روانشناسان دیگر اساساً در وجود چیزی بهنام 'هوش عمومی' تردید دارند. بهنظر آنها آزمونهای هوش جلوههائی از چند توانائی ذهنی محسوب میشوند، توانائیهائی که تا حدودی مستقل از یکدیگر هستند. یکی از روشهای کسب اطلاعات دقیقتر دربارهٔ انواع توانائیهای زیربنائی عملکرد شخص در آزمونهای هوش، تحلیل عوامل (factorial analysis) است. تحلیل عوامل یک شیوهٔ ریاضی برای تعیین حداقل تعداد ابعاد یا عواملی است که میتواند روابط (همبستگیهای) مشهود بین پاسخهای آزمودنی به تعداد زیادی از آزمونها را توجیه کند. این روش پیچیدهتر از آن است که بتوان در اینجا جزئیات آن را شرح داد، اما جدول روش تحلیل عوامل میتواند تا حدودی ما را با این روش آشنا سازد.
مبتکر تحلیل عوامل، چارلز اسپیرمن (Charles Spearman)، این نظریه را پیش کشید که افراد به درجات مختلف از یک عامل عمومی هوش (general intelligence factor ـ g) 'که (جی) خوانده میشود' برخوردار هستند. بسته به میزان برخورداری از عامل جی، هر فردی را میتوان بهطور کلی هوشمند یا کودن نامید طبق نظر اسپیرمن عمدهترین عامل تعیینکنندهٔ عملکرد در سؤالهای آزمونهای هوش است. علاوه بر جی، عوامل اختصاصی که هر یک 'اس' (S) نامیده شوند. مختص هر یک از توانائیهای آزمونها هستند. برای مثال، آزمونها سنجیده میشود شاخص مقدار جی بهاضافهٔ مقادیری از عوامل مختلف اس است. عملکرد در ریاضیات تابع میزان هوش عمومی فرد بهاضافهٔ میزان استعداد ریاضی وی خواهد بود.
بعدها پژوهشگر دیگری بهنام لوئیز ترستون (Louis Thurstone - ۱۹۳۸)، تأکیدی را که اسپیرمن بر هوش عمومی داشت مورد انتقاد قرار داد و این نظر را مطرح کرد که هوش قابل تقسیم به چند توانائی نخستین (primary abilities) است. ترستون برای تعیین این توانائیهای نتایج تعداد زیادی از آزمونهای گوناگون را با روش تحلیل عوامل مورد بررسی قرار داد. گروهی از این سؤالها ویژهٔ سنجش ادراک کلامی بوده و گروهی دیگر عملیات حساب را میسنجید، و جز اینها. ترستون امیدوار بود که از این راه بهجای دستهبندی ابتدائی سؤالها که مبنای مقیاسهای کلامی و عملی وکسلر بود، به یک طبقهبندی قطعی از سؤالهای آزمونهای هوش دست یابد.
جدول روش تحلیل عوامل
در تحلیل عوامل چه دادههائی مورد تحلیل قرار میگیرند و مراحل عمدهٔ تحلیل کدام هستند؟ دادهها همان نمرههای حاصل از آزمونهای گوناگون هستند که بهمنظور اندازهگیری محتوا یا فرآیندهای روانشناختی ساخته شدهاند. نخست برای یک یک افراد یک گروه بزرگ در هر یک از آزمونها نمرهای بهدست میآید. آنگاه ضرایب همبستگی بین این نمرهها محاسبه میشود تا بدانیم که مثلاً چه رابطهای بین نمرههای افراد در آزمون ۱ با نمرههای آنان در آزمون ۲ وجود دارد، و همینطور در مورد نمرههای سایر آزمونها. بر مبنای چنین روابطی یک جدول همبستگی بهدست میآید که ماتریس همبستگی (correlation matrix) نامیده میشود. یک نمونه از چنین ماتریس همبستگی را که اساس آن فقط ۹ آزمون بوده در زیر میبینید.
سه خوشه همبستگی که درو آنها خط کشیده شده است نمایشگر آن هستند که در هر یک از این سه گروه آزمون عنصر مشترکی وجود دارد (به این معنا که آن آزمونها همبستگی زیادی با یکدیگر دارند که آزمونهای دیگر فاقد آن هستند. نقص قضاوتهائی از این دست که مبنای آن اینگونه جدولهای همبستگی است از آنجا پیدا است که آزمون ۲ با آزمونهای ۴ و ۵ و ۶ نیز که جزء سه خوشه موردنظر نیستند همبستگی بالائی دارد. به کمک تحلیل عوامل میتوان عوامل زیربنائی این همبستگیها را دقیقتر مشخص کرد. هر گاه ماتریس همبستگی شامل تعدادی ضرایب همبستگی معنیدار و تعدادی ضرایب همبستگی نزدیک به صفر باشد. میتوان گفت که برخی آزمونها توانائیهای مشابهی از نوع معینی را اندازهگیری میکنند و بقیه آزمونها توانائیهائی از نوع دیگر را میسنجند. هدف تحلیل عوامل این است که توانائیهای زیربنائی دقیقتر مشخص شود.
