چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

یک جام ز صد هزار جان به


یک جام ز صد هزار جان به    برخیز و قماش ما گرو نه
ما از خود خویش توبه کردیم    ما هیچ نمی‌رویم از این ده
یک رنگ کند شراب ما را    تا هر دو یکی شود که و مه
درویش ز خویشتن تهی شد    پر ده تو شراب فقر پر ده
برخیز و به زه کن آن کمان را    ماییم کمان و باده چون زه
برجای بماند عقل پرفعل    این است سزای پیر فربه
ما غم نخوریم خود کی دیده‌ست    تو بار کشی و او کند عه
بگریز ز غم به سوی شه رو    وز خانه عاریت برون جه


همچنین مشاهده کنید