قرن چهارم و اوايل قرن پنجم مهمترين دورهٔ ظهور نويسندگان و شاعران بزرگ تازىگوى در ايران و دورهٔ کمال ترقى ادب عربى در اين سامان است. در رديف نويسندگان و شاعران بزرگ پارسىزبان ايران که در اين دوره بهسر مىبردند، گروه بزرگى از شاعران و نويسندگان و ادبا و مورخان که به زبان عربى نثر و نظم داشتهاند، در خدمت سلاطين به اعزاز و اکرام مىزيستند و از آنان در اين مدت آثار معروف برجاى مانده است. بعضى از شاعران و نويسندگان پارسى در اين عهد از جملهٔ شاعران و نويسندگان تازىگوى بزرگ هستند مانند شهيد بلخى و ابوعلى سينا و شمسالمعالى قابوس و ابوالفتح بستى و بونصر مشکان و جز آنان، و چون وزيران از ميان دبيران بزرگ که لامحاله با علوم آشنائى کامل داشتهاند انتخاب مىشدند، نويسندگان بزرگى از ايران که به زبان عربى نظم و نثر داشتهاند به وزارت رسيدند، و پيدا است که وجود آنان در نشر ادب عربى در ايران و گردآوردن ادبا و شعرا و نويسندگان عربىگوى در دربارها، و تشويق آنان بسيار مؤثر بوده است. روش تحصيل زبان و ادب عربى در اين قرن همچنان که ضمن تحقيق در علوم ادبى اين عصر ديدهايم طورى بود که موجب مهارت طالبان علوم در انشاء مىشد و بههمين سبب عدد شاعران و نويسندگان عربىزبان پارسىنژاد در اين عهد بسيار است.
|
|
|
|
شعر عربى در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم همان سيرى را که در قرن دوم و سوم پيش گرفته بود، ادامه داد و به مراحل قطعى کمال رسانيد چنانکه چه از حيث لفظ و ظاهر ترکيبات و عبارات و چه از باب معنى و دقت آن، و چه از جهت ورود مضامين و افکار علمى دقيق در شعر، سرآمد همهٔ ادوار شعر عرب قرار گرفته است و در همين دوره است که شاعران بزرگ و نامآورى که از اساطين شعر عرب هستند مانند ابوالطيب المتنبى (۳۰۳-۳۵۴) و ابوالعلاء معرى (۳۶۳-۴۴۹) و ابن هانى اندلسى و ابوالحسن السلامى و ابن حجاج و شريفالرضى و شريفالمرتضى و نظاير آنان ظهور کردهاند. شعر عربى در ايران اين دوره هم بههمان نسبت رواج داشت که نثر عربي، و کمتر فيلسوف يا اديب يا مورخ و نويسنده است که در اين عهد در ايران زيسته باشد و ديوان شعر عربى نداشته يا ابياتى از او نقل نشده باشد، مانند ابوالحسن شهيد بلخى و ابنالعميد و صاحببن عباد و ابوعلى مسکويه و شمسالمعالى قابوس و ابوعلىسينا و بديعالزمان همدانى و ابوبکر خوارزمى و ابومنصور ثعالبى و ابوالحسن علىبن عبدالعزيز جرجانى و ابوريحان بيرونى و ابوالفرج اصفهانى و ابن هندو و جز آنان که ذکر همهٔ ايشان گذشته است.
|
|
بر اثر تشويق عضدالدوله و ابنالعميد و ابنسعدان و صاحببن عباد و ابوالفضل بلعمى و عتبى وجيهانى و ابوالحسين سهيلى و امثال آنان از شعرا و ادبا، چه در عراق و چه در خراسان، رواج شعر عربى بهحد اعلى رسيده بود چنانکه برشمردن همهٔ شاعران فارسىزبان عربىگوى در اين عهد بهواقع دشوار است و خواننده براى وصول به اين مقصود بايد به کتاب يتيمةالدهر و تتمةاليتيمة - دميةالقصر و نظاير آنها مراجعه کند و از اين ميان به ذکر شاعرانى مانند محمدبن موسى الحدادى البلخى و ابوعبدالله الضرير الابيوردى و مهيار الديلمى و ابوالفتح علىبن محمد البستى اقتصار شود.
|
|
ابوالحسين مهيار بن مرزويهٔ ديلمى کاتب و شاعرى مشهور است. وى ابتدا دين زرتشتى داشت و بعد بر دست شريف رضى ابوالحسن محمدالموسوى اسلام آورد و در خدمت او به تحصيل فنون ادب و شعر پرداخت و به زودى بزرگترين شاعر عهد خود شد و ديوان شعر او را چهار جلد نوشتهاند. وفات او در ۴۲۸ اتفاق افتاد.
