|
| ارزيابى خطرات و شانسها براى هر فرد
|
|
يکى از وظايف مهم همهگيرى شناسان تعيين وضعيت درباره درجه خطر در يک جمعيت است. علاوه بر تعيين ميزان بروز ميزانهاى اختصاصى که مقدار مطلق خطر را اندازه مىگيرد. محاسبه خطر نسبى و خطر منتسب هم درمورد هر عامل مرتبط با علت يک بيمارى يا عاملى که تصور شود با علت بيمارى مرتبط است توسط اپيدميولوژيستها انجام مىشود. خطر بهدنيا آوردن يک کودک منگول (Mongol) يا کودک مبتلا به برخى اختلالات ارثى نمونههاى کلاسيک ارزشيابى احتمال خطر براى هر فرد است. يکى ديگر از نمونههاى کاملاً معروف سنجش خطر سيگارکشيدن براى سيگارىها و غيرسيگارىها نسبت به علل منتخب مرگ (مثلاً سرطان و CHD) است.
|
|
|
نشانگر پزشکى غالباً با مشاهده يافتههاى مربوط به افراد بيمار شناسايى مىشوند. يادآورى اين نکته ضرورى است که با آن در حدود ۳۰۰۰ نشانگان در نوشتههاى مربوط به بيمارىهاى کودکان - در عصر حاضر - شرح داده شده است ولى نقص اصلى تنها در نزديک به ۲۰ درصد از اين نوشتهها معلوم و دانسته است. پژوهشهاى همهگير شناختى را مىتوان براى تعريف و پالايش سندرمها بهکار گرفت. با مشاهده گروهها و مطالعه در آنها مىتوان مفاهيم دقيق مربوط به بسيارى از نشانگان بيمارى را اصلاح نمود. مثلاً درباره اهميت دو نوع اصلى پپتيک (زخم معده و زخم دوازدهه) تا سال ۱۹۲۰ مطالب بسيار کمى مىدانستند ولى درجهبندى فقر در گواهىهاى مربوط به زخممعده و نبودن اين عامل در زخمهاى دوازدهه منجر به تمايز بين اين دو نوع زخم مىباشد.
|
|
مثال ديگر نشانگان پاترسون - کلى Patterson-Kelly - ارتباط بين دشوارى بلع و کمخونى ناشى از کمبود آهن - است که پس از آزمون اين ارتباط توسعه روشهاى همهگيرى شناسايى اين رابطه يافت نشد.
|
|
مطالعات بالينى اخير که سطح رنين پلاسما را اندازهگيرى مىنمايد حاکى از آن است که ازنظر سببشناسي، پيشآگهى و درمانى ممکن است نشانگر پرفشارى خون متمايز وجود داشته باشد و اين موضوع در حال حاضر موضوع مناظرههاى داغ بين متخصصان است.
|
|
| کامل کردن سير طبيعى بيمارى
|
|
اپيدميولوژى به طيف کامل بيمارى در جامعه توجه دارد. تصوير بيمارى که براساس بيماران بسترى در بيمارستان ترسيم شده باشد با آنچه در جامعه ديده مىشود تفاوت بسيار دارد و اپيدميولوژى با مطالعهٔ الگوهاى بيمارى در جامعه در رابطه با عامل بيمارىزا، ميزان و محيط زيست در موقعيتى بهتر است و مىتواند شکاف موجود در سير طبيعى بيمارى را بهتر از پزشکى بالينى برنمايد. مثلاً يک سهم قابل توجه اپيدميولوژى در تعيين سير طبيعى آترواسکلروز شناسايى اين موضوع است که يک سوم تا دو سوم همه مرگهاى ناشى از بيمارى کمخونى قلبى IHD بصورت ناگهانى است يعنى در کمتر از يک ساعت روى مىدهد. مطالعات بيمارستانى هرگز نمىتوانستند به اين نتيجه دست يابند زيرا بسيارى از قربانيان بيمارى به بيمارستان نمىرسند. اين يافته بسيار شگفتآور موجب ايجاد واحدهاى مراقبتهاى شديد از بيماران مبتلا به بيمارى کورونر (ICU) شد پژوهشهاى همهگيرى شناختى مقدار زيادى از دادههاى مربوط به عامل خطر در رابطه با بيمارىهاى مزمن را بدست آوردهاند. تأثير نهايى اين يافتهها بر دانش ما پيرامون سير طبيعى بيمارىەاى مزمن بايد هنوز هم روشن شوند. چون اپيدميولوژيستها به تمام موارد بيمارى در جمعيت تعريف شده - و صرفنظر از منبع مراقبت پزشکى توجه مىنمايد. در نتيجه ديدگاه آنها از بيمارى وسيعتر است.
|
|
| تحليل در مورد علل و عوامل خطر
|
|
اپيدميولوژى از طريق ارتباط دادن بيمارى با اختلافهاى درون جمعيتى و ديگر صفات جمعيت يا همگروه مورد معاينه در شناسايى علل بيمارى کوشش مىکند. از اين نظر سهم اپيدميولوژى زياد است و مثالهاى فراوان را مىةوان ذکر کرد: مطالعات اپيدميولوژى سبب شد که سرخچه در مورد بروز نقايص مادرزادى در نوزادان مقصر شناخته شود. تاليدوميد بعنوان يک عامل تراتوژن، سيگار بعنوان عامل سببى سرطان ريه، تماس کودکان ناس با اکسيژن عامل فيبروپلازى پشت عدسى چشم و .... شناخته شوند.
|
|
در مورد بيمارىهاى مزمن اميد به يافتن يک عامل سببى به تنهايى همچنان ارضا نشده است ولى يک دگرگونى مفهومى مهم روى داده است و آن پژوهش در يافتن عوامل خطر است. مفهوم عامل خطر به پژوهشهاى همهگيرى شناختى نيروى تازهاى داده است. جستوجوى علل و عوامل خطر بيمارىها کوشش خستهکنندهاى مىتواند باشد زيرا نادانى ما دربارهٔ علل سببشناختى بيمارىهاى مزمن، بسيار عميق است و دربارهٔ بيمارىهايى هم که بعنوان جديد پديد مىآيند چيزى نبايد گفت.
|