دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا
صاینالدین علی ترکه
در اين دروه کتب علمى ديده شد که به سبک نثر فنى ـ به خلاف قاعدهٔ عمومى قديم که هنوز هم مستمر است ـ تأليف و تحرير شده است و اين کتب و رسالات بسيار ذىقيمت و نفيس است چه گذشته از مقام علمى در عالم خود تازگى دارد زيرا که بعد از اين هم کتاب علمى به نظر نرسيد که به شيوهٔ نثر ادبى و فنى تحرير شده باشد. | ||||||
مؤلف اين رسالت مردى است که جزء در نزد زمرهاى از اهل علم که به مطالعهٔ عرفان و فلسفهٔ جديد تصوف که شيخ محئىالدينبن العربى و شيخ شهابالدين و معاصران ايشان بهوجود آوردند اشتغال دارند در نزد ديگران معروف نيست ـ و شرح حال او به اختصار در کتب معاصر تيموريان ذکر شده است و حق چنين مردى ادا نگرديده است. | ||||||
اين مرد دانشمند، خواجه سيد صاينالدين علىبن محمد ترکهٔ اصفهانى است. وى از علما و علمازادگان اصفهان است و اصل وى يعنى جدش سيدمحمد، ترک بوده است و اصل آنان از خجند، و از اين سبب به 'ترکه' بضم تاء مثناة مصغر 'ترک' معروف گرديدهاند. | ||||||
سيدصاينالدين على ابتدا نزد برادر بزرگ خود که از فقها و متصوفان متشرع بوده است به تحصيل علوم پرداخته پس از آن پانزده سال به امر برادرش به گردش در عالم و تحصيل علوم مختلف از اهل علم و دانش از بزرگان جهان مأمور گرديده و به سفر شام و حجاز و مصر رفته است و در مصر مدتى در خدمت شيخ سراجالدين بوالقينى تلمذ کرده است. | ||||||
صاينعلى در علوم معقول و منقول و تصوف عالى و علوم قديمه و غريبه و چون علم نقطه و علم حروف و علم اعداد و جفر و مانند اين علوم ماهر و در هر باب آثار و نوشتههائى دارد که بر استادى وى گواهى عدل هستند. او و برادرانش بعد از فتح اصفهان به امر تيمور به سمرقند کوچانيده شدند و برادران بزرگتر از او در عهد تيمور به مناصب قضا و اشغال مناسب بافن خود مىپرداختهاند و او در همان اوقات بعد از بيست و پنج سال تحصيل از نزد برادر بزرگتر خويش، براى گردش و طلب کمال و علم و زيارت مکه سفر کرد و به شام و مصر و حجاز سير کرد و در مصر به خدمت شيخ سراجالدين نامبرده رسيد و پس از بازگشت از عراق خبر مرگ اميرتيمور شنيد و در اصفهان منزوى گرديد و بافاده و استفاده پرداخت و در حدود ۸۰۸-۸۰۹ ميرزا پيرمحمد والى فارس او را به شيراز دعوت کرد و پس از کشته شدن پيرمحمد که در سنهٔ ۸۱۳ روى داد و حکومت ميرزا اسکندر برادرش، صاينالدين در خدمت ميرزا اسکندر مىبود و در اصفهان در دربار وى مقرب مىزيست،. | ||||||
بعد از آنکه اسکندر بر شاهرخ سنهٔ ۸۱۷ طغيان کرد و شاهرخ اصفهان را مسخر ساخت سيد باز طريق انزوا گزيد، ليکن به سبب آنکه در عداد نزديکان اسکندر بوده است از کيد اعدا ايمن نبود، بنابراين دو سفر از اصفهان به خراسان رفت و در سفر دوم منظور شاهرخ قرار گرفت و به قضاوت ولايت يزد مقرر گرديد در اين موقع باز از کيد بدانديشان و خبث ايشان برکنار نماند و چنانکه خود در رسالهٔ 'نفثةالمصدور' اول گويد دشمنان و حسودان او را در حضرت شاهرخ به صوفيگرى منسوب ساختند و از تأليفاتى که در تصوف پيشتر ساخته بود گواه آوردند و او را براى پرسش به هرات خواستند و او را در 'نفثةالمصدور' اول که خطاب به پادشاه است و بسيار فاضلانه و استادانه به شيوهٔ ساده و سنجيده و فنى تحرير کرده است، از خود دفاع مىنمايد، و مىگويد که در اين مملکت مردم به علم هيئت و نجوم که بسا موارد برخلاف صريح شرع در آنها موجود مشغول هستند و کسى اعتراض نمىکند، ولى من که در جوانى چيزى در باب تصوف نوشتهام، اما در عمل همواره به علم فقه و حديث مشغول بوده و شغلم از عهد اميرتيمور تا به حال قضاوت و رسيدگى به امور شرعى است اعتراض مىکنند و اين اعتراض مبتنى بر اغراض است، زيرا گذشته از اينکه شيوهٔ من صوفيگرى نيست، خود علم تصوف نيز از علوم اسلامى است و مشايخ بزرگوار همه از مردم سنت و جماعت بودهاند و در عهد خود ما، خواجه محمدپارسا از علما و کبار مشايخ و متصوفه بود و همواره مورد احترام امير تيمور و کافهٔ ناس بوده است و کسى را بر وى اعتراضى نبوده و از اينرو در صورت صوفيگرى نيز کسى را بر من حق اعتراض نيست. | ||||||
اين رساله را بسيار زيبا و مؤثر نوشته است و از اين رساله معلوم مىشود که مجلس 'يارغو' (براى معنى يارغو. رجوع کنيد به: صفحهٔ ۱۰۱۲ سبکشناسى جلد ۳) در عهد تيمور و اولادش موقوف شده بود زيرا مىگويد: | ||||||
'ديوان يرغو که عياذاً بالله از مدتى باز ظلمه در خاطر ملوک نشانده بودند و بلاد اسلام بدان ملّوث بود به يمن عاطفت اين پادشاه دينپرور در هيچ جا نام و نشان او نمانده است و هيچ آفريده ياراى اين نوع پرسيدن ندارد' (مراد آن است که شکنجه و عذابهاى ديوان يرغو ديگر مرسوم نيست). (نقل از نقثةالمصدور اول). | ||||||
و در اين رساله شرحى از مخنان خواجه محمدپارسا نقل کرده و در مقام قدس و طهارت و عظمت جانب مشايخ و علو قدر تصوف و اهميت اين طريقه شرح مستوفى به قلم آورده است و اين رساله خود از رسايل بسيار عمدهٔ او است و پس از مقدمه آن را بر دو (اصل) قسمت کرده و نثرى مخلوط به شعر و حديث و آيات و کلمات بزرگان درهم بسته است و در آن وقت پنجاه و نه سال از عمر او مىگذشته است و در نتيجهٔ همين گفتگوها رسالهاى در عقيدهٔ خود برطبق مذهب امام شافعى مسماة به 'رساله در اعتقاد' در ۸۲۰ تأليف کرده و در خاتمهٔ رساله شرحى نيز نوشته است و خلاصهٔ آن به قرار ذيل است: | ||||||
'اعتقاد اين حقير به غير از آنچه ائيمهٔ سنت و جماعت رضوانالله عليهم اجمعين برآنند نبوده و والحالة هذه بر آن است، چنانکه تفاصيل اصول آن را در رسالهٔ قعيده متعرض شده... و اگر در اثناءِ جوانى و حين طلب بر امتثال فرمودهٔ: تَعَلَّمُوا حَتَّى السِّحْرِ، در علمى چند که خلاف اين اصول باشد خوض کرده، نه از سر اعتقاد کرده، بلکه از جهة اختيار تفنن و اکتساب فضائل، که داب دانشوران و ادب ايشان است علىالرسم اشتغال نموده، اقتفا فى ذلک بالا مامين قدسالله سرهما حجةالاسلام و فخرالانام. | ||||||
| ||||||
و همچنين چيزى از سخنان مشايخ صوفيه که به امر و التماس جمعى آن را نبشته، همين سبيل، نه از آن رو نبشته که معتقد آنها است که بيشتر آن سخنان اعتقادى نيست، هَذٰا ما ذَهَبْتُ اِليه و الله شاهدٌ عَلَيْه، حرره على بن محمد المتشهر بترکه بيمينه حامداً الله و مصلياً امينه' . (نقل از رونويس خط سيد در ضمن رسالات) | ||||||
و ظاهراً بعد از اين در ۸۳۰ هجرى در شهر هرات روز جمعه بر در مسجد 'احمد لر' نام ميرزا شاهرخ را زخم کارد زد و کارى نيفتاد و شفا يافت، در نتيجهٔ اين حرکت احمد فوراً کشته شد و بعد بنا شد به بينند که محرک او که بوده است؟ معلوم است با کشته شدن قاتل، چگونه مىتوان حقيقتى را معلوم کرد، بدين سبب هر کس با هر کس غرضى داشت وى را به آشنائى با احمد لر متهم داشت و گروهى از مردمان ذىقيمت در اين تهمت فرو شدند و جمعى بزرگان منکوب گشتند، شاه قاسم انوار از آن جمله بود که ماوراءالنهر رفت و يکى هم صاحب ترجمه بود که خود در اين باب گويد: | ||||||
'ناگاه يک روز در اثناءِ اين حال نشسته آوازهاى موحش به گوش رسيد، مشعر بدانک ذات مبارک خسروانى را از نوايب حدثان تشويقى رسيده، راستى دل کين خبر شنيد کسش باخبر نديد، وليکن طريق تَبَتّلْ و دعا و تصدق بىرعونت و ريا، چنانچه وظيفهٔ مخلصان باشد پيشنهاد خاطر ساخت، آرى در دست ما همين دعوات است والسلام. | ||||||
يک صباح جمعى صلحا و عزيران را طلبيد و نسخهٔ صحيح بخارى در ميان نهاد و در کيفيت ختم آن جهت سلامتى از واقعه مشورت مىکند، ناگه شخص از قلعه رسيد که ايلچى آمده است و به حضور شما احتياج دارند جهت مشورت، ضرورت شد روان شدن، همان بود ديگر نه خانه را ديد و نه ياران و نه فرزندان و عيال مگر به بدترين اوضاع و احوال: | ||||||
| ||||||
هر کس که روزى سلامى بدين فقير کرده بود روى سلامت نديد، همه را به تعذيب گرفتند و خانه را مهر کرده بنده را در قلعه بهجائى محبوس داشتند و هيچ آفريده را نمىگذاشتند که پيش اين فقير آيد مگر جمعى محصلان متشدد که چيزى مىطلبيدند، تا کاغذها املاک همه ستدند، بعد از آنک چند روز تعذيب کردند با جمعى روانه گردانيدند که عياذاً بالله از تشويق و تعذيب که کردند، سبع ضار پيش ايشان ملکى باشد: | ||||||
| ||||||
و تفرقهٔ بسيار از آن ممر بهخاطر مىرسد که اين فقير را دَهْ طفل و عورتى چند ملازم بودند و هيچ خدمتکار را زهره نبود که پيدا شوند تا به خدمت چه رسد. ذخيرهٔ خاطرى که داروغگان را در سالها جمع شده بود از آن معرکه مال ايتام و غريبان را نمىگذاشتند تصرف کنند به انتقام استادَند فىالقصه: | ||||||
| ||||||
