|
|
دانشهاى مربوط به قرآن طبعاً در اين دوره هم روى رزمهٔ همهٔ دانشهاى دينى بود و از آن جمله قرائت قرآن و علم تجويد است. با آنکه قدمهاى بسيار اساسى دربارهٔ اين علم در دورانهاى گذشته، خاصه در نخستين قرنهاى هجرى، برداشته شده بود، باز هم دوره کتابهائى در اين باب تدوين شد که البته ارزش کتابهاى قديم را ندارد. از آن جمله است:
|
|
- ترجمهٔ 'الدّرالنّظيم' از عربى به فارسى بهدست احمدبن حاجى محمد سکّاکى طبسى که کار خود را در سال ۹۲۶ هـ به پايان رسانيد. اين کتاب حاوى مطالبى است در فضائل تلاوت قرآن و آداب و طريقهٔ ختم آن و اثرها و خاصيتهاى آيهها و سورههاى قرآن.
|
|
- الکشف عن القراآت السبع تأليف قاضى سعيد قمى (م ۱۱۰۳ هـ) شاگرد ملامحسن فيض (م ۱۰۹۱ هـ).
|
|
- تحفةالقرّاء به فارسى در علم قرائت و تجويد تأليف ملامصطفى قارى تبريزى به سال ۱۰۶۷ هـ و 'متمم تحفةالقرّاء' و 'ملحق تحفةالقرّاء' که از کتابهاى خوب و نسبتاً جامع در قرائت قرآن به زبان فارسى است.
|
|
- خلاصةالقراءة به فارسى تأليف محمد مؤمن بن عبدالکريم قارى از علماى قرائت قرن دوازدهم هجرى.
|
|
- منظومهٔ 'الکامل فىالصّناعة' در تجويد سرودهٔ شيخ جعفر بن کمالالدين زين القراء بحرينى (م ۱۰۹۱ هـ) به عربى، در سى باب.
|
|
- رسالهٔ تجويد به فارسى از محمد بن محسن بن سميع قارى در يک مقدمه و هشت فصل و خاتمه.
|
|
- شرح لغتهاى قرآن هم در اين عهد به منزلهٔ ياورى در خواندن قرآن و دريافتن معنىهاى آن، گذشته از آنچه در کتابهاى تفسير مىبينيم، معمول بود، و همچنين بود تنظيم فهرست براى آن مانند 'کشفالآيات' از ملاموسى هزارهاى (سدهٔ يازدهم هجرى) و 'الرّسالة الواضحة لاستخراج الآيات القرآنية' تأليف ملامحمد ابن على کربلائى از سدهٔ يازدهم هجرى و 'کشف الآيات' محمدرضا نصيرى طوسى از سدهٔ يازدهم هجرى.
|
|
|
عالمان مذهبى دوره ده تا دوازده هجرى با همتى بيش از هر زمان ديگر به توسعه و تکميل علم حديث شيعهٔ اثنىعشرى پرداختند و در اين راه از نوشتن کتابهاى بسيار و شرحها و حاشيههاى بىشمار دريغ ننمودند. اين دفترهاى گوناگون يا نقل قولهائى است از امامان و يا راجعست با ثبات امامت آنان و يا حاکى است از مسئله غيبت و رجعت و يا مربوط است به بيان اصول دين و فروع آن و يا متوجهى است به بيان احکام و جزء آنها که بيشتر به عربى و اندکى به فارسى فراهم آمده است.
|
|
با همه شرطها و احتياجهائى که دربارهٔ محدث و کيفيت روايت حديث و انواع حديثها از ديرباز شده، ابتلاء محدثان شيعه به نقل حديثها و خبرهاى سست و گاه مجعول بسيار بود. و باز بستن بسيارى از حکمتها و پندهاى پيشين به پيشوايان دين و نسبت دادن کتابهائى در جفر و کيميا و پزشکى و غيره بدانان، در اين دوره هم مانند روزگاران گذشته رواج داشت.
