|
|
| لزوم کبيسهگيرى و قاعده مندکردن آن
|
|
ما به 'اصل لزوم کبيسهگيرى قاعدهمند در هر گاهشماري' معتقد هستيم و گفتيم که در گاهشمارىهاى مبتنى بر طول سال حقيقى سخنگفتن از قاعدهٔ کبيسهگيرى بىمعنى است و همواره بايد آغاز يک سال و پايان سال پس از آن را از طريق رصد، يا محاسبهٔ دقيق موردى تعيين کرد. هرچند در اين نوع از گاهشمارىها نيز کبيسهگيرى ضرورت دارد (زيرا که طول سال تقويمى يا عرفى ۳۶۵ روز کامل يا ۳۶۶ روز کامل است)، اما بهعلت نوسان طول سال حقيقى جستوجوى قاعده براى کبيسهگيرى و حتى محاسبهٔ ساعات تحويل براى سالهاى آينده همواره با مقداري، ولو بس اندک، از خطا همراه است. چون اولاً تعداد روزهاى سالهاى تقويمى و عرفى عدد کامل يا صحيح است (۳۶۵ يا ۳۶۶ روز در گاهشمارى خورشيدي).
|
|
ثانياً کسر سال اعتدالى (۲۴۲۱۹۸۷۹/۰ روز = ۵ ساعت و ۴۸ دقيقه و ۹۷۵۴۵۶/۴۵ ثانيه) بهگونهاى است که به آسانى نمىتوان دورهاى را يافت که طى آن حاصل جمع کسر سال به چند روز کامل تبديل شود. کبيسهگيرى از يکسو لازم است و از سوى ديگر دشوار.
|
|
همهٔ کسانى که به لزوم رعايت طول سال خورشيدى حقيقي، در گاهشمارىهاى جلالى و هجرى خورشيدي، اعتقاد دارند (از عبدالعلى بيرجندى تا ملکپور) معتقد هستند که قاعدهٔ کاملاً دقيقى براى کبيسهگيرى وجود ندارد. اين اعتقاد مىتواند چندين علت داشته باشد:
|
|
- ممکن است عدهاى اصولاً نپذيرند که طول سال اعتدالى را مبناى محاسبات در گاهشمارى قرار دهند؛
|
|
- عدد کسر سال اعتدالى (۲۴۲۱۹۸۷۹/۰ روز) عددى ظاهراً غيرعادى است و تبديلکردن آن به عدد کامل يا صحيح به آسانى صورت نمىگيرد؛
|
|
- کاهش ۰۰۰۰۰۰۰۶۱۴/۰ روز (۰۰۵۳۰۴۹۶/۰) از طول سال طى يک سال ممکن است محاسبات مبتنى بر طول سال متوسط را دچار اشکال کند؛
|
|
- حتى يک دقيقه اختلاف با طول سال خورشيدى متوسط (اگر بهعنوان مبنا برگزيده شود) موجب پيدايش اختلاف يک روز طى مدت اندک ۱۴۴۰ سال مىشود؛
|
|
- اصولاً در قانون مربوط به گاهشمارى هجرى خورشيدى (پيوست ۲) سال بهصورت 'شمسى حقيقى' تعريف شده است. (توجه داريم که طول سال 'شمسى حقيقي' همان طول سال اعتدالى براى هر سال است)؛ و
|
|
- سال شمسى حقيقى حول مقدار متوسط (ت)۰۰۰۰۰۰۰۶۱۴/۰ - ۲۴۲۱۹۸۷۹/۳۶۵ نوسان دارد. چنانکه بنابر محاسبات ملکپور طول سال خورشيدى حقيقى در بازدهٔ زمانى ۵۰۵۰ سال هجرى خورشيدى بين دو حد a و b تغيير کرده است:
|
|
a = ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۳۱ دقيقه، در سالهاى ۳۵۲۸-، ۲۸۹۸-، ۲۵۶۴-، و ۲۰۷۸- هجرى خورشيدى (بهعنوان کوتاهترين سالهاى خورشيدى حقيقي).
|
|
b = ۳۶۵ روز و ۶ ساعت و ۴ دقيقه، در سالهاى ۸۴۱-، ۳۵۵-، ۵۹۴ هجرى خورشيدى (بهعنوان طولانىترين سالهاى خورشيدى حقيقي).
|
|
دامنهٔ تغييرات طول مدت متوسط سال خورشيدى حقيقى ۳۳ دقيقه است.
|
|
همچنين در بازهٔ زمانى ۱۳۴۱ ش تا ۱۳۷۹ ش، طول سال خورشيدى حقيقى بين دو حد ′a و ′b تغيير کرده است:
|
|
۳۶۵ = ′a روز و ۵ ساعت و ۴۱ دقيقه، براى سال ۱۳۴۹ ش (بهعنوان کوتاهترين سال خورشيدى حقيقى در اين بازه).
|
|
۳۶۵ = ′b روز و ۶ ساعت و ۰ دقيقه، براى سال ۱۳۷۶ ش (بهعنوان طولانىترين سال خورشيدى حقيقى در اين بازه). دامنهٔ تغييرات حول مدت متوسط سال خورشيدى حقيقى ۱۹ دقيقه بوده است.
|
|
روشن است که با توجه به مباحث فوق، معتقدان به لزوم توجه به طول سال خورشيدى حقيقى در هر سال، ضمن اعتقاد به لزوم کبيسهگيري، براى آن قاعدهاى را نمىپذيرند.
|
|
اما آنان قاعدتاً بايد بپذيرند که هرگاه طول سال خورشيدى حقيقى ثابت بود، و اندازهگيرى آن بهگونهاى دقيق صورت مىگرفت و همگان آن را مىپذيرفتند، آنگاه ملحوظداشتن گذشته و آينده و دستيابى به دورهٔ تکرار کبيسهها، علىالاصول، امکانپذير بود.
|
|
اکنون که نه طول سال خورشيدى حقيقى ثابت است و نه اندازهگيرى آن بهگونهاى دقيق صورت مىگيرد، معتقدان به استفاده از طول سال خورشيدى حقيقى ناگزير بايد به رصد و محاسبهٔ سال به سال، آن هم لزوماً با مقداري، کم يا زياد، از خطا بپردازند. آنان تنها براى يک بازهٔ کوچک زمانى از آينده مىتوانند تقويم بنويسند و هرچه اين بازهٔ زمانى بزرگتر باشد احتمال بروز خطا بيشتر است.
|
|
دربارهٔ گذشته نيز تنها در صورتى قادر به تعيين دقيق آغاز يک سال و عادى و يا کبيسهبودن آن، و تهيهٔ گاهنامهٔ تطبيقى (تطبيق ميان سالهاى گاهشمارى هجرى خورشيدى و سالهاى گاهشمارىهاى ديگر) هستند که اطلاعات دقيق مربوط به هرسال، بر پايهٔ رصد يا محاسبه دقيق، بهدست آمده و ثبت شده باشد.
|
|
دستيابى به نظم دقيق و کبيسههاى آينده و گذشته تنها در صورتى دستيابى به منحنى تغييرات طول سال خورشيدى حقيقى يا معادلهٔ اين تغييرات، و وجود نظم در اين منحنى يا معادله امکانپذير است.
|
|
در چنين شرايطى که هم طول سال خورشيدى حقيقى تغيير مىکند، هم اندازهگيرى آن فاقد دقت کامل است، هم منحنى يا معادلهاى با نظم تناوبى خاص براى آن پيدا نشده است، معتقد هستيم که تنها راهحل مشکل، همانند برخورد بههر پديدهٔ آمارى ديگر، تکيه بر ميانگينگيرى است.
|
|
معتقدان بهطول سال خورشيدى حقيقى بهتر است توجه داشته باشند که گاهشمارى بدون روش خاص کبيسهگيرى چندان ارزشى ندارد. کافى نيست که در يکگاهشمارى از آغاز بهار بهعنوان آغاز سال استفاده شود و طول سال آن برابر با طول سال خورشيدى حقيقى اعلام شود. اگر تکليف کبيسههاى آن روشن نباشد، ضمن آنکه براى هر سال بايد رصد و محاسبهٔ دقيق صورت گيرد، سخن گفتن دربارهٔ سالهاى گذشته، و بهويژه آينده، دشوار، و چه بسا ناممکن است. مىدانيم که در روزگاران گذشته منجمان نه دربارهٔ مقدار طول سال نظر يکسانى داشتهاند نه دربارهٔ لحظهٔ تحويل سال (= لحظهٔ عبور مرکز خورشيد به اعتدال بهاري)، مگر آنکه با يکديگر دست به رصد يا دست به محاسبه (برپايهٔ اصول موردقبول) زده باشند و در تشخيص آنان اختلافى پديد نيامده باشد.
