التهاب خفيف ملتحمه بهطور شايعى همراه تب يونجه (رينيت آلرژيک) ديده مىشود. معمولاً سابقهٔ آلرژى به گردهٔ گياهان، علفها، فضولات حيوانى و غيره وجود دارد. بيمار از خارش، اشکريزش و قرمزى چشمها شاکى است و اغلب اظهار مىدارد که چشمايش به داخل نسوج اطراف، فرو مىروند. حالت اخير بهعلت کموزيس شديدى مىباشد که طى حملهٔ بيمارى وجود دارد. در صورت باقى ماندن آلرژن، ممکن است، کنژونکتيويت پاپيلرى بهوجود آيد يافتن ائوزينوفيل در نمونه تراشيدههاى ملتحمه کار مشکلى است. درمان شامل چکاندن قطرههاى وازوکانستريکتور طى مرحله حاد بيمارى مىباشد. اپىنفرين ۱۰۰۰/۱ بهصورت موضعى در عرض ۳۰ دقيقه کموزيس و ساير علائم را برطرف مىنمايد. کمپرس سرد براى رفع خارش مفيد است و آنتى هيستامين خوراکى تا حدى ارزشمند است. پاسخ به درمان رضايتبخش مىباشد؛ ولى عود شايع است مگر اينکه آنتىژن حذف شود. بيمارى با افزايش سن تخفيف مىيابد.
کراتوکنژونکتيويت ورنال
اين بيمارى که نزلهٔ بهارى (Spring catarrh)، کنژونکتيويت فصلى يا کنژونکتيويت آب و هواى گرم نيز ناميده مىشود، بيمارى دوطرفه و ناشايعى است که در سالهاى قبل از بلوغ شروع مىشود و ۱۰-۵ سال طول مىکشد. در پسران شايعتر است. بيمارى تقريباً در مناطق سردسير ديده نمىشود و در فصول گرم شديدتر از زمستان است. اغلب سابقه فاميلى آلرژى وجود دارد. بيمار از خارش شدى و ترشح چشم شاکى است. در معاينه، ملتحمه ظاهر شيرى رنگ دارد و پاپيلاهاى ريز در ملتحمه پلک تحتانى و پاپيلاهاى درشت (نماى قلوهسنگى - Cobbiestone) در ملتحمهٔ پلک فوقانى ديده مىشود. ساير نشانههائى که ممکن است ديده شوند، عبارتند از: غشاء کاذب ظريف بهويژه روى پلک فوقانى در محل در معرض گرما، وجود پاپيلا در ليمبوس (بهخصوص در نژاد سياه که بارزترين ضايعه است)، نقاط سفيد Tranta در ليمبوس و ميکروپانوس. معمولاً اسکار ملتحمه ايجاد نمىشود. اغلب کراتيت اپىتليال منتشرى روى مىدهد و ممکن است زخمهاى سطحى در قسمت فوقانى قرنيه (Shield ulcers) بهوجود آيد. ضايعات قرنيهاى بهخوبى به درمان جواب نمىدهند. در اسمير اگزوداى ملتحمه، تعداد زيادى اوزينوفيل ديده مىشود.
- درمان:
بيمارى خود بهخود محدود مىشود؛ بنابراين بايد در تجويز داروهائى که در مصرف طولانى مدت خطراتى دارند (نظير کورتيکواستروئيدها)، دقت زيادى نمود. در درمان علائم استفاده از وازوکانستريکتورها، کمپرس سرد و خوابيدن در اتاق سرد مفيد است. کرومولين موضعي، داروى پروفيلاکتيک مفيدى در موارد متوسط تا شديد بيمارى است. احتمالاً بهترين روش درماني، مهاجرت به مناطق آب و هوائى سرد و مرطوب سرد و مرطوب مىباشد. بيمار به شدت فوتوفوبيک، که قادر بهکار نيست را مىتوان با دورهٔ کوتاهى از استروئيدهاى موضعى يا سيستميک و مصرف منظم آنتى هيستامينهاى موضعى درمان نمود؛ البته بايد از مصرف طولانى مدت استروئيدها پرهيز نمود. نشان داده شده است که قطرهٔ چشمى سيکلوسپورين ۲% در موارد مقاوم و شديد مؤثر است. عوارض شايع بيمارى بلفاريت و کنژونکتيويت استافيلوکوکى مىباشد. عود بيمارى بهويژه در بهار و تابستان شايع است؛ ولى بعد از چند بار عود، پاپيلاها از بين رفته و اسکارى از خود بهجا نمىگذارند.
کراتوکنژونکتيويت آتوپيک
بيماران مبتلا به درماتيت آتوپيک، اغلب دچار کراتوکنژونکتيويت آتوپيک نيز هستند. علائم و نشانههاى بيمارى عبارتند از: سوزش، ترشح موکوئيدي، فوتوفوبي، قرمزى لبههاى پلک و پاپيلاهاى ظريف. پاپيلاهاى بزرگ در مقايسه با کراتوکنژونکتيويت ورنال کمتر ديده مىشوند و اغلب در ملتحمهٔ پلک تحتانى قرار دارند. در سير بيمارى کراتيت محيطى رخ مىدهد و متعاقب آن و اسکولاريزاسيون قرنيه مشاهده مىشود. در موارد شديد، تمامى قرنيه کدر و اسکولاريزه مىشود. معمولاً سابقهٔ فاميلى آلرژى وجود دارد و اکثر بيماران از شيرخوارگى مبتلا به درماتيت آتوپيک هستند. بيمارى سير طولانى داشته، همراه با دورههاى تشديد و پسرفت است. با ورود بيمار به دههٔ پنجم عمر، فعاليت بيمارى کاهش مىيابد. در اسمير تراشيدههاى ملتحمه، کمتر از نوع ورنال ائوزينوفيل ديده مىشود. اسکار ملتحمه و قرنيه اغلب ديده مىشود و کاتاراکت آتوپيک ممکن است بهوجود آيد. در اين بيماران کراتوکونوس، دکولمان شبکيه، کراتيت هرپسى و بلفاريت و کنژونکتيويت باکتريال (معمولاً استافيلوکوکي) بيشتر از معمول ديده مىشود.
درمان اين بيمارى اغلب نااميد کننده است. در درمان بيمارى آنتىهيستامينهاى خوراکي، استروئيدهاى موضعى و در موارد شديد پلاسمافرز مفيد است. هرگونه عفونت ثانويه بايد درمان شود.
پاپيلرى ژآنت
مشابه کنژونکتيويت ورنال بوده، در بيمارانى که از چشم مصنوعى پلاستيکى (نه شيشهاي) يا لنزهاى تماسى استفاده مىکنند، بهوجود مىآيد. بيمارى احتمالاً يک اختلال ازدياد حساسيت تأخيرى غنى از بازوفيل، به همراه جزء هومورال 1gE مىباشد. استفاده از عينک بهجاى لنزهاى تماسي، موجب برطرف شدن علائم مىگردد.