|
|
بيشتر کتابهاى حديث که در عهد صفوى نوشتهاند چند بار به چاپ رسيده و از بعضى ديگر نسخههاى متعدد در کتابخانههاى ايران و ديگر کشورها موجود است و در اينجا به ذکر بعضى از آنها و مؤلفان آنها پرداخته مىشود:
|
|
- اَربَعينات نام کتابهائى است شامل چهل حديث از پيغامبر که عدهاى کثير از عالمان اهل سنت و شيعه هر يک به گونهاى و با سلسلههاى روايت مختلف به تهيهٔ آنها پرداخته و حديثهائى را که بهکار دين و دنياى امت آيد روايت و تدوين نمودهاند. اين عمل عالمان شرع مبتنى است بر يک حديث ضعيف که از پيامبر روايت شده است بدين نحو که: هر کس از امت من چهل حديث را که به امر دين او مربوط است حفظ کند خداوند در روز رستاخيز او را در شمار فقيهان و عالمان برمىانگيزاند. به همين سبب بسيارى از عالمان شرع از سدههاى سوم و چهارم به بعد به گرد آوردن يا شرح کردن کتابهائى بهنام 'اربعين' پرداختند، و چون در عهد صفويان دور به عالمان شيعه رسيد همان کار را دنبال کردند و طبعاً غلبه با تأليفهاى عالمان اهل سنت است. از جملهٔ آنها است اربعين شيخ بهاءالدين محمدعاملى و اربعين ديگرى از نياى او شيخ عبدالصمد عاملى و اربعينهاى ديگرى بهنام 'دارالسلام و مدارالاسلام' ، 'وَردالجنة و بدرالدجنة' و جز آنها. شيخ بهائى مذکور کتابهاى ديگرى در حديث دارد مانند حبلالمتين.
|
|
از جملهٔ کسانى که در عهد صفوى کوشش بسيار در احياء و نشر حديث و علم به رجال حديث کرده ملامحمد تقى بن مقصود على اصفهانى مشتهر به 'مجلسى' پدر ملامحمدباقر مجلسى است. دربارهاش نوشتهاند که 'او، پس از ظهور صفويان، نخستين کسى است که حديث شيعه را نشر داد' (روضاتالجنات، ج ۲، ص ۱۱۸).
|
|
از عالمان بزرگ بعد از او در حديث، ملامحسن فيض کاشانى صاحب کتاب وافى، يکى از بزرگترين و جامعترين کتابهاى حديث در عهد صفوى، است و فيض آن را در پانزده مجلد به سال ۱۰۶۸ هـ تمام کرد. وافى جامع همهٔ خبرهائى است که در کتابهاى معتبر حديث شيعه مانند کتاب کافى و من لايحضره الفقيه و تهذيب و استبصار (= الکتب الاربعةالمتقدّمة) به اضافه آيههائى از قرآن دربارهٔ اصول و فروع دين آمده است و هرجا که آيه يا حديثى محتاج توضيح و حتى تأويل بود بدان کار مبادرت جست. فيض در آغاز اين کتاب عظيم علت تأليف آن را جمع کردن بين کتابهاى چهارگانهٔ اساسى شيعه (= ارکان اربعه = الکتب الاربعةالمتقدمة) گفته است. سپس فيض وافى را کوتاه کرد و کتابى در دو جزء فراهم آورد بهنام شافى که تأليف آن به سال ۱۰۸۲ پايان يافت، و آنگاه کتاب ديگرى که حکم تکملهٔ شافى را دارد بهنام نوادرالاخبار فراهم آورد و در آن خبرهائى را که بهنظر او از امامان روايت شده جمع کرد.
|
|
فيض با تدوين کتاب 'وافى' توانست يکى از کتابهاى پايه را در حديث شيعه فراهم کند که نخستين کتاب از واپسين کتابهاى چهارگانه شيعه (الکتب الاربعةالمتأخّرة) شناخته شد. توضيح آنکه شيعيان دوازده امامى چهار کتاب اساسى قديم (الکتب الاربعةالمتقدمة) در حديث دارند از 'محمدان سهگانه' (۱). فيض و سه تن ديگر از عالمان مشهور عهد صفوى با تأليف کتابهاى مشروحترى در حديث شيعه چهار کتاب اساسى ديگر در اين علم بهوجود آوردند که به 'الکتبالاربعة ـ المتأخّره' شهرت دارند.
