|
|
کوشش و همّت مؤلّفان علوم عقلى در دوره پايان قرن ۸ تا آغاز قرن ۱۰ نوشتن 'شرح' و 'حاشيه' و يا فراهم آوردن تلخيصها مصروف مىشد. از بزرگترين رجال علوم عقلى در آغاز عهد تيمورى ميرسيد شريف جرجانى و در پايان آن دوره جلالالدين محمد دوانى بود و در فاصله زمانى ميان اين دو، عدهٔ قابل توجهى از علما را مىشناسيم که بيشتر در بلاد روم و يا در دستگاههاى ترکمانان آذربايجان و برخى نيز در سمرقند و هرات و شيراز پراکنده بودند، ولى شيوهٔ کار همگى يکسان بود. در اين ميان بهندرت به کسانى مانند غياثالدين جمشيد کاشانى برمىخوريم که در مسائل رياضى داراى ابتکار بود. منظور اصلى در تنظيم اين شرحها و حاشيهها و تلخيصها دنبال کردن روشى بود که از قرن هفتم و هشتم در تهيه کتابهاى درسى پيش گرفته شده بود. از سوى ديگر چون آگاهى از زبان و ادب عربى رو به کاهش مىرفت سعى دانشمندان بر آن بود که اين کتابها را به زبان فارسى بنويسند.
|
|
در اين دوره از شدت مخالفت متشرّعان نسبت به دانشهاى عقلى کاسته شده و از طعن و لعن و نسبت دادن الحاد و زندقه به عالمان اين علوم کمتر سخن به ميان آمده است. گوئى تا اين زمان دانشهاى عقلى خاصه حکمت کاملاً به استخدام شريعت درآمده بود و ديگر حاجتى به اظهار عناد نسبت به آنها احساس نمىشد. البته حروفيّه بنا بر شيوهٔ خاص اشراقى خود و صوفيه با پيروى از راه و رسم ديرين خويش سخنانى در ردّ فلاسفه خاصه مقالات آنان در حکمت الهى داشتند. از ميان صوفيان شاه قاسم انوار و نورالدين عبدالرحمن جامى در پيروى از اين سنت ديرين عارفان و اعتراض بر فيلسوفان از بقيه معروفتر هستند. براى مثال به اين چند بيت از جامى در ردّ فلسفه و فيلسوفان بنگريد.
|
|
چون فلسفيان دين برانداز |
|
از فلسفه کار دين مکن ساز |
پيش تو رموز آسمانى |
|
افسون زمينيان چه خوانى |
يثرب اينجا، مشو چو دونان |
|
اکسير طلب ز خاک يونان |
گر حرف شناس دين زبون نيست |
|
از سور مدينه دين برون نيست |
ره نيست جز آنکه مصطفى رفت |
|
تا مقصد قدس راست پا رفت |
مىکن به رهش نگاه و مىرو |
|
مىبين پى او به راه و مىرو |
زان ره که زپاى او نشان نيست |
|
بر گرد که جز هلاک جان نيست |
|
|
برخى از شارحان و حاشيهنويسان بر کتابهاى فلسفى اين عهد، مانند شمسالدين الفنارى و قاضىزادهٔ رومى و ملاّ على قوشچى و علامه جلالالدين دوانى، مطالب حکمى را با مسائل دينى و عرفانى درآميختند. از ميان کتابهاى فلسفى که شرح و تلخيص شد الاشارات و التّنبيهات ابوعلى و شرحهاى امام فخر رازى و خواجه نصير بر آن در رأس قرار داشت. شرح علامه قطبالدين بر حکمةالاشراق سهروردى بهدست مولانا عبدالکريم متوفى ۹۰۰ هـ. حاشيهنويسى شد و علامه ميرسيّد شريف جرجانى بر حکمةالعين نجمالدين دبيران حاشيه نوشت. حاشيه ديگرى بر همين کتاب بهدست کمالالدين مسعود شيرازى م. ۹۰۵ ترتيب يافت. امّا معروفترين اين شرحها که کتاب درسى شد و تا اين زمان در تعليم حکمت معمول است شرح قاضى ميرحسين بن معينالدين ميبدى م. ۹۱۰ بر هدايه اثيرالدين ابهرى است.
|
|
نامبردارترين حکيم در پايان عهد تيمورى جلالالدين محمدبن اسعد صديقى دوانى کازرونى است. از آثار او اثباتالواجب قديم و اثبات الواجب جديد، سه حاشيه بر شرح تجريد قوشچى، شرحى بر عقايد عضدالدين ايجى و چند کتاب ديگر است.
|
|
در منطق نيز بازار شرحنويسى و حاشيهپردازى رواج بود. ميرسيّد شريف جرجانى م. ۸۱۶ در آغاز اين دوره بر ديباچه شرح قطبالدين رازى (م . ۷۶۶) بر مطالعالانوار سراجالدين ارموى م. ۶۸۲ حاشيه نوشت. ملاّ جلال دوانى بر قسمتى از کتاب تهذيب المنطق سعدالدين تفتازانى حاشيهاى دارد. قاضى ميرحسين ميبدى بر آدابالبحث شمسالدين محمد سمرقندى شرحى به عربى نگاشت. ميرسيّد شريف جرجانى کتابى نيز در منطق بهنام 'کبرى' دارد و بر ايساغوجى نجمالدين دبيران شرحهائى به عربى نوشته شد از جمله شرح شمسالدين فنارى بر آن.