|
|
|
در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم در نثر عربى دو جريان مختلف مشاهده مىشود: يکى توجه به نثر مصنوع و ديگر توجه به نثر مرسل و دور از صنايع که خاص نويسندگان کتب علمى و بعضى از ادبا مانند ابوحيان توحيدى بوده است. ابوحيان توحيدى در نگارش کتب خود به صنايع توجهى نداشت. هرجا آن صنايع به طبيعت بر قلم او جارى مىشد از آنها استفاده مىکرد و در غير اينصورت از آوردن آنها خوددارى مىنمود. مثل آن است که ابوحيان توجه به صنايع گوناگون و فدا کردن معانى را براى خاطر آنها نمىپسنديد و اين معنى از مثالبى که براى صاحب بن عباد شمرده است برمىآيد.
|
|
نويسندگان تواريخ از قبيل ابومنصور ثعالبى و ابوالفرج اصفهانى و حمزةبن الحسن اصفهانى و جز آنان هم معمولاً همين روش را داشتند. مگر بعضى از آنان مثل عتبى که احياناً تاريخ را جولانگاه صنايع قرار مىدادند و در اين راه از افراط و تندروى هم امتناعى نداشتند.
|
|
موضوع مهم در نثر عربى قرن چهارم و نيمهٔ اول قرن پنجم شيوع فن و صنعت است در آن. در قرن دوم و سوم و اوايل قرن چهارم نويسندگان زبان عربى تحت تأثير ادب پهلوى و يونانى از تصنع دورى مىجستند و آثار آن ايام همه به نثر مرسل و خالى از هرگونه تکلف است. سادگى و روانى کلام نويسندگان اين دوره را بهجاى توجه به ظواهر الفاظ متوجه بيان معانى و مطالب مهم و بحثهاى سودمند در موارد مختلف مىکرد ليکن در قرن چهارم نظر نويسندگان بيشتر متوجه الفاظ شد و آمادگى زبان عرب براى استفاده از صنايع هم آنان را در اين کار تشجيع نمود چنانکه به زودى آثار مختلفى به اين سبک پديد آمد و اکثر نويسندگان متوجه اين طريقه شدند. سجع در نثر عربى اواخر دورهٔ جاهليت بهوفور ديده مىشود، علىالخصوص در عبارات کهان و خطباء، و ليکن بعد از ظهور اسلام اين روش متروک ماند و جاى آن را سادگى عبارت گرفت. وقتى نويسندگان زبان عربى خواستند به روش قديم نثر عربى بازگردند مقدمات امر براى آنان آماده بود و بههمين سبب ترقى روش جديد حاجت به وقت بسيار و صرف مجاهدات فراوان نداشت. وجود کتبى که در لغات مترادف يا اسماء مختلف از اشياء معين بهوسيلهٔ روات و لغويان فراهم آمده بود، و نشر معاجم متعدد از دورهٔ خليل بن احمد بهبعد، و وسعت دايرهٔ زبان عربى بر اثر ورود لغات کثير از زبانهاى يونانى و ايرانى و غيره، هم در اين راه به نويسندگان ياورى بسيار کرد و آوردن مترادفات و بهکار بردن سجع و جناس و ورود در صنايعى را از قبيل مماثله و ترصيع و غيره براى آنان آسان ساخت.
|
|
توجه به صنايع بيشتر از کتابت رسائل سرچشمه گرفت و اصولاً کتابت رسائل اثر بسيار در بلاغت عرب داشت و وسيلهٔ خوبى براى تفنن بود و در زبان فارسى هم سجع و ساير صنايع لفظى بيشتر بهوسيلهٔ مترسلان شيوع يافت. رسائل اعم از سلطانيات و اخوانيات ميدانى براى بهکار بردن صنايع و واردکردن اصطلاحات و امثال و آراستن کلام به زيورهاى گوناگون لفظى و معنوى بود. غالباً معانى کم در آنها با الفاظ بسيار و با تفنن و تنوق نموده مىشد و مترسلين دستگاههاى مختلف حکام و امراء و خلفاء و سلاطين در اين امر با يکديگر رقابت مىورزيدند و همين رقابت خود بر توسعهٔ دايرهٔ صنايع در کلام مىافزود.
|
|
در اين دوره تنوع در موضوعات نثر بسيار بوده است زيرا دستههاى مختلف علمى و مذهبى و ادبى هريک براى خود موضوعات خاصى در کتابت داشتند.
|