سديدالدين (يا نورالدين) محمدبن محمد عوفى بخارى از مشاهير دانشمندان و نويسندگان ايران در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم هجرى است. ولادتش در بخارا در اواسط نيمهٔ دوم قرن ششم هجرى اتفاق افتاد و تحصيلات او در همان شهر صورت گرفت و آنگاه به سفر پرداخت و بسيارى از بلاد ماوراءالنهر و خراسان و سيستان را ديد و به ديدار فضلاء مشهور آن بلاد توفيق يافت. تحصيلات او در بخارا به خدمت امام برهانالاسلام تاجالدين عمربن مسعود از ائمهٔ آل برهان و امام رکنالدين مسعودبن محمد امامزاده (م ۶۱۷) صورت گرفت.
|
|
تا اواخر دورهٔ قدرت سلطنت محمد خوارزمشاه عوفى در خراسان و ماوراءالنهر بهسر مىبرد و ضمن ملاقات با رجال به جمعآورى اطلاعات ذىقيمت خود که در کتابەاى خويش ثبت کرده است، مشغول بود و در اوان حملهٔ مغول از ماوراءالنهر و خراسان گريخته به بلاد سند رفت. عوفى در مدت توقف يا سياحت در بلاد ماوراءالنهر و خراسان بيشتر به وعظ و تذکير اشتغال داشت و از اين راه به خدمت اميران و عالمان و حتى آخرين اميران خانيه يا آل افراسياب تقرب حاصل مىکرد و بعد از فرار به سرزمين 'سند' خدمت ناصرالدين قباچه (م ۶۲۵ هـ) از مماليک غوريه را اختيار کرد و از سال ۶۱۷ تا سال ۶۲۵ در دستگاه او بهسر مىبرد و در همين مدت کتاب لبابالالباب را بهنام وزير او عينالملک فخرالدين تصنيف کرد و نيز به فرمان همين پادشاه شروع به تأليف جوامعالحکايات نمود.
|
|
ناصرالدين قباچه در سال ۶۲۵ هـ مغلوب سلطان شمسالدين التتمش از مماليک غوريه مؤسس سلسلهٔ سلاطين دهلى گرديد و خود را به رود سند در انداخت و غرق شد و بعد از فوت او بقاياى حشم وى با اموال او به خدمت شمسالدين التتمش پيوستند و از جملهٔ اين گروه يکى عوفى بود که او نيز در خدمت التتمش درآمد و علىالخصوص به خدمت وزير او نظامالملک قوامالدين جنيدى اختصاص و در دهلى اقامت يافت و کتاب جوامعالحکايات را که در عهد ناصرالدين قباچه شروع نموده بود در حدود سال ۶۳۰ هـ بهنام اين وزير تمام کرد و بعد از اين تاريخ از زندگى او اطلاعى در دست نيست. آثار مشهورش عبارتست از:
|
|
|
|
| جوامعالحکايات و لوامعالروايات
|
|
اين کتاب مهمترين اثر عوفى و از جملهٔ معتبرترين کتبى است که به زبان پارسى تأليف شده و متضمن فوائد تاريخى و ادبى است که در کتابهاى ديگر بهدست نمىتوان آورد. از جوامعالحکايات نسخ متعدد در کتابخانههاى ايران و خارج از ايران موجود است. جوامعالحکايات در چهار مجلد و هر مجلد در بيست و پنج باب است. عوفى در تأليف اين کتاب از مآخذ مختلف متعدد در تاريخ و ادب و قصص و حکايات و رجال شعر و نثر استفاده کرده است که بعضى از آنها اصلاً در دست نيست. علاوه بر اين وى از اطلاعات کثيرى که بر اثر سير در بلاد و ملاقات با فضلا بهدست آورده بود، نيز در تأليف اين کتاب فايدهها برگرفت و بنابراين کتاب او نه تنها از جهت ادبى بلکه از ساير جهات علىالخصوص تاريخ داراى اهميت فراوان و شايع توجه است. همين اهميت سبب شده است که جوامع الحکايات بعدها مورد استفادهٔ عدهاى از مؤلفان از قبيل امين احمد رازى در هفت اقليم، منهاج سراج در طبقات ناصري، قزوينى در عجايبالمخلوقات، هندوشاه در تجاربالسلف، حمدالله مستوفى در تاريخ گزيده و نزهةالقلوب، و چندين مؤلف معتبر ديگر گردد و سه ترجمه نيز به ترکى از آن ترتيب يابد.
|
|
اگر از بعض موارد از ديباچهٔ اين کتاب، که بنابر عادت اهل زمان با انشائى آراسته و مصنوع نوشته شد، بگذريم. باقى اين کتاب را با نثرى در کمال سادگى و روانى مىيابيم، البته کلمات و ترکيبات عربى در همين انشاء ساده به وفور ديده مىشود ليکن استعمال آنها از باب نشاندادن مقام ادبى نويسنده بهکار نرفته بلکه از کلمات و ترکيباتى است که در لهجهٔ پارسى اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم نفوذ کرده و تقريباً جزو زبان شده بود.
|
|
|
|
اين کتاب تذکرهٔ شعراى ايران تا اوايل قرن هفتم هجرى است. لبابالالباب در دو مجلد است. مجلد اول در ذکر احوال شاعرانى که از ميانهٔ ملوک و وزرا و صدور و علما برخاستهاند تا زمان مؤلف. مجلد دوم در ذکر طبقات شاعران ايران منسوب به دربارهاى ايران از عهد طاهريان تا عهد تأليف کتاب است در دستگاه سلطنت ناصرالدين قباچه. عوفى در اين کتاب خيلى بيشتر از جوامعالحکايات به آرايش کلام نظر داشته و دربارهٔ شاعرانى که نام آنان را آورده به تناسب القاب و نعوت و حتى مولد و منشاء آنان به ايراد سجعها و جملههاى مزين و مرصع مبادرت کرده است و از اينروى لبابالالباب را بايد از حيث سبک نگارش در شمار آثار مصنوع فارسى درآورد. با اين حال وقتى از مقدمهٔ احوال هريک از شاعران بگذريم باز شيوهٔ عادى و سادهٔ عوفى که بر همان سياق کتاب جوامعالحکايات است ظاهر مىشود. اهميت لبابالالباب تنها از آن جهت نيست که قديمىترين تذکرهٔ موجود از احوال شاعران پارسىگوى ايران است، بلکه از باب آنکه نويسنده بر اثر سير در بلاد و نواحى مختلف با بسيارى از شاعران همعهد خود که هنوز ديوان آنان انتشار کامل نيافته دچار حملهٔ مغول شدند و از بين رفتند، آشنائى يافت و احوال و نمونهٔ آثار آنان را در کتاب خود حفظ نمود و بدين طريق دورنمائى روشن از وضع شعر پارسى مقارن حملهٔ مغول به ما داد.
|
|
مقدمهٔ عوفى بر لبابالالباب نمونهٔ بديعى است از شيوهٔ نثر مقرون به افکار شاعرانه که مخصوصاً در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم هجرى رواج داشت، و در پايان اين مقدمهٔ دلپذير، عوفى علت تقسيم کلام مکتوب را بهنظم و نثر بيان مىکند و از سبب تأليف کتاب سخن مىگويد.
|
|
|
|
اين کتاب را اصلاً قاضى ابوعلى محسنبن علىبن محمدبن داودالتنوخى (م ۳۸۴ هـ) بهعربى نوشت و عوفى آن را بهفارسى درآورد و در اينباره در باب هفتم از قسم چهارم جوامعالحکايات گفت: 'و قاضى محسن تنوخى کتابالفرج بعدالشدة را تأليف کرده است اندرين معنى و آن کتابى مرغوب است و مؤلف آن کتاب را به لغت پارسى ترجمه کرده است و بيشتر حکايات در اين مجموع مسطور است' . همچنانکه عوفى خود گفته است بيشتر حکايات فرج بعدالشدة در جوامعالحکايات نقل شد. ترجمهٔ ديگرى از همين کتاب بعدها بهدست حسينبن اسعدبن حسين دهستانى مؤيدى در نيمهٔ دوم قرن هفتم هجرى يعنى قريب نيم قرن بعد از ترجمهٔ نخستين صورت گرفته است.
|