|
|
(۱) . محمدون الثلائة يعنى محمد بن يعقوب کُلينى (م ۳۲۹ هـ) صاحب کتاب کافى، و شيخ صدوق محمدبن على بن موسى معروف به ابنبابويه (م ۳۸۱ هـ) صاحب من لايحضره الفقيه، و شيخالطائفه محمدبن حسن طوسى (م ۴۶۰ هـ) صاحب دو کتاب تهذيبالاحکام و استبصار.
|
|
- دومين کتاب از 'واپسين کتابهاى چهارگانه' جوامعالکلم است از محمدبن شرفالدين على بن نعمةالله جزائرى معروف به 'سيدميرزا' از عالمان بزرگ شيعه در قرن يازدهم هجرى است.
|
|
- سومين کتاب از 'واپسين کتابهاى چهارگانه' کتاب تفصيل وسائلالشيعه معروف به 'وسائل' است از شيخ محمدحسن حرّ عاملى (م ۱۱۰۴ هـ) صاحب املالآمل و چند کتاب معتبر ديگر در حديث.
|
|
- چهارمين کتاب بحارالانوار است از ملامحمدباقر مجلسى (م ۱۱۱۰ هـ) که مهمترين آن اثرها و آخرين و مشروحترين کتب از 'واپسين کتابهاى چهارگانه' شمرده مىشود. اين کتاب مجموعهٔ کلانى است از همهٔ حديثها و خبرها و نظرهاى مقبول شيعه با شرحها و اضافات بسيار بر آنها. اين کتاب عظيم در بيست و پنج مجلد بزرگ است و هم از روزگار مؤلف محل توجه عالمان شيعه گشت چنانکه دفترهاى آن را همين که پرداخته و آماده مىشد بهدست مىبردند و از آنها نسخهها برمىداشتند. بحارالانوار الجامعةلدُرَر اخبار الائمةالاطهار گذشته از خبرهائى که در 'کتابهاى چهارگانهٔ پيشين' شيعه نقل شده بيشتر اصلهاى چهار صدگانه (اصول اربعمائة) را شامل است به اضافهٔ آنچه از گفتارهاى عالمان شيعى و سنى که با مطالب کتاب در هر مقام مناسبتى داشت. مجلسى بر همهٔ مطالبى که از اين مأخدها نقل و تلفيق کرده بود شرح و توضيح و تأويل نوشته و از اين راه دائرةالمعارفى حاوى کليهٔ خبرها و حکمهاى فقهى و دستورهاى اخلاقى و اجتماعى و واجب و مستحب و مکروه و حرام بيان مسائل اصولى و کلامى و جز آنها براى شيعهٔ ترتيب داده است و از اين روى بايد آن را 'فرهنگنامهٔ تشيع' دانست که نه پيشتر و نه پستر از مجلسى به چنان هيأتى وجود نيافته بود.
|
|
اثرهاى اين چند عالم بزرگ نمودارى است از کوشائى کمنظير عالمان اين عهد در تدوين دانشهاى مذهبى شيعه وگرنه کتابهائى که دانشمندان دوران صفوى در اين زمينه پديد آوردهاند بسيار است.
|
|
با آنکه زبان فارسى زبان علمى عالمان دينى عهد صفوى نبود، توجه به ترجمه يا تأليف کتابهائى به فارسى در حديث شايستهٔ ذکر است. عالم معروف قرن دهم على بن حسن زوارى کتابهاى مهم حديث شيعه، کشفالغمهٔ بهاءالدين اربلى (م ۶۹۲ هـ) و احتجاج طبرسى را به دستور شاه طهماسب به پارسى درآورد. زينالدين على نقى کمرهاى (م ۱۰۶۰ هـ) و ملامحمدتقى مجلسى (م ۱۰۷۰ هـ) و محمدباقر مجلسى (م ۱۱۱۰ هـ) و چند تن ديگر هم آثارى به فارسى در اين علم دارند.
|