- افسردگی روزهای ۱-۲۳: |
بهنظر غمگین میرسد، دلمشغولی دارد، غالباً گریه میکند. از آرزوی مرگ و فکر خودکشی حرف میزند. بیشتر اوقات تنها است، نسبت به کارهای بخش خود در بیمارستان بیتفاوت است. گفتار و حرکاتش کند است؛ گاهی در ملاقاتها به خواب میرود. |
- تغییر روز ۲۴: |
ملاقات دلچسب و صمیمانهای با اعضاء خانوادهاش داشت؛ میگوید که به او خوش گذشته. افسرده بهنظر نمیآید؛ با کارکنان بیمارستان راحت حرف میزند. |
- شیدائی روزهای ۲۵ - ۳۱: |
در این دوره دو تجربه شیدائی در فاصله پنج روز به بیمار دست داد. در این فاصله بیمار آرامتر بهنظر میرسید و خیلی عادی در فعالیتهای بخش شرکت میکرد. صبح روز بیست و پنجم فشار تکلم (Pressure of speech) و پرش فکر از خود نشان داد. خریدهای تازهاش را با شور و حرارت به همه نشان داد. درباره پول و اینکه چقدر خرج میکند خیلی حرف زد. شب زیاد فعال نبود. |
روزهای بیست و ششم تا سیام: شاداب بهنظر میرسید، مطبوع و پرحرف بود. میشد گفت که یا سرحال است یا شیدائی خفیفی دارد. روز سیام که از بیمارستان مرخصی گرفته بود حالت بیشکاری و دعوائی (combative) داشت. روز سی و یکم به بیمارستان برگشت و ظاهراً از دست شوهرش و کارکنان عصبانی بود. |
- افسردگی روزهای ۳۲-۴۵: |
غمگین بهنظر میآمد؛ در چهرهاش درد و ترس نمایان بود؛ برای اینکه فعالیتی را شروع کند یا حرف بزند نیاز به تشویق داشت. گوشهگیر بود و بیتفاوت نسبت به محیط. |
- تغییر روز ۴۶: |
صبح: از دیدن خانوادهاش خوشحال بود؛ ملاقات لذتبخشی با آنها داشت. روابطش با بیماران و کارکنان بخش نیز دوستانه بود. غروب: آرام بود، از احساسات مطبوعش نسبت به ملاقات با خانوادهاش حرف زد. تأسف میخورد از اینکه حالت شیدائی دارد، اما میگفت که این حالت سرگرمش میکند و مانع از این میشود که حوصلهاش سر برود. |
- شیدائی روزهای ۴۷-۵۳: |
روز ۴۷: تمام شب بیدار بود، بهنظر میرسید که سرحال است، صحبتش سطحی بود. با لباس منظمی سر صبحانه آمد؛ پرحرف و اغواکننده (seductive) بود و تا حدودی بیشکاری داشت. شبها زیاد فعال نبود؛ خوشحال بهنظر میرسید؛ باید مواظبش بود. |
روزهای ۴۸، ۴۹، ۵۰: رفتارهای شبیه تجارب شیدائی نشان میدهد، مثل بالا و پائین رفتن با صندلی چرخدار در سالن، دعوا کردن با کارکنان بخش، از بین بردن لوازم شخصی با ارزش. از بخش فرار میکند و در سایر بخشها درسرهائی بهوجود میآورد.. |