چون به همدان رسيد، آن مادهٔ حادّه رو به انحطاط نهاد و شربت پيرى و دانش و همه دانى فائده کرد، بزرگان همدان وضع اين فقير به داروغا گفتند، او نيز ترحيبى کرد و وليکن بهطرف کردستان فرستاد و ايشان را به اقلاع ترکمان (۱) آمد و شد و دوستى بود، در حال شخصى همراه کرد بر سبيل سوغات پيش ترکمانان فرستادند و ايشان نيز طمعها کردند و تشويقها رسانيدند، تا به هزار حيله از دست ايشان خلاص کرده خود را با جمعى همراه کردند و به تبريز سپردند. شکر که آنجا از ملوک ترکمان خالى بود، به غير از ميرى دُرْسُنْ نام، که اصلش همانا عربى است در آنجا بود، به گوشهٔ مسجدى معتکف گشت و به درس حديث و تفسير مشغول شد، چندانچه مبالغت بخواندن علمها ديگر کردند، مجال نداد، چون چند روز برآمد از اطراف مکاتيب فرستادند و صلا زدند وليکن چون گيلاس نزديکتر بود و اميرعلاءالدين را سابقهٔ ارادت بيشتر، سخن او را اجابت کرد و زمستان بدانجا کشيد و او تقصير نکرد، رمقى از آنجا باز به حال اين مسکينان راه يافت، آن بود که پيادهاى به درگاه گيتى پناه دوانيد و عرضه داشتى بدين حضرت فرستاد، همانا بهخاطر مبارک باشد سفارش مرحمت فرموده کسى را بامرا فرستادند و ايشان استمالت نامه نبشتند و اين توقف در سمنان به اردوى همايون پيوست وليکن کوکب بخت هنوز از وبال خلاص نشده بود، از آن نتوانست به سعادت بساطبوس فايز گشتن و اسباب توقف در اردو نداشت، به حکم گفتهاي: | ||||||
| ||||||
(۱) . مراد از ترکمانان مردم آققويونلوها است چه قسمتى از آذربايجان و کردستان در آن روزها به تصرف ترکمانان آققويونلو بوده است. | ||||||
به گوشهٔ نظنز کشيده و عيالان را بدانجا طلبيد و زمستان همانجا بود، تا در زمان مراجعت رايات نصرت آيات، باز عزيمت بساطبوس کرده در مرحلهٔ صاين قلعه بدين آرزو رسيد' . (نقل از نفثةالمصدور ثانى خطاب به ميرزا بايسقر) | ||||||
بالجمله شاهرخ در اين ملاقات به سيد گفته است که زحمات وارده تدارک مىشود. و اين رساله که مؤلف به ميرزا بايسقر نوشته است علىالقاعده بايستى به تاريخ ۸۳۲ باشد و از احوال سيد جزء اين اطلاعى نيست و اينقدر معلوم است که سيد اين رساله را براى طلب تدارک و جبران خسارت به ميرزا بايسقر نوشته است و از مکتوب خصوصى ديگرى که از محل توقف خود در فصل زمستان به شاه يا بايسقر نوشته و عنوان نامه بدين دعا آغاز نموده 'اَلّهُمَّ کَما نَوّرْتَ المُلْکَ بظَلالِ جَلالِهِ فَاَحْرِ سَهُ عَنْ شَرِّ الاَعْداء فى جَميعِ اَحْوالهِ' و بعد از آن مىنويسد که: ارمى که فرمودند که هر کس چيزى از اين فقير برده باز پس دهد، مقرر فرمايند امضاء يابد، و باز مىگويد که: عيال و اطفال او در گرو قرض خواهاناند و مىخواهد از وجوه حاصله، قروض خود را ادا کند و عيال و اولاد را خلاص داده حرکت کند. شايد اين نامه بر 'نفثةالمصدور ثاني' مقدم باشد. | ||||||
يک نوبت هم که شايد از اين واقع باشد، به قضاء نيشابور تن در داده است و باز آزار و اضرار حساد ايمن نمانده زيرا در دربار شاهرخ براى او ريزهخوانى مىکردند. حبيبالسير نسخهٔ چاپي، فوت او را در بلدهٔ هرات به تاريخ سنهٔ ۸۳۰ ضبط کرده و نسخهٔ صحيح خطى که نزد نگارنده است در ۸۳۶ ضبط کرده است و بايد صحيح باشد زيرا قيد و مصادره و نفى او در ۸۳۰ رويداد چنانکه اشاره کرديم و ظاهراً سيد شش سال بعد از آن واقعه وفات يافته است. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست