سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
نقوش سکه های ساسانی - سکههای اردشیر پاپکان
ادرشير پاپکان (۱) در قريهٔ 'طيروذه' از روستاى ' خير' از استان اصطخر فارس به دنيا آمد، و جدّش مردى بود ساسان نام بسيار شجاع و شديدالبطش و اين ساسان از خاندان ملوک محلّى فارس که آنان را 'بازرنگان' يا 'بازرنگيان (۲)' مىگفتند زنى گرفت نام او 'رامبهشت' و خود ساسان در اصطخر متولى آتشگاه اَناهيد بود. |
اين زن براى ساسان پسرى زائيد نام وى را پاپک نهادند، و پاپک بعد از ساسان مأمور توليد معبد شد و به رسيدگى بهکار مردم پرداخت و از پاپک پسران آمدند که يکى از آنها شاپور و ديگر اردشير نام داشت و در اين وقت امير اصطخر يکى از بازرنگيان بود که طبرى او را 'جوزهر' ناميده و کريستنسن و ديگر اين نام را 'گوچيهر' دانستهاند، اردشير در کنف تربيت 'جوزهر' آرْگِبد (ارگبد: لقب و مقامى بوده است بسيار معتبر مثل 'بيگلربيگي' يا صاحب اختيار يک شهر.) |
در آرابجرد شد و منجمان و فالگيران وى را از نژاد بزرگ او خبر داده گفتند تو پادشاه خواهى شد و نيز خوابى ديد که عزم وى را به نيروتر کرد و اوّل کارى که کرد اين بود که يکى از نواحى دآرابجرد که جوبانان نام داشت حلمه برد و امير آنجا را که فاسين نام داشت بکشت، سپس امير محلى کونس را که نامش منوچهر بود به قتل آورد، بعد از آن به محلى ديگر که لروير نام داشت تاخته امير محلى آنجا را دارا نام از ميان برگرفت (منوچهر و دارا ما را به ياد سکهاى امراى فارسى که گذشت مىاندازد.) و اين خبر را به پدر در اصطخر نوشت، در اين وقت 'جوزهر' در بيضاى فارس (دِژاسپيد) منزل داشت، پاپک بر او تاخته و او را از ميان برداشت، و تاج جوزهر را بر سر نهاد. |
و اين حوادث را به حضور 'اردوان' پادشاه بزرگ اشکانى عرضه داشته تقاضا کرد که اجازه دهد تاج جوزهر را پسر او شاپور بر سر گذارد و اردوان جوابى درشت داده وى و پسرش اردشير را به طغيان منسوب داشت، و آن کارها و کشتارها را ناروا شمرد، در اين اوقات پاپک پَدْرود حيات گفت، و شاپور پسر بزرگ وى تاج شاهى اصطخر را بر سر نهاد و به احضار برادر خود اردشير مثال داد، اردشير از اطاعت بردارد سر برتافت، شاپور لشکر به قصد برادر کشيد، ليکن برداران ديگر وى را گرفته بند کردند و تاج پارس را به نزد اردشير بردند، و اردشير تاجگذارى کرد، و بر برادران بدگمان شد و آنان را از ميان برداشت، و آخر بر اردوان اشکانى نيز فائق آمده در ۲۸ آوريل ۲۲۴ ب.م فاتحانه وارد تيسفون گرديد (طبرى طبع ليدن ج ۲ سلسله ۱ ص ـ۷۱۳ ـ ۸۲۰ ـ و کريستنسن ص '۵۲ ـ ۵۳' ) و شاهنشاهى خود را اعلام داشت. |
(۱) . نسب اردشير را طبرى به دو روايت چنين آورده است : ۱. 'اردشيربن بابکشاه بن ساسان الاصغربن بابک بن ساسان بنبابک بهمن الملک بناسفنديار... و .۲. 'اردشبربن بابنک ساسان بن بابک بن زرارين بهافريدبن ساسان الاکبربن بهمن بن اسفنديار (طبرى طبع ليدن ص ۸۱۳ ج۲) |
(۲) . کلمهٔ (بازرنگي) در افسانههاى ملى عاميانه ايران مانند شخصى وحشى متداول است ـ و گويا اين همان کلمهاى است که بعد از اسلام (بيزنجان ـ و بازنجان) گويند و نام طايفهٔ بزرگى از اکراد فارس بوده است که در حوالى اصطخر سکونت داشتهاند: (رجوع کنيد به: اصطخرى ـ تاريخ سيستان) و بعضى گويند بازرنگى افسانهٔ اشاره به زنگبارى است. |
سکهاى که اردشير پيش از غلبه بر اردوان زده است تنها اردشيرشاه نقش دارد ـ ولى سکهاى که بعد از تاجگذارى در تيسفون نقش کرده چنين است: |
'مزديسنى بغى ارتخشتر شاهانشاه ايران منوچهر من يزتان 'يعني: خداپرست خدايگان اردشير شاهنشاه ايران که نژاد او از خدايان است.' اين سطر به خط پهلوى بر گرد صورت شاه که تاج مُکلّل به طرز اشکانى بر سر دارد ـ و صورت ديگر که تاج کوچک شب کلاه مانند با گلولهٔ حرير که موى سر را در آن انباشته و تاج ديگر که شش کنگره دارد رسم شده است و اين تاج کنگرهدار را 'اوهرمزد' به اردشير بخشيده بود. |
در پشت سکه آتشدانى بزرگ با فروع مشتعل آتش و پيرايههائى که از زير مجمره آويخته است ديده مىشود ـ در يک سوى آتشدان اين عبارت نقش شده است: نورازى ارتخشثر(۳) يعني: فروع اردشير. و در زير آتشدان بر مراسم محل ضرب سکه معلوم شده است. |
(۳) . نورا: هزوارش است، 'زي' علامت اضافه است، چنانکه در سکهٔ بغداد ديديم که: بغداد زى بغکرت. زى علامت اضافه بود. در کتيبههاى ساسانى هم ديده شده است و 'نورازي..' در تمام مسکوکات ساسانى هست. |
پسرش شاپور، تاج ششگنگرهٔ مزبور را بزرگتر کرده و لب کنگرهها را قدرى بهطرف بيرون خمانيده است، و اين همان تاجى است که امروز شاهنشاه ايران بر سر نهاده است (مراد تاجى است که براى تاجگذارى پهلوى ساختهاند.) و گلولهٔ حريرى که موى سر در آن پيچيده است نيز در ميان تاج قرار دارد، و اين گلولهٔ مو در تمام تاجهاى ساسانى ديده مىشود. پشت سکه دو طرف آتشدان صورت شاه است با نيزه و شمشير ايستاده آتش را نگاهبانى مىنمايد و القاب اردشير در سکهٔ شاپور هم به عين رسم است. |
در سکهٔ هرمز تاج شب کلاهى اردشير با گلولهٔ مو ديده مىشود ولى دو طرف آتشدان دو نفر که گويا شاه و پدرش باشد نقش شده ـ و نقش سکه چنين است: 'مَزْدَيَسْنى بغَى اَهُورَمَزْدى شاهان شاه اَيْران و اَنَيْران مَنُوشتَرْ من يزَتَان و شه پوهري' که نام 'اَنَيرْان' يعنى حرف جز ايران را بر سکه افزوده و در آخر نيز نام پدر خود را افزوده است. |
ورهران (بهرام) اول نيز تاجى شعاعدار اختراع کرده و نام اَنَيْران و نام اردشير سرسلسله را در سکه ذکر کرده است، و هر يک از شاهنشاهان تاجى خاص دارند که اگر نقش سکه هم نباشد از تاج مىتوان شاه را شناخت، مثلاً بهرام دوّم دو بال بر تاج افزوده و ملکه (شْشَترپَوانُوگ) و وليعهد (وَيْس پُوهْر) را هم با خود در سکه شرکت داده، و يزدگرد اول يک هلال بر روى تاج بىکنگره در جلو بهجاى جيغه افزوده است. |
بهرام پنجم معروف به 'گور' هلال را زير گلولهٔ مو و روى کنگره قرار داده است و از آن پس دو بال و هلال همه جا ديده مىشود، از پيروژ به بعد منگوله زير ريش موقوف شده ورنه قبل از او نوک ريش پادشاهان منگولهاى از زر و گوهر آويخته بود. قباد پيرايههائى بر تاج افزود و حاشيهٔ درهم را پهنتر کرد و از دو طرف و زير زنجير سه هلال و ستاره از بيرون علاوه نموده و به پشت سکه هم دو زنجيره بر زنجيرهٔ قديم اضافه کرد، خسرو اول و دوّم هم پيرايهها بر تاج افزودهاند، خسرو پرويز دو بال تاج بهرام و هلال و ستارهٔ يزدگرد اوّل را بهجاى گلولهٔ مو بر بالاى تاج کنگرهدار قرار دارد و در پشت سکه هم بيرون زنجير چهار هلال و ستاره علاوه کرد(۴) و اين رويه تا آخر ساسانيان تغيير نيافت. |
(۴) . سکهاى در دست يکى از دوستان ديدم که به خط پهلوى و کوفى در سنهٔ ۳۵۴ در فارس ضرب شده بود و 'شه فنا خسره' را من توانستم بخوانم، و نام عضدالدوله به عين تاج مذکور بود و از چهره نقش شده بود. |
چيزى که جلب توجه مىکند آن است که سکههاى ساسانى هر چه پائينتر مىآيد بدتر و زشتتر مىشود، 'اين يک تنزل صنعتى يا بىاعتنائى فنى را مىرساند، و در هر دو صورت علاوه سوء اداره است، چنانکه همين تدنّى صنعتى در اين بيست سال اواخر در ايران ديده شد و علامت سوءاداره بود! |
بر پشت سکهها غالباً شهرى که در آن مسکوک زده شده است به رمز ديده مىشود مثلاً: ببا: رمزدر= پايتخت، سوت: ستخر، بخ: بلخ، دا: دارا بجرد، اهم: اهمتاتا، کر: کرمان، رد: ري، اب: ابرشهر (نبشابور)، گو: گور (فيروزآباد)، ما: ماسبذان و غيره. و سال پادشاهى شاهنشاه بهعبارت در پائين پشت سکه زير آتشدان رسم شده و نيز بر روى سکه عبارت (خورهاپزوت) يعني: جلالت فزود، نقش بوده است، و خسرو دوم در سکه تصرفات ديگرى کرد که بعد از او دنبال نشد، چه يکبار صورت اناهيتا يزتهٔ مؤنث را عوض آتشدان بر پشت سکه نقش کرد، و اين سکه در سال ۳ سلطنت او ضرب شده بود و عبارت (سيژويستي) دارد که سه (سه بيستي) يعنى سال بيست و سوم باشد و نيز در همان سکه عبارت: خورّه اپزوت خسرو شاهان ايران اپزوتان؟ گيتي؟ دمي؟.. و چنين سکهاى نيز در سال ۲۸ (هشت و يستي) با نقش اناهيتا زده شده است و روى آن نقش شده است: ايران اپزوتان هوسروي... و در سکهٔ چهره که باز از اختراعات خسرو دوم است نقش شده است: خورهاپزوت خسروي، گيهان اپىبيم کرتار ـ يا: گيان اپىبيم کرتار و باز در سکهٔ ديگر که قدرى ساده و چهره نقش شده و کلمهٔ (خسروى چهارده) که گويا اشاره به سال چهاردهم است بر آن رسم است نوشته: گيهان فرّهدويت (؟) |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست