|
يک اختلال مادرزادى از نوع خونريزى دهنده است که در آن يکى از فاکتورهاى لازم براى انعقاد خون وجود ندارد. اين بيمارى از شايعترين مسائل انعقادى است. اکثر مبتلايان اين بيمارى را مردان تشکيل مىدهند. اگرچه اين بيمارى ارثى است اما گاهى اوقات در ميان خانوادههاى بدون سابقه نيز بروز مىکند. هموفيلى بهعلت کمبود يا فقدان يکى از پروتئينهاى دخيل در انعقاد خون بهوجود مىآيد.
|
|
|
|
|
|
عيب اصلى در هموفيلى نوع A، نقص در فاکتور شمارهٔ ۸ (VIII) انعقادى مىباشد (فاکتور ضد هموفيلي، Anti Hemophilia Factor) که توسط کبد توليد مىشود و براى شکلگيرى ترومبولاستين در مرحلهٔ اول لختهشدن خون لازم است. کمبود آن در خون جدى مىباشد. افراد هموفيلى نوع A، دو فاکتور از سه فاکتور لازم براى لخته شدن را دارند. بنابراين ممکن است خون آنها در مدت زمان طولانىترى بند آيد. انعقاد خون در يک بافت به راههاى مختلف بستگى دارد اما خونريزى در حفرهها و ماهيچهها، معمولترين نوع خونريزى داخلى مىباشد. خونريزى در گردن، دهان، يا قفسه سينه خيلى جدى است و ممکن است باعث مسدود شدن راههاى هوائى گردد. خونريزى دورن جمجمه موجب مرگ مىگردد. شدت علائم بيمارى با ميزان کمبود فاکتور ۸ مرتبط است که بهصورت ذيل طبقهبندى مىشود.
|
|
۱. هموفيلى خفيف (Mild hemophilia) که ميزان کمبود فاکتور ۸ انعقادى در آن ۵۰ تا ۵۹ درصد است.
|
|
۲. هموفيلى متوسط (Moderate hemophilia) که ميزان فاکتور ۸ انعقادى در آن ۱ تا ۵ درصد است.
|
|
۳. هموفيلى شديد (Severe hemophilia) که ميزان فاکتور انعقادى ۱% يا کمتر است. از نظر انتقال ژنتيکى بيماري، نوع A و B وابسته به جنس مغلوب و بيشتر در مردان مشاهده مىشود و نوع C اتوزوم غالب است. شيوع بيمارى در زنان نادر است اما بيمارى ونويلبراند (Vonwillebrand) در ميان زنان و مردان مشاهده مىشود و انواع آن بهصورت ذيل طبقهبندى مىشود:
|
|
A - نوع کلاسيک، کمبود فاکتور ۸ اعقادي
|
|
B - بيمارى کريسمس، کمبود فاکتور ۹ انعقادي
|
|
C - نوع هاگمن (Hageman) کمبود فاکتور ۱۲ انعقادي
|
|
۴. ونويلبراند يا هموفيلى عروقي، بهدليل عدم وجود فاکتور ۸ است.
|
|
| الگوى توارثى بيمارى هموفيلى
|
|
الگوى توارثى بيمارى به شکل وابسطه به X مغلوب است، يعنى بر روى کروموزوم X ژنى وجود دارد که اين ژن فرامين لازم را براى توليد فاکتور ۸ صادر مىکند. درست بر روى همين کروموزوم ژن ديگرى قرار دارد که اطلاعات لازم براى ساختن فاکتور ۹ را دارا است. اگر در ساختمان اين ژنها عيبى وجود داشته باشد که بهطور معمول ناشى از نبودن قسمتهائى از ژن و يا نواقص صادره از طرف ژن است، فاکتور مربوطه توليد نمىشود و يا بهصورت ناقص توليد خواهد شد.
|
|
اگر خانمى سابقهٔ خانوادگى هموفيلى داشته باشد، با تجزيه و تحليل پيوستگى ژنى يا شناسائى جهش F8C يا F9 در خانواده، مىتوان وضعيت حامل بودن او را تعيين نمود. تشخيص افراد حامل با سنجش آنزيمى دشوار بوده و همه جا مقدور نيست. اگر مادر حامل باشد، هريک از پسران او به احتمال ۵۰ درصد بيمارى را به ارث مىبرند. دختران به ارث برندهٔ جهش F8C يا F9 با احتمال کمى دچار هموفيلى مىشوند که در پى غيرفعال شدن تصادفى کروموزوم X طبيعي، رخ مىدهد. اگر مادر داراى پسرى مبتلا به هموفيلى باشد اما هيچ خويشاوند مبتلاى ديگرى نداشته باشد، احتمال قبلى حامل بودن ا و ۲ در ۳ است، زيرا تقريباً يکسوم بيماران، جهش جديدى در F8C و F9 دارند. با در نظر گرفتن تعداد پسران غيرمبتلا در خانواده مىتوان اين احتمال را دقيقتر محاسبه نمود.
|
|
|
شدت علائم بيمارى در شخص هموفيلى به مقدار فعال فاکتورهاى انعقادى موجود در خون وى بستگى دارد. يا بهعبارتى شدت بيمارى هموفيلى بستگى به شدت نقص فاکتورها دارد. اگر در فردى فاکتورها قابل شمارش نباشد (کمتر از ۱%) اين فرد هموفيلى نوع شديد دارد. در اين هموفيلى حملات مکرر خونريزى رخ مىدهد. در بعضى افراد خونريزى خودبهخود و بدون هيچ ضربهاى ايجاد مىشود و همچنين عمل جراحى يا کشيدن دندان نيز براى فرد هموفيلى مشکلات جدى بهوجود مىآورد. اگر سطح فاکتورها ۱% تا ۵% حد طبيعى باشد نوع متوسط بيمارى ايجادشده و اين بيماران بعد از يک ضربهٔ جزئى خونريزى غيرطبيعى پيدا مىکنند اما خونريزى خودبهخودى و بدون علت ندارند. خونريزى مکرر در يک مفصل سبب خونريزى بدون علت بعدى در همان مفصل مىشود. افرادى که داراى بيش از ۵% فاکتور انعقادى فعال باشند بهعنوان نوع خفيف شناخته مىشوند و خونريزى کمترى در آنها رخ مىدهد.
|
|
|
هدف از درمان پيشگيرى از خونريزى و کاهش آن، جايگزين کردن ترکيبات خونى و فرآوردههاى انعقادى و مراقبت به هنگام خونريزى مىباشد. اولين درمان براى هموفيلي، جايگزينى فاکتور انعقادى ناقص مىباشد که از طرق مختلفى قابل انجام است.
|
|
|
اگرچه کارآزمائىهاى فعلى ژن درمانى بسيار اميدوارکننده بهنظر مىرسند ولى هيچ درمان علاج دهندهاى بهجز پيوند کبد براى هموفيلى A و B وجود ندارد. درمان جايگزينى عامل انعقادي، اميد به زندگى را از ۴/۱ سال در اوايل دههٔ ۱۹۰۰ به تقريباً ۶۵ سال افزايش داده است.
|