بنابراین در تحلیل عوامل با استفاده از روشهای ریاضی (و به کمک کامپیوترهای سریع)، همبستگی هر یک از آزمونها با هر یک از چند عامل زیربنائی احتمالی محاسبه میشود. این قبیل ضرایب همبستگی بین نمرههای آزمونها و عاملها را بار عاملی factor loading مینامند. هرگاه یک آزمون با عاملهای ۱، ۲ و ۳ به ترتیب به میزان ۰۵/۰ و ۱۰/۰ و ۷۰/۰ همبستگی داشته باشد بیشترین بار آن مربوط به عامل ۳ است. مثلاً بر مبنای ۹ آزمونی که ماتریس همبستگی آنها را در بالا دادهایم، ماتریس عاملی (factor matrix) زیر بهدست میآید.
بارهای عاملی که در ماتریس عاملی دور آنها خط کشیده شده نشان میدهد که کدام آزمونها بیشترین همبستگی را با عاملهای مشخص شده دارند. این خوشهها شبیه خوشههای مشخص شده در جدول همبستگی هستند اما حالا از دقت بیشتری برخوردار هستند. مشکل آزمون ۲ همچنان باقی است چون بار عاملی آن روی عاملهای ۱ و ۲ به یک میزان است. واضح است که این آزمون از لحاظ عاملی 'ناب pure' نیست. با مشخص شدن سه عاملی که همبستگی بین ۹ آزمون را توجیه میکنند اینکه میتوان با مطالعهٔ محتوای آزمونهائی که بیشترین وزن را در هر یک از عاملها دارند به تفسیر آن عامل پرداخت. تحلیل عوامل، خود صرفاً یک فرایند ریاضی است، اما نامگذاری و تفسیر عاملها بستگی به تحلیل روانشناختی دارد.
پس از محاسبهٔ همبستگی بین نمرههای تمام آزمونها (یعنی همبستگی هر نمرهٔ فرعی با سایر نمرههای فرعی) ترستون از شیوهٔ تحلیل عوامل برای دستیابی به یک سلسله عوامل بنیادی استفاده کرد. مادههائی از آزمونهای جدید بهکار رفتند. با این آزمونهای جدید گروه دیگری از آزمودنیها آزمایش شدند و همبستگی بین نمرههای آنها مجدداً مورد تحلیل قرار گرفت. پس از چندین بررسی از این دست، ترستون ۷ عامل را بهعنوان توانائیهای نخستین که در آزمونهای هوش متجلی میشوند، شناسائی کرد: ادراک کلامی، سیالی واژگان، استعداد و عددی، استعداد فضائی، حافظه، سرعت ادراک، و استدلال (به جدول توانائیهای ذهنی نخستین از دیدگاه ترستون نگاه کنید).
ترستون برای اندازهگیری هر یک از این توانائیها مجموعه آزمونی ساخت که بهنام آزمون توانائیهای نخستین معروف است. این آزمون هنوز هم رواج فراوان دارد، اما قدرت پیشبینی آن بیش از قدرت پیشبینی آزمونهای هوش عمومی از قبیل مقیاسهای وکسلر نیست. امید ترستون برای کشف عناصر بنیادی هوش از طریق روش تحلیل عوامل به دلایل چندی کاملاً تحقیق نیافت. توانائیهای نخستین کاملاً مستقل از یکدیگر نیستند و همبستگی معنیدار بین آنها مؤید مفهوم عامل هوش عمومی اسپیرمن است. بهعلاوه، تعداد توانائیهای بنیادی که با تحلیل عوامل شناسائی میشود بستگی دارد به ماهیت مادههای آزمونها ـ پژوهشگران دیگر با بهکار بردن ماده آزمونهای متفاوتی، بین ۲۰ تا ۱۲۰ عامل را شناسائی کردهاند که بهزعم آنان معرف توانائیهای ذهنی گوناگون هستند. (گیلفورد، ۱۹۶۷؛ اکستروم و همکاران، ۱۹۷۶).
جدول توانائیهای ذهنی نخستین از دیدگاه ترستون
با استفاده از روش تحلیل عوامل، ترستون ۷ عامل را بهعنوان توانائیهای نخستین که آزمونهای هوش آشکار میسازند شناسائی کرد. (ترستون و ترستون، ۱۹۶۳).
توانائی
تعریف
ادارک کلامی
توانائی درک معنی واژهها. آزمونهای معانی واژهها معرف این عامل هستند.
سیالی واژگان
توانائی بهخاطر آوردن سریع واژهها که نمونهٔ آن در واژهسازی با حروف و پیدا کردن واژههای همقافیه دیده میشود.
استعداد عددی
توانائی کار کردن با اعداد و اجراء محاسبات عددی.
استعداد فضائی
توانائی تجسم روابط قضائی ـ شکلی، مانند تشخیص یک شکل وفتیکه سمتگیری آن تغییر کند.
حافظه
توانائی بهخاطر سپردن محرکهای کلامی، مانند واژههای جفتی یا جملهها.
سرعت ادراک
توانائی ادراک سریع جزئیات دیداری و یافتن شباهتها و تفاوتها در تصاویر اشیاء.
استدلال
توانائی یافتن قواعد کلی براساس موارد ارائه شده، مانند تشیخص قاعدهٔ حاکم بر یک سلسله اعداد پس از دیدن فقط بخشی از آن سلسله.