|
|
طبعاً توجه به تعريف آغاز سال در گاهشمارى جلالى و گاهشمارى هجرى خورشيدى - يعنى لحظهٔ دقيق عبور مرکز خورشيد از اعتدال بهارى - موجب آن مىشود که طول سال طبيعى يا حقيقى ملحوظ شود (البته، فرض آنکه، با وسايل پيشرفته، تعيين لحظهٔ دقيق امکانپذير و براى همگاه قابلقبول باشد). اما هرگاه دست به محاسبهٔ صرف بزنيم بايد همهٔ عوامل اثرگذار در طول سال (مانند تقويم اعتدالين، حرکت حضيض، تأثير ماه، و حتى تأثير سيارگان و ...) را در نظر بگيريم. حتى در اينصورت نيز بهمنظور برخوردارى از يک گاهشمارى کارآمد ناگزيريم دورههاى تکرار کبيسه را داشته باشيم تا بتوانيم دربارهٔ آينده، و نيز گذشته، سخن بگوئيم. هرگاه طول سال تقويمى همان طول سال حقيقى بود چه بسا تکيه برسال حقيقى تاحدى پذيرفتنى بود، اما در شرايطى که سال تقويمى همان سال عرفي، و متشکل از ۳۶۵ روز کامل يا ۳۶۶ روز کامل است، ناگزير به کبيسهگيرى و دستيابى به قاعدهٔ منظم کبيسهگيرى هستيم. بايد بتوانيم بهترين دورههاى تکرار کبيسهها را بيابيم تا با اطمينان کامل بتوانيم نسبت به عادى يا کبيسهبودن هرسال خاص در گذشته يا آينده حکم کنيم.
|
|
براى دستيابى به دورههاى تکرار مىتوان سالهاى سال دست به رصد و اندازهگيرى دقيق لحظهٔ تحويل سال و طول کسر سال (مازاد بر ۳۶۵ روز) زد و از روى نتايج بهدست آمده دوره يا دورههاى تکرار سالهاى کبيسه را مشخص کرد. اين امر کارى بس دشوار و نيازمند تحقيق و رصد بلاانقطاع طى ساليان متمادى و در چندين نسل است. مىتوان طى چندين سال با دستيابى بهطول سال متوسط منبا قواعدى يافت و با اندازهگيرىهاى بعدى طول سال متوسط و قواعد را تصحيح کرد.
|
|
هرگاه طول سال متوسط، بههر طريق، در اختيار باشد، دستيابى به قاعدهٔ کبيسهگيرى دشوار نيست، آنگونه که ما برهمين اساس بهترين روش کبيسهگيرى را عرضه خواهيم کرد.
|
|
مبناى کار ما ميانگينگيرى است که از آن گريزى و گريزى نيست. گاهشمارى بدون طول سال متوسط فاقد قاعدهٔ دقيق کبيسهگيرى است و گاهشمارى فاقد قاعدهٔ دقيق کبيسهگيرى چندان کارائى ندارد و فاقد ارزش محاسباتى و تطبيقى است. ما بايد گاهشمارىاى داشتهباشيم که با تکيه بر دقيقترين طول سال خورشيدى متوسط، دقيقترين کبيسهگيرى را دارا باشد، تا هرکس بهسادگى بتواند نه تنها نسبت به کبيسه يا عادىبودن هرسال موردنظر حکم کند، بلکه حتى بتواند به آسانى تقويم هرسال خاص در گذشته و آينده را بنويسد و نيازى به استخراجکنندگان حرفهاى تقويم نباشد.
|
|
براى مثال، گاهشمارى گرگورى بايد هر ۳۳۲۰ سال يکبار به اندازهٔ يک روز تصحيح شود، اما از آنجا که روش کبيسهبندى آن روشن است و هرکس با دانستن آن، مىتواند کبيسه يا عادىبودن هر سال را تشخيص دهد و حتى تقويم هر سال (پس از سال ۱۵۸۲ مسيحي) را بنويسد. اين قاعدهمندى (ولو قراردادى و غيرواقعي) موجب شده است که اين گاهشمارى کارآئى درخورى داشته باشد. مىتوان ادعا کرد که گاهشمارى جلالى يا گاهشمارى هجرى خورشيدى دقيقترين گاهشمارى دنيا است. اما اگر نتوان به پرسش چگونگى کبيسهبندى پاسخ داد ادعاى دقيقترين گاهشمارى معنائى ندارد. با دستيابى به روش کبيسهبندى دقيق، برپايهٔ طول سال خورشيدى متوسط، مىتوان اين ادعا را پذيرفت.
|