايد غياثيهٔ اِيجى تأليف کرد. از اين دانشمند کتابهائى از جمله شرح بخاري، شرح مواقف، شرح مختصر ابن حاجب و اُنموذج الکشاف باقى مانده است. منظومهٔ الفيهٔ ابن الشحنه (محبالدّين ابوالوليد محمدبن محمد ترکى حلبى ۷۴۹-۸۱۷) نيز در ده علم از دانشهاى ادبي، در اين دوره بهوجود آمد.
|
|
|
تأليفهاى فارسى در انشاء و دانشهاى بلاغت و شعر
|
|
در دوره ۷ و ۸ تأليفهائى در بعضى دانشهاى ادبى به زبان فارسى پديد آمد که معمولاً تحتتأثير و به تقليد از دانشهاى ادبى عربى است. در انشاء و بديع و عروض و قافيه چند تأليف مهم داريم از آن جمله المعجم فى مَعايير اَشعار العَجَم از شمسقيس رازى و حَدائق الحقائق از شرفالدّين رامى (م ۷۹۵) در شرح حدائق وطواط و کتاب الکافيه در عروض و قافيه از محمودبن عمر نجاتى نيشابورى اديب معروف نيمهٔ اول قرن هشتم هجرى و کتاب عراضة العروضيين ابوالفضلمحمدبن خالد القرشى و دستور الکاتب از ابن هندوشاه نخجوانى دربارهٔ فن کتابت، و کتاب جلاليه از محمدبن على خوارزمى در علم مکاتبه.
|