|
|
مرکز علوم رياضى در اين دوره سمرقند، مستقر ميرزا الغبيک پسر ميرزاشاهرخ، بود. اين شاهزادهٔ دانش دوست دانشمندان رياضى عهد خود چون صلاحالدين موسيٰ مشهور به قاضىزادهٔ رومى و علاءالدين قوشچى و غياثالدين جمشيد کاشانى و جلالالدين اسطرلابى را در سمرقند جمع آورد و رصدخانه آن شهر را در سال ۸۲۳هـ. تأسيس کرد. کار رصد ستارگان تا سال ۸۴۱ ادامه داشت. در اين ميان غياثالدين جمشيد و قاضىزاده رومى درگذشتند امّا ملّاعلى قوشچى با شاهزادهٔ دانشمند همکارى داشت تا آنکه زيج معروف به 'سلطانى گورکانى' در سال ۸۴۱هـ. به اتمام رسيد. اين زيج بهسرعت اشتهار و انتشار يافت و مصدر احکام تدوين کنندگان تقويم گرديد و در و واقع آخرين کار اساسى است که در ايران و به زبان پارسى دربارهٔ هيئت و تنجيم انجام پذيرفته است.
|
|
از غياثالدين جمشيد کاشانى در تاريخ علوم رياضى اثرهاى نفيسى باقىمانده است. از آن جمله است: الابعاد و الاجرام، آلتى بهنام 'جامجمشيد' براى تقويم کواکب و تعيين ابعاد آنها از زمين، کتاب نزهةالحدائق در بيان کيفيت ساختن 'جامجمشيد' و طريقه کار کردن با آن، مفتاحالحساب و شرح تلخيصى بر آن، زيج خاقانى، سلّم السماء، محيطيّه دربارهٔ نسبت قطر و محيط دايره، و کمالّيه.
|
|
همکار غياثالدين جمشيد، يعنى قاضىزاده روى از نخستين استادان الغبيک و راهنماى او در طرح رصدخانه سمرقند بود. از آثار او شرحى بر 'اشکال التأسيس' شمسالدين محمّدبن اشرف سمرقندى دانشمند شهير قرن ششم، و شرحى بر کتاب 'الملخّص فى الهيئة' محمود چغمينى خوارزمى م. ۷۴۵هـ. مشهور است.
|
|
رياضيدان ديگر اين عصر علاءالدين محمد سمرقندى معروف به 'قوشچى' شاگرد قاضىزاده است که توفيق يافت تا همکارى خود را با الغبيک تا تدوين و تأليف زيج الغبيکى ادامه دهد. از آثار او 'رسالةفىعلم الهيئة' به فارسى و رسالهاى در علم حساب به فارسى و 'الرسالة الفتحيه' به عربى و شرح زيج الغبيک را بايد نام برد.
|
|
از شاگرد قوشچى، عبدالقادربن حسن رويانى لاهيجى يعنى همان کس که بلوشه او را با نظامالدين عبدالقادر جيلانى يکى دانسته است کتابى به فارسى مانده است بهنام 'زيج ملخّص ميرزائى' مشتمل بر چهار مقاله که بهنام سلطان على ميرزا نوادهٔ سلطان ابوسعيد تيمورى نوشت.
|
|
علاوه بر اين بزرگان که نام و آثارشان را برشمرديم در تاريخ دانشهاى رياضى و نجوم عهد مورد مطالعه خود بهنام چند شخصيت ديگر برمىخوريم مانند سيد منجم صاحب لطائف الکلام فى احکام الاعوام به فارسى؛ شرفالدين على يزدى صاحب رسالهاى بهنام کنه المراد فى علم و فق الاعداد؛ رکنالدين بن شرفالدين حسينى آملى صاحب زيج مفاتحالاعمال، زيج جامع سعيدى، و پنجاه باب سلطانى؛ ملاّ حسين واعظ کاشفى با مجموعهاى از هفت رساله در اختيارات نجومى موسوم به سبعهٔ کاشفيه؛ و ملاّ جلال دوانى صاحب شرح سى فصل خواجهنصير و حاشيه بر شرح چغمينى و شرح تحرير اقليدس خواجه نصير.
|
|
از بزرگترين موسيقىدانان اين عهد خواجه کمالالدين ابوالفضائل عبدالقادر مراغى دانشمند و نوازندهٔ بزرگ (۷۵۴-۸۳۷) است. از اثرهاى معروف او جامعالالحان به فارسى، مقاصدالالحان در يک مقدمه و دوازده باب و يک خاتمه، کتاب الموسيقى، و کنزالالحان فى علم الادوار را مىتوان برشمرد.
|
|
در طبّ نيز تأليفهاى دانشمندان اين عهد غالباً به فارسى و بيشتر شرح کتابهاى قديم يا جمعآورى مجموعهٔ اطلاعات از آثار قدما است. از نامآوران اين دانش در قرن نهم يکى برهانالدين نفيس بن عوض کرمانى است که شرحالاسباب و العلامات شرحى بر کتاب 'موجزالقانون' ابننفيس قرشى نوشت. ديگر محمدبن علاءالدين بن هبةالله سبزوارى معروف به غياث مُتَطبّب است که کتابى به فارسى دارد بهنام 'قوانين العلاج' يا 'شفاءالامراض' در چهارده باب که در آن از کتاب الاغراض فى الطّب سيد اسمعيل گرگانى استفاده کرده است. هم او کتاب ديگرى بهنام مرآة الصحه دارد. از منصوربن محمدبن يوسفبن الياس کتابى بهنام 'تشريحالبدن' يا 'رساله در تشريح بدن انسان' در يک مقدمه و پنج فصل و کتاب ديگرى بهنام 'کفايه مجاهديه' يا 'کفايه منصورى' باقى مانده است.
|