شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
وضع ادبی ایران در قرن چهارم و نیمهٔ اول قرن پنجم هجری
| |||
دوره قرن ۴ و نيمه قرن ۵ که مورد مطالعه است با آنکه ابتداى ترقى ادب فارسى است، يکى از مهمترين ادوار ادبى ما محسوب مىگردد. در ابتداى اين عهد رودکى استاد شاعران و در اواخر آن فردوسى و عنصرى دو استاد مسلم شعر پارسى زندگى مىکردهاند. شاعران ديگر اين دوران نيز هريک صاحب شهرت و اهميت خاص در تاريخ ادبيات فارسى هستند. کمتر دورهاى از ادوار ادبى فارسى است که اين همه شاعر استاد و بزرگ، آن هم از يک ناحيهٔ محدود، در آن زندگى کرده باشند، و کمتر عهدى است که در آن فصاحت و جزالت کلام تا اين حد مفطور و ملکهٔ گويندگان باشد. کثرت شعر و تعدد آثار گويندگان يکى از خصائص عمدهٔ اين دوران است. | |||
علت اساسى اين توسعه و رواج روزافزون شعر تشويق بىسابقهٔ شاهان از شاعران و نويسندگان بود. همهٔ اميران و شاهان مشرق در آن دوران نسبت به گويندگان پارسىسراى و نويسندگان و شاعران تازىگوى ايرانى رعايت کمال احترام را مىکردهاند و اين حکم حتى دربارهٔ محمود غزنوى که شاعران را بهمنزلهٔ عوامل تبليغات خود بهکار مىگماشت، صادق است مگر در رفتار ناجوانمردانهٔ او نسبت به استاد طوس که آن خود داستان ديگرى در قلمرو مسائل نژادى و مذهبى دارد. | |||
صلاتگران و نعمتهاى فراوان که اميران و شاهان درين دوره در راه تشويق شاعران صرف مىکردهاند بهحدى بود که آنان را به درجات بلندى از ثروت و تنعم مىرسانيد. دربارهٔ رودکى نوشتهاند که بنهٔ او را چهارصد شتر مىکشيد و خاقانى دربارهٔ عنصرى گفته است: | |||
| |||
بعضى از شاعران اين عهد از کثرت ثروت محسود اين و آن بودند و گروهى از آنان از وفور نعمت چون اميران با غلامان سيمينکمر و زرينکمر حرکت مىکردند. اين وضع نتيجهٔ مستقيم تشويق پادشاهان و خريدارى مدايح و اشعار شاعران به بهاى گزاف بود. در ميان سلاطين و اميران و وزيران اين عهد بسيار کسان داريم که يا خود شاعر و نويسنده بودهاند (مانند شمسالمعالى قابوس - آغاجى - طاهربن فضل چغانى - ابوالمظفر چغانى - ابنالعميد - صاحببن عباد - عتبى - جيهانى - ابوالفضل بلعمى - ابوعلى بلعمى و نظاير آنان) و يا از تشويق و بزرگداشت نويسندگان و شاعران پارسىگوى و تازىگوى غفلت نداشتند. | |||
سامانيان خصوصاً بهنثر و نظم پارسى شائق بودند، شاعران پارسىگوى را تکريم مىنمودند و براى ايجاد منظومههائى مثل شاهنامه يا ترجمهٔ کتابهائى مانند کليله و دمنهٔ پسر دادويه و تاريخ طبرى و تفسير کبير طبرى فرمانهائى مستقيماً صادر مىکردند، و برخى از وزيرانشان همچون ابوالفضل بلعمى مشوق شاعران در نظم داستانها و کتابهائى از قبيل کليلهودمنه مىشدند، يا وزيرانى چون ابوعلى بلعمى خود به تأليف کتاب به زبان پارسى همت مىگماشتند. | |||
شايد يکى از علل بزرگ ترويج نظم و نثر پارسى بهوسيلهٔ سامانيان تعقيب فکر استقلال ادبى ايرانيان و دنبال کردن همان نظرى بوده که يعقوب ليث درين زمينه داشت، و علت ديگر آنکه سامانيان مىکوشيدند پايتختشان بخارا همان مرتبت و مقامى را حاصل کند که بغداد زير تسلط خلفا داشت، و گويا همين فکر بود که موجب سرودن ابياتى از اين قبيل مىشد: | |||
| |||
و مىدانيم که 'امير خراسان' عنوان رسمى سلاطين سامانى بود. | |||
غير از بخارا که مهمترين مرکز ادبى ايران در قرن چهارم بود، مراکز مهم ديگرى هم تا اواسط قرن پنجم مانند زرنج سيستان و غزنين و گرگان و نيشابور و رى و سمرقند براى ادب فارسى وجود داشت که البته فعاليت بعضى از آنها بعد از اين دوران هم ادامه يافت. بر روىهم در بلاد شرقى پشتهٔ ايران تا اواسط قرن پنجم کوشش در احياء و ادامهٔ ادب فارسى بيشتر، و بسيار بيشتر از بلاد غربى بود زيرا در اين بلاد اخير شعر و نثر پارسى تا اوايل قرن پنجم رونق و رواجى چنانکه بايد نداشت و ازين هنگام است که توجه امراء ديلمى عراق (خاصه رى و اصفهان) به ايجاد آثارى به لهجهٔ درى نتايج سودمندى بهبار آورد. | |||
زبان پارسى درى در قرن چهارم و اوايل قرن پنجم بر اثر آميزش بيشتر با زبان عربي، و قبول عدهٔ جديدى از اصطلاحات علمى و ادبى و دينى و سياسي، و بهکار بردن آنها براى مفاهيم و مضامين مختلف شعرى و مقاصد علمى و غيره، نسبت به قرن سوم تکامل و توسعهٔ بيشترى يافت. با اين حال اگر زبان شاعران و نويسندگان اين عهد را با ادوار ادبى بعد بسنجيم تعداد لغات عربى را به نسبت محسوسى کمتر و غلبهٔ لغات اصيل پارسى و حتى نفوذ زبان پهلوى را در آن بيشتر مىبينيم، و علىالخصوص اين نکته قابلتوجه است که شاعران و نويسندگان اين عهد کمتر تحت نفوذ قواعد دستورى زبان عربى بودند و قواعد زبان پارسى را بيشتر رعايت مىکردند، و مثلاً بهندرت وزنهاى جمع عربى را در متنهاى پارسى مىيابيم و يا ترکيبهاى تازى را در آنها بسيار کم مىبينيم. اين نکته هم قابل ذکر است که شاعران و نويسندگان اين عهد خلاف آنچه برخى مىانديشند تعمدى در آوردن کلمات پارسى بهجاى عربى نداشتند، بلکه چون زبان فارسى در آن عهد هنوز به نسبت کمى با زبان عربى آميخته بود، و شاعران و نويسندگان هم از لهجهٔ عمومى در کار خود پيروى مىکردند، طبعاً لغات عربى را کمتر بهکار مىبردند مگر در مواردىکه ضرورت اقتضاء مىکرد. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست